اختصاصی طرفداری- پس از باخت پنج گله به لیورپول مدیران منچستریونایتد به فکر برکناری اوله گونار سولشر افتادند. پس کش و قوسهای فراوان در نهایت این سرمربی برای چهار بازی دیگر ماندگار شد که جز یک برد، حاصل دیگری در پی نداشت. حالا اوله اخراج شده و فعلا مایکل کریک و سپس رالف رانگنیک تیم را هدایت خواهد کرد. بد نیست مروری به وضعیت باشگاه و مشکلات قبل از ورود سولشر داشته باشیم. در گذشته مسائلی وجود داشتند که اکنون فراموش شدهاند اما همچنان باید در انتخاب سرمربی جدید جزو ملاکهای اصلی باشند.
داستان انتخاب اوله گونار سولشر و مشکلات قبل از او
دو سرمربی قبل از سولشر یعنی لوئیس فنخال و ژوزه مورینیو جزو پرافتخارترین مربیان تاریخ فوتبال بودند اما در منچستریونایتد به موفقیت نرسیدند. این مسئله نشان میداد که انتصاب یک سرمربی صرفا نباید به دلیل رزومه خوب این افراد باشد. این دو سابقه هدایت تیمهای بزرگ را بر عهده داشتند اما فشار روانی منچستریونایتد خردکننده بود که احتمالا مهمترین دلیل آن، وارونه شدن شرایط پس از سر الکس و ساختار نامناسب باشگاه بود. در آن زمان بازیکنان زیادی به کمکاری یا عدم تعصب متهم میشدند که تنها برای دریافت پول بیشتر به باشگاه آمدهاند و خریدهای گرانقیمت و ناموثر نیز این وضعیت را بدتر کرده بود. شش سال پس از سر الکس همچنان صحبت از دوران گذار بود و اینکه منچستریونایتد سبک بازی و DNA خود را فراموش کرده است.
پس از آزمون و خطاهای فراوان، مدیران یونایتد سعی کردند تصمیمات فوتبالی بیشتری بگیرند و آینده بلندمدت باشگاه را مد نظر قرار دهند. دقت بیشتر در خریدها، کاهش حاشیهها و استفاده بیشتر از آکادمی خواستههای اصلی باشگاه تا رسیدن به موفقیت بود. آنها به سراغ اوله گونار سولشری رفتند که سابقه چهار دوره مربیگری در تیم رزرو منچستریونایتد، مولده، کاردیف و مجددا مولده را داشت. این انتصاب به صورت موقت بود اما تیم سولشر در از همان ابتدا پرقدرت شروع کرد. برتری پنج گله برابر کاردیف ادامهدار بود؛ تا آنجا که یونایتد در 17 بازی پیاپی 14 برد بدست آورد. تیم ناقصی که تا زمان ورود اوله 10 باخت را تجربه کرده بود در یک مقطع طولانی تنها یک شکست را پذیرفت و آن هم در بازی رفت برابر پاری سن ژرمن بود که در بازی برگشت جبران شد.
به دور از احساسات، اوله واقعا روند خوبی را طی کرده بود و با نزدیک شدن به پایان فصل باید وضعیت نیمکت مشخص میشد. فراموش نکنید در تیم بزرگی مانند منچستریونایتد یک مدیر ورزشی یا یک تصمیمگیرنده فوتبالی حضور نداشت و صدها میلیون پوند پول به جوی آب ریخته شد. عجیب است اما واقعیت دارد و این مسئله به یک معضل غیرقابل حل تبدیل شده بود. باشگاه در ابتدای کار سولشر به سختی میتوانست بازیکنی را با قیمت واقعی به خدمت بگیرد و حتی بر سر انتقال 50 میلیون پوندی ونبیسکا از طرف کریستالپالاس تحت فشار بود. همچنین بازیکنان بزرگ نیز به راحتی پا به الدترافورد نمیگذاشتند.
تاثیرات مثبت ورود اوله گونار سولشر
ورود سولشر باعث شد تا روند جذب بازیکنان نسبت به گذشته پیشرفت کند و مثلا جذب برونو فرناندز و تمایل به ارلینگ هالند از نشانههای مثبت تغییر دیدگاه رویه بود. همچنین در تابستان گذشته دیدیم که بازیکنان بزرگی مانند واران و رونالدو به راحتی و با قیمت مناسب جذب شدند. اوله بازیکنان پرحاشیه مانند فلینی و الکسیس سانچز را به درب خروج باشگاه هل داد و برخی دیگر را به سکوها تبعید کرد. به کمک باشگاه به تدریج بازیکنان بیکیفیت فروخته یا قرض داده شدند و با بازیکنان کلیدی قراردادهای جدید امضا شد. در تابستان اول خرید بازیکنان بریتانیایی که درک بهتری از بزرگی باشگاه داشتند در اولویت قرار گرفت و مگوایر، ونبیساکا و جیمز سه خرید تابستان اول لقب گرفتند. این بازیکنان که حالا به عنوان خرید نه چندان خوب شناخته میشوند، هر سه در ماه اول کاندید بهترین بازیکن باشگاه شدند و دو فصل نسبتا خوب را سپری کردند. همچنین اوله باعث پیشرفت یا استفاده بیشتر از تعدادی از بازیکنان مانند شاو، فرد، مکتومینای و رشفورد شد.
سولشر به آکادمی روی آورد و در طول ۱۰۶۹ روز فعالیتش به ۱۶ بازیکن از آکادمی فرصت داد که از تمام سرمربیان پسافرگی بیشتر بود. سبک بازی کسالتبار یا دفاعی تیم عوض شد و تعداد بردهای پرگل سولشر از سه سرمربی قبلی بیشتر شد که برد 9 گله برابر ساوتهمپون سرآمد آنها بود. در زمان این سرمربی، یونایتد برای اولین بار طی هشت سال، در دو فصل پیاپی بین چهار تیم برتر لیگ قرار گرفت که نشان از ثبات بود. اگرچه برخی موارد کسب دوم و سومی در لیگ کمارزش شناخته میشود اما باید بگوییم که اکنون منچسترسیتی و لیورپول که همواره مورد تمجید قرار میگیرند، در چنین جایگاهی قرار دارند. همچنین اوله رکورد عدم باخت در بازیهای خارج از خانه لیگ برتر را شکست.
اوله با سیاست بیشتری حواشی رسانهای را کنترل و تا روز آخر هیچوقت در یک فضای عمومی از بازیکنان انتقاد نکرد. رابطه او با مدیران خدشهدار نشد و آنها نیز از سرمربی حمایت کردند. سرمربی خود را بالاتر از باشگاه نمیدید و به همین خاطر در کنار دید بلندمدت برای عدم جذب هر بازیکنی، همواره باشگاه را بزرگ جلوه میداد. او نه مانند مربیان قبلی از شکست و حذف شدن تیم در گذشته سخن میگفت و نه از ته دل در مورد انتقام از باشگاه صحبت میکرد. اوله حتی پس از اخراجش در اقدامی نادر تصمیم گرفت خودش جلوی دوربین باشگاه قرار گیرد و پیش از رفتن مصاحبهای را انجام دهد.
نکات منفی دوران اوله گونار سولشر
بیشتر نقاط سیاه حضور سولشر به فصل آخر برمیگردد. او در تابستان در مورد قرارداد پوگبا تصمیمگیری نکرد و حالا این بازیکن و ایجنتش در فصل پایانی قرارداد، دست بالا را دارند. سولشر در فصول گذشته به دلیل نداشتن نیمکتنشینان مطمئن از آنها چندان بهره نمیبرد اما این روال با وجود داشتن بازیکنان سطح بالا باز هم ادامه داشت و انگیزه این بازیکنان از بین رفت. افت بازیکنانی که تا فصل گذشته سرحال بودند (مانند مگوایر و شاو) مسئله دیگری است که به راحتی قابل رویت بود. دو سال صبر و صرف هزینه 73 میلیون پوندی برای جیدون سانچو حاصلی نداشت و این بازیکن جایگاهی در تیم اصلی پیدا نکرد. ضعف در ضربات ایستگاهی حتی با استخدام مربی جدید حل نشد و منچستریونایتد در این فصل حتی یک گل هم از کرنرها به ثمر نرسانده است.
سولشر به قهرمانی نزدیک شد و حتی اگر در این فصل به این مهم دست پیدا میکرد کسی به گذشته او خرده نمیگرفت اما در نهایت نتوانست هیچ جامی کسب کند. در فصل جاری وضعیت تیم از نظر فنی، نه تنها پیشرفت نکرد بلکه عقبگرد داشت؛ خط دفاعی به شدت آسیبپذیر بود، به طوری که در هفت بازی پایانی 19 گل دریافت کرد. سقوط به رتبه هشتم به هیچ وجه با پتانسیل ترکیب منچستریونایتد مطابقت نداشت. به دلیل نبود گزینه مناسب، به سولشر فرصت کافی برای جبران داده شد اما در نهایت او نتوانست ورق را برگرداند. جز اخراج راه دیگری نبود و سرمربیای که همین چند ماه پیش قرارداد جدیدی امضا کرده بود با دریافت غرامت یک سال از حقوقش از هدایت منچستریونایتد کنار رفت.
شرایط پس از اوله
تا به اینجای مقاله مشکلات گذشته و فعلی منچستریونایتد تشریح شد. طبیعتا مدیران باید به دنبال شخصی باشند که توانایی حل مسائل فعلی را داشته باشد. اما مشکلات قبلی (همانند حاشیهها و خریدهای گرانقیمت و نامناسب) نیز نباید فراموش شوند. برای اولین بار پس از سال 2013 باید بگوییم که دوران گذار منچستریونایتد به پایان رسیده است. ترکیب پر از ستاره است و عمق مناسبی دارد. هر سرمربی جدید برای اجرای افکارش به بازیکنان جدید نیاز دارد اما بهرحال منچستریونایتد انواع و اقسام بازیکنان را در ترکیب خود دارد و یک نقل و انتقالات تابستانی میتواند هر سرمربی تا حد زیادی به ترکیب دلخواهش نزدیک کند. به نسبت گذشته، مشکلات کمتری از جانب مدیریت وجود دارد و به طبع در چنین شرایطی انتظارات هم بالاست. بعید است که در صورت عدم موفقیت، به سرمربی بعدی فرصت زیادی داده شود و فرد منتخب شخصی خواهد بود که بتواند از همین ترکیب حداکثر بهره را ببرد و کسب جام کند
مائوریسیو پوچتینو و اریک تنهاخ به عنوان اصلیترین گزینهها برای سرمربی دائمی یاد میشود. تنهاخ در آژاکس فوقالعاده کار کرده و دو بار تیم خود را بر پایه جوانان بنا نهاد. سبک بازی تیم او کاملا هجومی بوده و طی 13 هفته تفاضل +40 را داشته است. تنهاخ گزینه هیجانانگیزی است اما از طرف دیگر سابقه حضور در انگلیس و قرارگیری زیر فشار رسانهای را ندارد و همچنین ساختار قدرتمند باشگاه آژاکس نیز قطعا در موفقیت او نقشی داشته است؛ چیزی که در منچستریونایتد وجود ندارد. تنهاخ رختکنی پر از بازیکنان سرشناس ندارد و در یونایتد باید بتواند آن را کنترل کند.
پوچتینو از مدتها قبل گزینه مورد علاقه سران منچستریونایتد بوده است و از جمله مربیانی است که علاوه بر مباحث فنی، به جنبه روحی و روانی بازیکنان نیز توجه فراوانی داد. او دوره نسبتا موفقی را در انگلیس و در تیمهای ساوتهمپتون و تاتنهام گذراند. با این وجود پوچتینو نتوانست در تاتنهام جامی کسب کند و در پاریسن ژرمن هم چندان مقتدر ظاهر نشده است. بهر حال هم در خصوص پوچتینو و هم تنهاخ ریسکهایی وجود دارد و باید دید تصمیم نهایی چه خواهد بود. در حال حاضر رالف رانگنیک در یک قدمی هدایت موقت منچستریونایتد قرار دارد و او بعدا در انتخاب سرمربی دائم به منچستریونایتد کمک خواهد کرد.
سخن پایانی
ساختار سازمانی منچستریونایتد دارای اشکالات جدی است و حتی با انتخاب مدیر ورزشی و مدیر فنی، هنوز هم قدرتمند نیست. یونایتد سه سال پیش به دنبال شخصی بود که علاوه بر توانایی فنی، یک مدیر هم باشد. اوله گونار سولشر بدون شک بهترین مدیر پسافرگوسن بوده است اما از لحاظ فنی موفق ظاهر نشد و نتوانست باشگاه را به جایگاه خود بازگرداند. باشگاه در حال تغییر بالاترین پست مدیریتی خود یعنی اجرایی است و همزمان باید سرمربی جدید را هم انتخاب کند. اگرچه اکنون مسئله اصلی کیفیت فنی تیم است اما مطمئنا مدیران باشگاه نمیخواهند مشکلات حاشیهای که در گذشته اتفاق افتاد، دوباره ظاهر شود. آنها میدانند که انتخاب یک سرمربی نامناسب چند سال تیم با به عقب میراند و دوران گذار جدیدی آغاز میشود. بنابراین انتخاب سرمربی جدید بر اساس معیارهای فعلی و گذشته خواهد بود. یکی از دلایل انتخاب رالف رانگنیک به عنوان سرمربی موقت و انتصاب او به عنوان یک مشاور در آینده کمک به انتخاب شخصی با فاکتورهای بیان شده است.