مطلب ارسالی کاربران
" من" چیست ؟
شنبه 22 آبان 1400 - 23:06
"من" توهميست زمانمند و مبتني بر فكرها. منظور چيست؟
🍁 قصهي "من" بر فكرها مبتنيست، به اين معنا كه محتواي اين "من" صرفاً مفهوميست، نه واقعي.
🔹هنگامي كه فكري در كار نيست، از قصهي "من" نيز خبري نيست.
🔮 به محض آنكه فكرها شروع ميشوند، قصهي "من" نيز به جريان ميافتد.
🎥 به تعبيري، هنگامي كه پروژكتور فكرها متوقف ميشود، از فيلم "من" بر پرده نيز خبري نيست. به محض آنكه پروژكتور فكرها به كار ميافتد، قصهي "من" بر پردهء ذهن به جريان ميافتد و به نمايش درميآيد.🔔
⏳ قصهي "من" زمانمند است، بدين معنا كه در زمان جريان دارد.
🎇 فكرهاي مربوط به گذشتهي تو كه در هشياريِ اكنون تو پديدار ميشوند، هويت تو را تعيين ميكنند.
👤 نام تو، عنوان شغليات، نقشِ خانوادگيات، خاطرات كودكيات، و تمامي جنبههاي ديگر تاريخ تو، توسط خاطرهها تعيين ميشوند.
🍂 فكر، خاطره (گذشته) است.
⌛ اين قصهي گذشته، ذاتاً ناقص و ناتمام است. زيرا در زمان (گذشته) وجود دارد، و براي كامل كردن خود به زماني بيشتر (آينده) نياز دارد.🔔
👈 تا وقتي كه تو براي شكل دادن به حسّي از "خود"، بر خاطره (گذشته) تكيه داري، براي تكميل كردن اين "خود" به آينده وابسته ميشوي؛ ميروي تا قصهي ناتمامِ گذشتهي "خود" را در آينده تمام كني.🔔
🔺اين موضوع، تو را در چرخهي جستجو زنداني ميكند.
⏰ تو در گذشته چيزي را گم كردهاي و در آينده آن را ميجويي.
⌚ زندگي در زمانِ صِرف، همان زندگي در فكرِ محض است.
⌛ زمان، فكر است.
🙇 تو نميتواني گذشته يا آينده را تجربه كني، مگر در فكر خود.🔔
ما فاتَ مَضی وَ ما سیأتیكَ فَاَیْنَ؟ قُمْ فَاغْتَنِم الفُرصَةَ بَینَ العَدَمَین»
گذشته، گذشته است. آينده كجاست؟ خيز و در ميان دو "هيچِ" گذشته و آينده، واقعيتِ اكنون را درياب!
شعری منسوب به علی (ع)
فکرِ تو، ماضی و مستقبل بود
چون رهي زين دو، مشکل حل شود
مولانا
✨ "حضور"، هشياري بيزمان است كه "قصهي من" را شهود ميكند.
💫 گذشته و آينده، صرفاً فكرهايي هستند كه در هشياريِ حاضر پديدار ميشوند.
🌈 "حضور"، نورِ خداست كه وقتي بتابد، سايههاي گذشته و آينده رنگ ميبازند.
لازماني که درو نور خداست
ماضی و مستقبلش جز وهم ماست؟
ماضی و مستقبلش در وهم توست
هر دو یک چیزند، تو پنداری که دوست
مولانا
💎 اين چيزي كه اكنون آن را "خود" تلقي ميكني، اگر خوب نگاهش كني، ميبيني كه تو نيستي؛ چيزيست كه در هشياري تو پديدار ميشود و تو آن را "خود" تلقي ميكني.
🌟 آن "هوش" را درياب كه قصهي تو در آن پديدار ميشود و به نمايش درميآيد.
🎭 تو محوِ تماشاي تصاويري شدهاي كه بر پردهي هوشِ تو افتاده است.
✨ تو نور و پرده را از ياد بردهاي.
🌍 آري، حتي چرخ در گردش نيز در همين "هوش" پديدار و ناپديد ميشوند.
🌄 اگر "قصهي من" را قصه ببيني، و ببيني كه اين "قصهي من" چگونه در هشياري تو پديدار ميشود و به نمايش درميآيد، از اسارت زمان ميرهي؛ و بدينسان، از اسارت فكر .....