جمله ای از امیر حاج رضایی کارشناس فوتبال ایران بارها از ایشان نقل شده که باخت یتیم است. واقعیت هم همین است. هر جا موفقیتی هست، افراد سعی می کنند سهم را به افرادی که دلشان میخواهد بدهند یا از کسی که از او متنفرند، سلب صلاحیت کنند. البته هیچکس نمی تواند به تنهایی ضامن موفقیت باشد و قطعا عوامل موثر بیشماری در یک موفقیت نقش دارند. وقتی پای قهرمانی جام جهانی به وسط می آید، پای عوامل زیادی در میان است. از یک برنامه توسعه بلند مدت که از پایه ها شروع شده، آکادمیها زحمت کشیده اند، مربیان پایه، باشگاهها، بازیکنان، کادر فنی و البته دستیاران. نقش هانس دیتر فلیک به عنوان دستیار لوو در موفقیتها البته چشمگیر است و قطعا خود لوو هم از فلیک ممنون است. همچنانکه پس از قهرمانی در جام جهانی 2014 به نقش کلینزی در این موفقیت اشاره کرد. لوو و کلینزمن سال 2004 و در بدترین شرایط تیم را تحویل گرفته بودند. حذف از دور گروهی یورو به فاصله یکسال از میزبانی جام کنفدراسیونها و دو سال از میزبانی جام جهانی، اتفاق خوشایندی نبود. دهسال بعد ژرمنها در حالی به قهرمانی رسیدند که همواره یک پای ثابت نیمه نهایی بودند. یعنی درست است که از 2004 تا 2014 ژرمنها قهرمان هیچ تورنمنتی نشدند، ولی از زمان آمدن کلینزمن و لوو برای هشت تورنمنت متوالی (یک رکورد بین تمام تیمهای اروپایی که یورو و جام جهانی دارند) همواره حد اقل در نیمه نهایی بودند. لذا قهرمانی 2014 هم از دید لوو چیزی نبود که فقط سهم او باشد. او حتی به سهم کلینزی نیز اشاره کرد.
وقتی پپ گورادیولا به بایرن آمد بایرن در چهار سال منتهی به آمدن پپ سه سال را در فینال بازی کرده بود و سال 2013 هم فینال تمام آلمانی بین بایرن و دورتموند برگزار شده بود و امثال مجید جلالی در ایران هم پیش بینی می کردند که اسپانیا بعد از سه دوره متوالی که قهرمان شدند ( دو دوره یورو و یک جام جهانی) وارد افت خواهند شد و فوتبال بزودی از آن ژرمنها خواهد شد. این قبل از آمدن پپ بوده. تاریخ هم نشان میدهد فاصله رسیدن مانشافت به فینال هر تورنمنتی حد اکثر بعد از دو دوره وقفه رخ می دهد (در یورو 2020 برای نخستین بار بود که در طول 90 سال تورنمنت چه جام جهانی چه یورو چه جام کنفدراسیونها ژرمنها سه دوره متوالی به فینال نمی رسند. آنها قبل از تولد پپ هم قهرمان جام جهانی شده بودند و رکورد دار نیمه نهایی و فینال جام جهانی بودند.). به هر حال عده ای سعی کردند قهرمانی آلمان را که حاصل یک پروژه بلند مدت بود که از بعد از حذف در یورو 2004 رقم خورده بود و آلمانها بعد از دهسال ثمره آنرا چشیدند، به حساب پپ گواردیولا بریزند. جالب آنکه با اینکه 6-7 بازیکن ترکیب یازده نفره آلمان در بایرن شاگرد پپ بودند، پپ بعد از قدرتنمایی خیره کننده ژرمنها مقابل برزیل که بهت و تحسین همگان را در پی داشت، درباره فینال پیش بینی کرد که آرژانتین و مسی قهرمان جام جهانی می شوند! آرژانتینی که در فینال حتی یک شوت در چارچوب هم نداشت و تمام بازی را در برابر آلمان به امید ضربات پنالتی ادامه میداد. چگونه قهرمانی آلمان محصول پپ باشد وقتی خودش از تاثیر خودش بیخبر است و به استناد اینکه بازی در امریکای جنوبی برگزار می شود، رای به برتری مسی و یارانش میدهد؟
جالب تر آنکه آلمان وقتی اوج گرفت که شباهت بین ترکیب آلمان و بایرن (که حدود دو ماه قبل با پپ برای نخستین بار توانسته بود در مونیخ به رئال ببازد، آنهم 4-0!!!) به کمترین حد رسید. موستافی مصدوم شد، لام از هافبک به دفاع راست رفت و کلوزه هم در خط حمله به بازی گرفته شد و سیستم بدون مهاجم دیگر مورد استفاده قرار نگرفت.
در آن زمان فلیک دستیار لوو بود. ولی هیچکس از نبوغ و تاثیر فلیک سخنی نمیگفت. برخلاف دوره کلینزمن که بسیاری نقش لوو را پر رنگ تر میدانستند و او را مغز متفکر مانشافت مینامیدند. کلینزمن یک چهره تاثیر گذار بود. محبوب، کاریزماتیک، شناخته شده. او در کلاسهای مربیگری با لوو آشنا می شود. بازیکنی که تقریبا همسن کاپیتان ماتئوس، کاپیتان مانشافت در جام جهانی 1990 بود که اتفاقا کلینزمن مهاجم آن تیم بود و توانسته بود جام جهانی را بالای سر ببرد. ولی لوو در دوره بازی اصلا فروغی نداشت و هرگز حتی یکبازی هم برای تیم ملی انجام نداد. نهایت در تیمهایی چون فرایبورگ شاید در حد بهترین مهاجم تاریخ باشگاه بازی کرده باشد. ولی اصلا شهرتی در حد ماتئوس و کلینزمن نداشته. ولی در عرصه مربیگری خود کلینزمن برای گرفتن مدرک در کلاسها شاگرد لوو بود و بعد هم او را به تیم ملی آورد تا دستیار کلینزی باشد و انصافا زوج این دو عالی کار کرد. ضمن اینکه کلینزی ساکن امریکا بود و نقش لوو کمی بیش از یک دستیار ساده بود. شاید به همین دلیل بود که وقتی کلینزی بعد از جام جهانی 2006 استعفا داد، فدراسیون آلمان تردیدی نداشت تا به لوو پیشنهاد دهد جایگزین ولی شود. اما در مورد لوو-فلیک چنین داستانی سالها بعد بر سر زبانها افتاد. خود فلیک در مصاحبه اخیر از لوو بسیار تقدیر کرده و گفته دعوت وی زندگی من را بسیار متحول کرده. یقینا لوو از کمک فلیک بسیار استفاده کرده و از انتخاب خود هرگز پشیمان نشده. همچنانکه هم لوو از کلینزی متشکر است و بدون او شاید هیچوقت سرمربی تیم ملی آلمان نمی شد و هم کلینزی از لوو متشکر است که توانستند، انقلابی را در تیم ملی آلمان ایجاد کنند که در نهایت پس از دهسال (البته با کمک عوامل موثر بسیار همچون آکادمیها و مربیان پایه و فدراسیون و کادر فنی و تیم پزشکی و تدارکات و ...) به قهرمانی برسند و در زمان قهرمانی هم لوو از نقش کلینزی تعریف و تمجید کرد و همه افتخارات را به پای خودش نزد. فلیک در دو سال اخیر نشان داده چه سرمربی توانمندی است و شاید بین سال 2014 که از تیم ملی جدا شد تا 2019 که به عنوان دستیار کواچ مشغول به کار شد، شاید آنچنانکه باید و شاید به حق خودش در فوتبال نرسید. ولی فلیک تا قبل از اینکه بایرن را در دست بگیرد حتی از سوی مدیران بایرن هم به عنوان مربی موقت قرار بود ادامه دهد. اگر در قهرمانی آلمان نقشی همچنانکه ادعا می شود داشت، قطعا مورد توجه بازیکنان بایرن قرار می گرفت و به گوش مدیران بایرن می رسید که نکند فکر کرده اید موفقیتها مربوط به یواخیم لوو است؟ نه بابا لوو عددی نیست؟ همه افتخارات باید به نام فلیک ثبت شود.
شکی نیست که سرمربی مسئول اصلی تمام نتایج است. همانطور که در شکستها سرمربی نمی تواند شانه از نتایج خالی کند، منصفانه هم نیست در هنگام تقسیم غنایم، ببینیم از چه کسی خوشمان می آید و او را مسئول پیروزی معرفی کنیم. سر مربی در تمام دنیا بیشترین سهم را در موفقیتها و البته شکستها دارد. پشت هر سر مربی موفق نه فقط یک دستیار بزرگ که یک تیم موفق هستند که همگی سهم خود را به خوبی انجام میدهند. حتی اگر دستیار خوب باشد یا نتواند کمک لازم را بدهد باز هم مسئول انتخاب او شخص سرمربی است. بگریستن هر چقدر به پپ کمک کند یا کی روش هر چقدر به فرگوسن کمک کند، باز هم اصل افتخارات با الگوهای رسانه ای هم به سرمربی می رسد. حتی اگر بعد رفتن کی روش، فرگوسن افت کند، نمی آیند افتخارات زمان دستیاری اش را از فرگوسن به کی روش منتقل کنند. اینهم که بعد 6-7 سال بیایند بگویند، حالا پپ نه! ولی افتخار کسب قهرمانی در جام جهانی 2014 برزیل را باید به پای فلیک بنویسیم نه لوو، از افتخار لوو کم نمی کند. البته لوو از فلیک و فلیک از لوو ممنون هستند و این کج تابی ها تاثیری در اصل ماجرا نزد اهل فن ندارد. همه با هم پیروز می شویم و همه با هم شکست می خوریم. سهم هر کس هم در موفقیت ها تعریف شده است. استعداد یاب نمی تواند بگوید اگر من فلان فوق ستاره را کشف نمیکردم، امروز فلان گل تاثیر گذار را نمی زد پس تاثیر من از سر مربی بیشتر است. بله باید از مربی پایه ستاره گلزنی که نقش اساسی در رقم خوردن پیروزی داشته هم سپاسگزار بود. ولی جایگاهها هم مشخص هستند و نمی توان بنا بر حب و بغض شخصی سهمی را کم یا زیاد کرد.
یک مطلب دیگر اینکه می گویند، پانزده سال سرمربی بوده و فقط 1 جام جهانی برده؟ اولا لوو برای آلمان متحد تنها کسی است که قهرمانی جام جهانی را آنهم بعد 24 سال کسب کرده. ثانیا در تاریخ نه فقط آلمان که همه کشورها دهها سال منتظر یک جام جهانی هستند که شما دهانتان را غنچه می کنید و میفرمایید فقط یک جام جهانی ؟ اوروگوئه 71، انگلیس 55 سال است منتظر جام هستند. ایتالیا بین 38 تا 82، 44 سال انتظار کشید. الان هم 15 سال است که میخواهد همان یک جام جهانی را ببرد. البته از 15 سال پیش حتی یکبار هم موفق به صعود از دور گروهی هم نشده است. فرانسه بین 98 و 2018 بالغ بر 20 سال صبر کرد. برزیل بین 70 و 94 مدت 24 سال و بعد 2002 بیش از 19 سال انتظار کشیده و هنوز این مدت تمام نشده. اسپانیا هم از بعد 2010، هنوز به مرحله یکچهارم جام هم نرسیده است. حالا لوو از 2006 تا 2017 در شش تورنمنت متوالی حد اقل به نیمه نهایی رسیده. بعد از 24 سال تیم را قهرمان جام جهانی کرده، برای نخستین بار آلمان را قهرمان جام کنفدراسیونها کرده و تنها سرمربی آلمان است که دو جام در عرصه جهانی (جام جهانی و جام کنفدراسیونها) را به ویترین افتخارات مانشافت آورده. البته هلموت شون یک قهرمانی جام جهانی و یک جام ملتهای اروپا برای مانشافت کسب کرده و شاید تنها کسی است که می توان او را از لوو پر افتخار تر دانست. اگر به نایب قهرمانی جام جهانی بهای بیشتری بدهیم (هر چند نایب قهرمانی جام جهانی نزد بسیاری از آلمانها مثل ماتئوس، پل برایتنر و دیگران افتخار محسوب نمی شود و بسیاری معتقدند کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد) می توان قیصر را هم با لوو مقایسه کرد (از لحاظ افتخارات مربیگری و الا در کل هیچ بازیکنی در تاریخ آلمان و حتی جهان شاید با قیصر قابل مقایسه نباشد. کسی که در شکل گیری بایرن، قهرمانی آلمان در جام جهانی به عنوان کاپیتان و سرمربی و همچنین کمیته کسب میزبانی بیشترین نقش را داشته).
از یک بعد دیگر کار لوو نسبت به هلموت شون ارزشمند تر بوده. و آن اینکه شون در شرایط میزبانی قهرمان جام جهانی شده. ولی لوو در امریکای جنوبی، در خاک برزیل و با به خاک و خون کشیدن برزیل و آرژانتین کاری کرده کارستان که از عهده هیچکس دیگری در دنیا بر نیامده. هرگز در امریکای جنوبی آنهم در کشور صاحب فوتبالی چون برزیل تیمی از اروپا نتوانسته در طول این 90 سال قهرمان جام جهانی شود. مطلب دیگر اما نحوه پیروزی هاست. پیروزی 4-0 بر پرتغال با کریس رونالدو، 4-0 بر آرژانتین با لئو مسی، 4-1 بر انگلیس و 7-1 بر برزیل جزو بهترین نتایج تاریخ آلمان و حتی جهان در جام جهانی است. سه تا از این پیروزی ها در مراحل حذفی بدست آمده. در حالیکه در مقابل چنین رقیبان نامداری آنهم در مراحل حذفی جام جهانی چنین نتایجی رقم نخورده و اکثرا پیروزیها در چنین مراحلی با حد اقل اختلاف یا حتی در ضربات پنالتی رخ داده.
رکوردهایی که لوو بجا گذاشته هم واقعا تحسین بر انگیز هستند. بیشترین پیروزی در دیدار های رسمی (91) بیشترین پیروزی متوالی در دیدار های رسمی (15) بیشترین گل زده بعنوان سرمربی (467) رکوردهایی هستند که به این راحتی ها شکسته نخواهند شد. رکوردهایی جهانی که نه فقط به لوو که به کل آلمان تعلق دارد. ضمن اینکه بسیاری از طلسمها توسط لوو باطل شد. مثل عدم پیروزی بر برزیل در بازی رسمی. عدم حذف ایتالیا در بازی رسمی. شکستن طلسم 32 ساله پیروزی بر انگلیس در خاک آلمان. بردن برزیل بعد از 18 سال. بردن ایتالیا بعد از 21 سال (آنهم با نتیجه 4-1) بردن فرانسه در خاک فرانسه بعد از 78 سال. بردن اسپانیا بعد از 14 سال.
صد البته در کنار قدردانی از لوو برای کسب اینهمه افتخار، معتقدیم لوو و فدراسیون آلمان باید بعد از قهرمانی 2014 از لوو خداحافظی می کردند. چرا که تجربه نشان داده تیمهایی که به سرمربیان قهرمان خود وفادار می مانند، هم به تیم هم به سرمربی پر افتخار خیانت می کنند. لیپی سال 2006 ایتالیا را قهرمان کرد. سال 2010 از گروهش بالا نیامد. دلبوسکه سال 2010 اسپانیا را قهرمان کرد. سال 2014 از گروهش هم صعود نکرد. لوو سال 2014 آلمان را قهرمان جام جهانی کرد. سال 2018 از گروهش هم بالا نیامد. خود لوو اگر به اندازه لام 2014 یا بکن بائر 1990 باهوش بود، در اوج تیم ملی آلمان را رها می کرد تا امروز با شکست تحقیر آمیز 2020 مقابل اسپانیا و مقدونیه یا ناکامی در برابر کره 2018 یا انگلیس 2021 از او یاد نشود. اسم انگلیس و لوو که می آید همه یاد 4-1 جام جهانی 2010 بیفتند. به هر حال الان لوو دیگر سرمربی آلمان نیست و تیم با فلیک دارد قتل عام میکند. خون تازه ای که فلیک به تیم تزریق کرده و تیم بحران زده و فاقد شخصیت لوو را به تیمی بی رحم تبدیل کرده که همه را از لب تیغ میگذراند. امیدواریم با فلیک نه فقط رکوردهای لوو که رکوردهای تمام سرمربیان موفق تاریخ را بشکنیم. ولی یادمان باشد، اگر از هربرگر یاد می کنیم فقط از معجزه برن وی سخن میرانیم. دیگر کار نداریم هربرگر بین 1954 تا 1964 چه شکست های بزرگی داشته و عملا فاقد هرگونه موفقیتی بوده. دهسال !!! ناکامی. یا اگر از شون یاد می شود قهرمانی 72 و 74 را بخاطر می آوریم. نه حذف تحقیر آمیز در مرحله انتخابی (تنها حذف آلمان در این مرحله در طول تاریخ) با داشتن بزرگانی چون گرد مولر و بکن بائر در 1968. یا پیروزی در یک مسابقه از شش مسابقه جام جهانی 1978 و کسب آن رکوردهای منفی را. لوو هم الان بیشتر با نتایج فاجعه بارش از 2018 تا 2021 قضاوت می شود. ولی او حق دارد بیشتر از دوران با شکوهش بین 2004 تا 2017 به یاد آورده شود. ضمن اینکه اگر فلیک صاحب امتیاز اصلی موفقیت لوو در 2014 است، پس در ناکامی 2008، 2010، 2012 هم نمی توان بیشترین سهم را در ناکامی به لوو اختصاص داد.