لیست تیم ملی برای دو بازی مقابل لبنان و سوریه در چارچوب رقابت های مقدماتی جام جهانی 2022 قطر شب گذشته (15 آبان) اعلام شد. نکته این لیست حذف نام ستاره تیم ملی، مهدی طارمی بود.
به گزارش طرفداری، حواشی بین سرمربی و ستاره تیم ملی از آنجایی آغاز شد که دراگان اسکوچیچ در گفتگو با یک رسانه کروات از تاکتیک پذیر نبودن بازیکنان ایرانی گفت. این موضوع واکنش طارمی را در پی داشت. مهدی طارمی در توییتی گفت بازیکنان ایرانی درک تاکتیکی بالایی دارند اما مشکل از جای دیگری است. نتیجه این حاشیه، خط خوردن نام مهدی طارمی از لیست تیم ملی بود. پیش از اعلام رسمی اسامی بازیکنان دعوت شده به اردوی تیم ملی شایعه دعوت نشدن مهدی طارمی در فضای مجازی پخش شد و از همان لحظه برخی با این تصمیم موافق بودند و برخی مخالف. فوتبال دوستانی که از این تصمیم سرمربی حمایت کردند این اتفاق را در رد بازیکن سالاری دانستند و بسیاری از کسانی که مخالفت کردند خود سرمربی تیم ملی را مقصر این حاشیه می دانند.
با گذشت ساعاتی از انتشار لیست تیم ملی، بسیاری از پیشکسوتان و کارشناسان فوتبال با تصمیم سرمربی تیم ملی مخالفت کردند. همین مخالفت ها پرسشی در ذهن موافقان تصمیم اسکوچیچ کاشت:
"چطور در زمان کارلوس کی روش از مبارزه با بازیکن سالاری حمایت می شد؟"
موضوع اینجاست آن دسته از پیشکسوتان و خانواده فوتبال که با خط خوردن نام طارمی مخالف هستند، این تصمیم را اصلا بنابر اراده اسکوچیچ و همینطور تصمیم فنی نمی دانند. خبرهایی از فدراسیون فوتبال به اهالی فوتبال رسیده که حکایت از برخی تصمیمات پشت پرده و غیر فنی به نام دراگان اسکوچیچ دارد. پیشکسوتان فوتبال معتقدند دراگان اسکوچیچ تصمیم گیرنده اصلی نیست و نظر برخی افراد غیرفنی در لیست تیم ملی و همین طور ترکیب تیم ملی نقش دارد!
در فدراسیون فوتبال جلال چراغپور و میرشاد ماجدی به عنوان افرادی فنی و از خانواده فوتبال حضور دارند اما آنها نیز در بسیاری از تصمیمات تیم ملی نقش ندارند.
حتی میان اهالی فوتبال این شائبه پیش آمده که نکند دعوت نشدن طارمی برای سیبل انتقادات شدن دراگان اسکوچیچ و فرار فدراسیون از زیر بار انتقادات و فشار رسانه باشد!
بی شک اقتدار یک سرمربی نمی تواند دستمایه انتقاد شود اما سوال اینجاست که آیا اصلا اقتداری وجود دارد یا تصمیمات از جای دیگری می آید؟!
حشمت مهاجرانی، مسعود اقبالی و مردانی از این دست که دهه ها مربی و مدرس بوده اند، بهتر از ما و شما می دانند در هر دعوایی که بین مربی و بازیکن پیش می آید باید پشت مربی ایستاد و سلسله مراتب را رعایت کرد اما آنها چیزهایی دیده و شنیده اند که ماجرا را جور دیگری تحلیل می کنند. ساده لوحانه است که اگر فکر کنیم حشمت مهاجرانی قواعد بازی را نمی داند یا مسعود اقبالی در جایگاه مدرس، علیه شخصیت حقوقی یک سرمربی به نفع بازیکنش قیام می کند. این مخالفت ها نشانه ای است از آنچه پشت پرده می گذرد.