کودکی
فیدور فرزند دوم خانواده داستایفسکی بود، پدرش پزشک بود و از اوکراین به روسیه کوچ کرده بود و مادرش فرزند یکی از دختران بازرگانان مسکو بود.
وقتی 10 سال داشت پدر و مادرش یک مزرعه در شهر تولا خریدند و بعد از آن در تابستان وقت خودشان را در انجا میگذراندند.
در سال 1834 به همراه برادرش راهی مدرسه شبانه روزی شد و 3 سال در ان جا ماند، وقتی 15 سال داشت مادرش از دنیا رفت و در همان سال ورودی دانشگاه مهندسی نظامی را با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه 1838 وارد این دانشکده شد، در همان سال هم خبر فوت پدرش به گوش وی رسید.
شروع نویسندگی و ادامه این حرفه
5 سال بعد از شروع تحصیلش در دانشکده نظامی در سال 1843 فارغ التحصیل شد و شغلی در وزارت جنگ به دست اورد.
تا سال 1844 ارث پدری اش به علت های مختلف به پایان رسید، بعد از ان کتاب اوژنی گرانده اثر"بالزاک"را ترجمه کرد و از ارتش استعفا داد.
در بین سال های 1844 و 1845 رمان بیچارگان را نوشت، بعد از نوشتن این کتاب وارد محافل نویسندگان و نویسندگان ساختار شکن شد، و توانست برای خود شهرتی کسب کند.
در 2 سال اینده کتاب های زن صاحبخانه، همزاد و اقای پروخارچین را نوشت
یکی از جاسوسان پلیس در این محفل(جایی که داستایفسکی و بقیه نویسندگان حرف از سیاست میزدند)نفود کرد و موضوعات این بحث ها را به پلیس لو داد، به خاطر همین موضوع پلیس مخفی وی و چندی از نویسندگان را در تاریخ22 اوریل 1849 دستگیر کرد.
زندان
دادگاه برای او تقاضای حکم اعدام کرد، ولی مشمول تخفیف شد و به 4 سال حبس محکوم شد، در زندان برای نشان دادن قدرت حکومت، زندانیان را برابر جوخه های اتش نمایشی قرار میدادند.
در 15 فوریه 1854 از زندان بیرون امد و بقیه مجازاتش را به عنوان یک سرباز عادی سپری کرد. به عنوان مامور در گردان پیاده نظام سیبری به سمی اعزام شد، در فوریه 1857 با "ماریا دیمیتریونا" (بیوه یک کارمند)ازدواج کرد.
در نوامبر 1959 درخواست استعفا به ارتش داد، که درخواست وی با پذیرفته شد و به مسکو نقل مکان کرد.
بعد از ان وی دو داستان دهکده سپیتان چیکاوا و خواب عمو جان را نوشت و به چاپ رساند، در سال 1859 نامه ای برای پادشاه لهستان نوشت و این پادشاه به او اجازه داد به لهستان بیاید.
یک سال بعد از اینکه به لهستان رفت به جمع ادبیان و روشنفکران لهستان ملحق شد.
برادرش نشریه ای با نام ورمیا تاسیس کرد و فیدور در ان نشریه روزنامه نگاری میکرد، از ژوئن تا اوت 1862 در اروپا سفر میکرد.
یک رمان به نام ماجرای بی شرمانه را در نشریه ورمیا به چاپ رساند، در ژوئن 1963 ورمیا تعطیل شد و یک سال بعد از ان برادرش درگذشت.
ان سال برای فیودر بسیار سخت بود، زیرا چند ماه بعد از مرگ برادرش ،زنش(ماریا دیمیتریونا)هم درگذشت.
در 1866 جنایت و مکافات را نوشت و همینطور در همان سال قمار باز را نوشت. در 15 فوریه 1867 با آنا گریگور یونا ازدواج کرد.
در آوریل همان سال با همسرش به اروپا سفر کرد و تا سال 1871 به روسیه برنگشت و در این سالها بار ها پول خود را در قمار از دست داد.
در فوریه1868 دخترش سوفیا به دنیا امد، ولی 3 ماه بعد درگذشت. رمان همیشه شوهر را در پاییز 1868 تمام کرد و به چاپ رساند.
در سپتامبر 1869 دخترش لیوبوف به دنیا امد، ژوئیه 1871 کتاب جن زدگان را به پایان رساند، در همان سال پسرش به دنیا امد.
در سال 1873به مدت یک سال سردبیر مجله گراژ دانین شد، در سال 1875 اخرین فرزندش الوشا به دنیا امد، که 3 سال بعد به علت صرع درگذشت.
|
سرانجام فیدور داستایفسکی بزرگ در 9 فوریه 1881 در سن پترزبورگ به علت سل ریوی درگذشت.
روحش شاد
|