فصل دوم مربی گری فرانک لمپارد در چلسی آنگونه که انتظار می رفت، پیش نرفت. ضعف های تاکتیکی، افت تیم در میانه فصل وعدم نتیجه گیری، فرم بد خریدهای جدید و همچنین تنش هایی که بین سرمربی جوان و برخی بازیکنان به وجود آمده بود، در نهایت به اخراج او انجامید. اندکی بعد، توماس توخل به عنوان سرمربی جدید چلسی، معارفه شد. چلسی در زمان ورود توخل، علاوه بر اینکه دچار سردرگمی بود دو مشکل دیگر نیز داشت.
1) نبود یک هافبک دفاعی تخصصی با توانایی های بازی ایستا
(سر اول زدن – تنه به تنه شدن های بدون دورخیز – بدن گذاشتن – بلاک کردن شوت ها – بریدن و قطع توپ در حالت ایستا – بردن دوئل های زمینی و هوایی - تکل زنی و سد کردن)
2) نبود وینگرهای کارآمد
زیاش، هاورتس و ورنر هیچکدام وینگر تخصصی نبودند و اودوی و پولیشیچ نیز با مصدومیت دست و پنجه نرم می کردند. توخل از زمانی که بر روی نیمکت چلسی نشسته، تیمش را با ترکیب 3 دفاعه وارد زمین می کند و تاکنون نیز با همین سیستم ادامه داده است. استفاده از ترکیب 3 دفاعه، مزایایی داشت و دو مشکل بالا را تا حدودی حل کرد.
وظایفی که قرار بود بر عهده هافبک دفاعی تخصصی (دسترویر) تیم باشد، به دفاع میانی در ترکیب 3 دفاعه (سوییپر) محول شد. جای خالی وینگر ها نیز با استفاده از وینگ بک ها پوشش داده شد و این دو بازیکن در طرفین زمین به بازی عرض می دادند. همچنین بهینهگی آزپلیکوئتا، مارکوس آلونسو، رودیگر، کانته و ورنر در این ترکیب، دلیل دیگری بودند تا مربی آلمانی به کار خود با 3 دفاعه ادامه دهد و تغییری ایجاد نکند.
مطلب زیر، نگاهی دارد بر مولفه های تیم توخل و به صورت کلی در مورد ترکیب سه دفاعه مربی آلمانی توضیحاتی خواهد داشت. از آنجایی که دورتموند توخل نیز تا حدودی با تیم فعلیش قرابت دارد، از بازی های دورتموند نیز چند فریم انتخاب شده است.
ساختار سه دفاعه
چلسی در عقب زمین ساختاری سه نفره دارد، اما چینش و سبک بازی این نفرات همانند سه دفاعه های کلاسیک نیست. از زمانی که آنتونیو کونته تصمیم گرفت یک فولبک ( سزار آزپلیکوئتا ) را در دفاع سه نفره بگنجاند، مربیان بسیاری از فولبک ها در سمت چپ یا راست سه دفاعه استفاده کرده اند. خود توخل نیز در دورتموند سابقه بازی دادن به اشملزر و پیشچک، دو دفاع کناری با میل هجومی بالا را در این زنجیره دفاعی دارد.
فولبک ها نسبت به مدافعین کلاسیک دوندگی و پا به توپ بهتری دارند. می توانند به حمله اضافه شوند و برتری نفری ایجاد کنند. ضمن اینکه با پر کردن فضای پشت وینگ بک، دوندگی بازیکنان جلویی خود را کاهش داده و فشار دوندگی را متعادل سازند.
در تیم توخل نیز، آزپلیکوئتا/جیمز و رودیگر در دو طرف سوییپر حضور دارند. این دو بازیکن در حملات اضافه شده و در کانال نیم فضا فعالیت می کنند. مدافعین میانی در این کانال می توانند در بازیسازی مشارکت کنند، در کناره زمین مثلث تشکیل دهند، ارسال هایی دقیق روی دروازه داشته باشند یا اینکه خود اقدام به شوتزنی کنند.
در فاز دفاعی نیز، معمولا فضای بین وینگ بک و دفاع همان سمت، آسیب پذیر است. مخصوصا زمانی که وینگ بک به حملات اضافه شده و به علت خستگی توان برگشتن سریع به دفاع را ندارد. اما زمانی که در سمت چپ و راست، دو بازیکن تا مناطق جلویی زمین نفوذ کنند و فضای پشت وینگ بک ها را ببندند؛ تیم فشرده تر شده، بازپس گیری توپ بهتر انجام می شود و ریسک ضدحمله خوردن و آسیب پذیری پایین می آید.
گل چالوبا به کریستال پالاس، پاس گل آزپلیکوئتا به لوکاکو مقابل زنیت و پاس گل پیشچک مقابل بنفیکا سه نمونه از فعالیت های هجومی ای هستند که مدافعین میانی در ترکیب 3 دفاعه انجام داده اند.
زوج هافبک در میانه زمین
دو هافبک میانی در جلوی سه مدافع قرار می گیرند که ساختاری پنج نفره ایجاد می کند. معمولا در ترکیب های سه دفاعه، پخش توپ بر عهده سوییپر است. همانند داوید لوییز در چلسی کونته یا بونوچی در یوونتوس؛ اما در تیم توخل هافبک میانی نقش پررنگی در پخش توپ و بیلدآپ از عقب زمین دارد. یکی از این دو هافبک، گزینه دریافت پاس از سوی دیگر هم تیمی ها و علی الخصوص مدافعین است و کمی عقب تر بازی می کند. هافبک دیگر حالت رونده تری دارد و با توجه به قدرت دریبلینگش می تواند توپ را حمل کند و جلو ببرد.
این ترکیب هافبک دفاعی ندارد. پیوت میانه زمین باید فضای بین دو محوطه را پوشش دهند و به صورت " باکس تو باکس " بازی کنند. وایگل - جورجینیو و کواچیچ/کانته - گونزالو کاسترو ویژگی های مشابهی دارند.
ساختار هجومی
تیم توخل در بازی به دو واحد 5 نفره تقسیم می شود. دو وینگ بک به حملات اضافه می شوند و عرضی 5 نفره در خط حمله شکل می گیرد.
این ترکیب، برخلاف تصور وینگر ندارد. دو پشت مهاجمِ تیم، شماره 10 هستند که معمولا با دو هافبک پشت سرشان، یک چهارضلعی تشکیل می دهند. مدل بازی این دو شماره 10 نیز، به سمت داخل است و در نیم فضا جای گیری می کنند تا وینگ بک ها در کانال کناری زمین، حاضر شوند.
ویژگی های چلسی توخل
بیلدآپ از عقب و بازی مستقیم به صورت توامان
تیم توخل از تنوع خوبی در حملات برخوردار است و صرفا بر روی یک نوع از سبک بازی پافشاری نمی کند. چلسی به صورت بیلدآپ شده و با ریتم کندتر، موقعیت خلق می کند و علاوه بر آن، در بعضی صحنه ها بازی مستقیم را در دستورکار قرار می دهد. اضافه شدن روملو لوکاکو به ترکیب چلسی، توانایی تیم لندنی را در بازی مستقیم بهبود می بخشد. گل پولیشیچ به رئال نمونه ای از بازی مستقیم است که با پاس پشت دفاع رودیگر و حرکت پولیشیچ، به ثمر می رسد.
عقب نشستن و خرید فضا برای خط حمله
جلو کشاندن حریف و آزادسازی فضا برای مهره های هجومی، یکی از پلن های توخل در چلسی بوده است. این آپشن، دو حالت دارد؛ چلسی مالک توپ است و حریف برای پرس کردن جلو می کشد. در این حالت با یک پاس بلند می توان لوکاکو و هاورتس را وارد دوئل های هوایی 1 برابر 1 کرد و توپ را به سرعت انتقال داد.
چلسی مالک توپ نیست و برای دفاع جمع شده است، حریف در موقعیت حمله قرار دارد. در حالت دوم، توپگیری در میانه میدان می تواند یک ضدحمله را شکل دهد. فصل گذشته، چلسی بسیاری از بازی ها را عقب نشست تا برای ورنر، فضای حرکت و دوندگی ایجاد شود و او با استفاده از سرعتش به حریف ضربه بزند.
انعطاف در جابجایی بازیکنان
در جریان بازی، بازیکنان بعضی اوقات جای خود را عوض می کنند و در تیم انعطاف وجود دارد. برای مثال آلونسو به داخل می زند و در عوض، ورنر به کناره های زمین متمایل می شود. دو شماره 10 تیم جای خود را با یکدیگر عوض می کنند و یا مانند گیف پایین، تیم از 3421 به 3412 تغییر فورمیشن می دهد.
آرایش دفاعی
چلسی در دفاع آرایش 2-3-5 به خود می گیرد. وینگ بک ها عقب می آیند و در کنار 3 مدافع میانی، خط دفاعی پنج نفری می سازند. معمولا میسون مانت نیز از جمع مهاجمین جدا شده و کمی عقب تر بازی می کند تا خط بعدی با حضور دو هافبک و او شکل بگیرد. فشردگی و کم بودن فاصله بین خطوط، توانایی های فردی دروازه بان و مدافعین چلسی و پوشش فضای جلوی محوطه توسط هافبک ها باعث شده تا حریفان راه سختی برای نفوذ به دفاع چلسی داشته باشند.
پرسینگ
اولویت چلسی در هنگامی که توپ را از دست می دهد، پرس کردن به صورت منطقه ای است. معمولا به بازیکن صاحب توپ به صورت مستقیم فشار آورده می شود و دیگر بازیکنان نیز با محدودکردن گزینه های پاس، پرس را موثرتر می کنند. یکی از روش های تیم توخل این است که حریف را مجبور به بردن توپ در کناره ها می کند، و در آن ناحیه کوچک با استفاده از وینگ بک و هافبکی که به آن سمت متمایل شده توپ را بازپس می گیرد.
ساختار ایستا و محتاط در بازی های بزرگ
توخل تاکنون در بازی های مهم تر، ترکیبی محتاط و با میل دفاعی را وارد زمین کرده است. نوع استفاده از آزپلیکوئتا و ریس جیمز، نشان دهنده تفکرات او در بازی های بزرگ است. آزپلیکوئتا در بازی با تیم های کوچک تر در سمت راست 3 دفاعه بازی کرده، اما مقابل تیم هایی نظیر رئال مادرید وینگ بک بوده است. دورتموند توخل نیز وضع مشابهی دارد، اشملزر و پیشچک در بازی های کم اهمیت تر بوندس لیگا، بازی هایی که دورتموند فوتبال مالک و غالبی ارائه کرده در سمت چپ یا راست 3 دفاعه بازی کرده اند اما در بازی های مهم تر نظیر لیگ قهرمانان، گینتر و بارترا جای این دو را گرفته و آن ها به پست وینگ بک منتقل شدند.
نقطه ضعف
شاید تنها نقطه ضعف آبی های لندنی، این باشد که در خط حمله بُرش کافی را ندارند. در ترکیب 3421 نیاز است که دو شماره 10 تیم بازیکنانی پویا و تکنیکی باشند و در فشردگی دفاع حریف بتوانند گره بازی را باز کنند. زیاش، هاورتس، ورنر و مانت هیچکدام تکنیک بالایی ندارند. ناتوانی این بازیکنان در میانه زمین، بازی را به کناره ها می کشاند.
در اینجا وظایف هجومی وینگ بک ها سنگین تر از قبل می شود و نیازمند بازیکنانی مثل اشرف حکیمی، خوان کوادرادو یا فیلیپ کوستیچ است. بازیکنانی که از سرعت و تکنیک قابل قبولی برخوردارند و می توانند در کناره های زمین ایجاد موقعیت کنند. اما چپ و راست چلسی از وجود چنین بازیکنانی بی بهره است و مارکوس آلونسو و آزپلیکوئتا وینگ بک های تیم هستند.
این موضوع چلسی را به تیمی تبدیل می کند که در صورت خیمه زدن بر روی دروازه حریف، کار آسانی برای گلزنی نخواهد داشت و مجبور است یک سری حرکات تکراری مثل سانتر یا کاتبک را بارها تکرار کند تا حریف را به اشتباه بیندازد.