این مطلب را چند ماه پیش ترجمه کردم، قصد داشتم تا آن را در جایی دیگر منتشر کنم ولی تصمیمم عوض شد و در همین جا به مناسبت سالگرد بازی شرم آور شیلی و شوروی، منتشر می کنم.
این تلقی عمومی وجود دارد که فوتبال و سیاست از یکدیگر جدا هستند و اقتدارگرایی و اهداف سیاسی درخشندگی این بازی زیبا را از بین میبرند. یکی از این دست موارد، در سال 1973 و در شیلی رخ داد. جایی که ورزش و نگاه کلی به فوتبال امریکای جنوبی با اقدامات شریرانهی فردی لکهدار شد.
11 سپتامبر روز سیاهی در تاریخ جهان است. اتفاقات تلخی که در سال 2001 در نیویورک رخ داد، واضحترین نمونه است. هرچند 28 سال پیش از آن در همان روز، آگوستو پینوشه به همراهی نیروهای مسلح شیلی، رهبر کشور، سالوادور آلنده را سرنگون کرد و کنترل کشور را به دست گرفت. برای 17 سال دیکتاتوری پینوشه با مشت آهنین بر کشور حکمرانی کرد. در اوج جنگ سرد، پینوشه تصمیم گرفت تا خشم شوروی را برانگیزد و تنها 11 روز پس از شروع حکمرانیاش روابط بین دو کشور به طور کامل قطع شد.
اما این فوتبال بود که شاهد بدترین اغراض رهبری پینوشه بود و مسابقهی مقدماتی جام جهانی 1974 آلمانغربی بین دو تیم شیلی و شوروی هم نمونهای آشکار برای آن است. هر دو کشور در مسیر مقدماتی جامجهانی به مشکل برخورده بودند و قرار بود تا در مسابقهای شکل رفت و برگشت، برای تعیین آخرین تیم شرکتکننده در بزرگترین رویداد فوتبال رودرروی هم قرار بگیرند. اولین بازی در مسکو و در سرمای زیر صفر با تساوی بدون گل به پایان رسید. با توجه به این که همه چیز به بازی برگشت موکول شده بود، هر دو تیم مصمم بودند که این مرحله را پشت سر بگذارند. در این میان اما مردم شیلی با مشکلات بزرگتری دست به گریبان بودند.
پینوشه و ارتش شیلی بسیار مستبدتر از دولت آلنده بودند و بسیاری از اصلاحات انجام شده توسط او را تغییر دادند. پینوشه، در یکی از منزجرکنندهترین اقداماتش، به شکل وحشیانهای، مقابله با مخالفانش را آغاز کرد که به مرگ و ناپدیدشدن بسیاری از مردم شیلی انجامید. در این میان استادیوم ملی سانتیاگو -برجستهترین استادیوم فوتبال کشور- به عنوان بزرگترین بازداشتگاه کشور مورد استفاده قرار گرفت.
شکنجههای زیادی در ورزشگاه انجام شد؛ هر روز گزارشهای مربوط به خونریزی، قتل و بدنهای شکسته به بیرون درز میکرد. این اتفاقات اگر مترادف با هر چیزی بود، با روح ورزش و دوستی مترادف نبود. اخبار مربوط به اتفاقات جدید استادیوم ملی در سراسر جهان پخش میشد و دیدی منفی به دولت پینوشه ایجاد کرده بود. چهرهی یک ملت مخدوش شده بود، اما رهبر جدید و دژخیمانش توجهی به این اتفاقات نشان نمیدادند.
کودتای پینوشه در شیلی
تنها دو ماه پس از به دست گرفتن کنترل، حکومت نظامی به سرکردگی پینوشه به این اندیشید که بهتر است سانتیاگو میزبان بازی برگشت مقدماتی جام جهانی باشد. آنها میخواستند به جهانیانی که چشمانشان به شیلی دوخته شده بود، ثابت کنند که اوضاع در این شهر پایدار است. صحبت از انتقال بازی به ورزشگاه ساسالیتو در وینا دل مار بود، در حالیکه دولت قاطعانه میخواست این بازی در استادیوم ملی برگزار شود.
اتحاد جماهیر شوروی، بنا به دلایل اخلاقی تصمیم گرفت از سفر به آمریکای جنوبی برای برگزاری این بازی خودداری کند، مگر آن که این وضعیت به کلی حل شده و امنیت آنها هم در کشور تامین شده باشد. آنها به این موضوع که مجبور شوند در ورزشگاهی به میدان بروند که «آغشته به خون» است، معترض بودند و به شدت به این مسئله اعتراض کردند.
پاسخ مناسب فیفا، ارسال هیأتی برای بررسی وضعیت ورزشگاه بود. اما آنچه که در ادامه رخ داد، حتی از کشتارهای پینوشه هم شرمآورتر بود. هیأت فیفا را نایبرئیس فیفا، آبیلیو دی آلمیدا و دبیرکل فیفا، هلموت کیزر اشکیل میدادند . آنها در اواخر اکتبر به شیلی رفتند و وضعیت عمومی شهر و ورزشگاه را ارزیابی کردند. ارتش تمام تلاش خود را به کار بست تا تمامی مدارک دال بر ارتکاب جنایت در ورزشگاه را پنهان کند. آنها از روشهایی مانند پنهان کردن افراد بازداشتشده در رختکن، یا انتقال موقت آنها به مکانی دیگر استفاده کردند. یکی از بازداشتشدگان به اسم خورخه مونتالگر، وقایع روزی که مقامات فیفا به آنجا آمدند را اینگونه به یاد میآورد: «آنها ما را پایین، در رختکنها و در تونل پنهان کرده بودند. به دلیل همراهی خبرنگاران با مقامات فیفا، ما را در داخل نگه داشته بودند. انگار که ما در دو جهان متفاوت بودیم.»
علیرغم حضور بالقوهی هزاران زندانی در ورزشگاه، فیفا به طرز تکاندهندهای به بازی در این ورزشگاه چراغ سبز نشان داد تا رسانههای جهان را شگفتزده کند. هنوز در مورد این که فیفا تصمیم گرفت تا اهمیت اوضاع را نادیده بگیرد یا شیلی با زیرکی توانست نهاد تصمیمگیر فوتبال را فریب دهد بحث وجود دارد. در نهایت چنین تصمیمی برای ورزش، کشور شیلی و میراث عظیم فوتبال امریکای جنوبی، غلط، وحشتناک و شرمآور بود.
سربازان دولت پینوشه در ورزشگاه ملی سانتیاگو
این بازی در شرایط ناخوشایندی برگزار شد. تیم اتحاد جماهیر شوروی به دلایل انسانی هرگز به شیلی سفر نکرد. در روز 21 نوامبر 1973، تیم شیلی به تنهایی پای به زمین مسابقه گذاشت. دلیل این که چرا نتیجهی این مسابقه را به طور معمول 3-0 به سود شیلی اعلام نکردند مشخص نیست، اما این واقعیت، که در آن روز، این بازی مسابقه شد، شرم آور بود. افراد بسیار کمی در ورزشگاه حاضر شده بودند و اینگونه به نظر میرسید که بازیکنان هم از حضورشان در زمین مسابقه شرمزده هستند. هر چه بود تأثیر سیاست بود. مسابقه به شکل مضحکی شروع شد. بازیکنان شیلی توپ را با چند پاس در زمین به حرکت درآوردند و دریبلزنان به سمت دروازهای رفتند که قاعدتاً دروازهبان شوری باید در آن حضور میداشت و توپ را درون دروازهی خالی از دروازه بان قرار دادند. بالای سکوها، در تابلوی ورزشگاه، نتیجه بازی نقش بست. شیلی 1، اتحاد جماهیر شوروی 0
شیلی در پرابهامترین وضعیت ممکن به مسابقات جام جهانی رفت. واضح است که بازیکنان تیم مقصر نبودند، اما ربودن ورزش به دست سیاست عواقب شرمآوری به همراه داشت.
عملکرد شیلی در جامجهانی خیرهکننده نبود. آنها بدون به دست آوردن هیچ بردی، پس از باخت در برابر میزبان و تساوی آلمان شرقی و استرالیا از دور رقابتها کنار رفتند و به خانه برگشتند.
کاپیتان شیلی در آن زمان، کارلوی کاسلی، سمبلی ملی بود که مادرش به شکل بیرحمانهای توسط حکومت نظامی بازداشت و شکنجه شده بود. او از اولین کسانی بود که به رژیم پینوشه اعتراض کرد و در اقدامی جسورانه، درست قبل از عزیمت تیم به آلمان غربی برای مسابقات جام جهانی، مخالفت خود با دیکتاتور را نشان داد. به گفتهی او: «وقتی ما ایستاده بودیم، درها باز شدند و مردی با عینک تیره، شنل و کلاه نظامی وارد شد. وقتی آن هیبت هیتلرمانند را دیدم که پنج نفر هم از پشت سرش او را مشایعت میکردند، عرق سردی بر بدنم نشست. زمانی که او به ما نزدیک شد، دست به پشت ایستادم و از دست دادن با او امتناع کردم.»
ویدئویی ازهمین بازی
تا به امروز، اتفاقات رخداده در شیلیِ اوایل دههی 70 میلادی، یکی از ناگوارترین حوادث تاریخ جهان است که منجر به وحشتناکترین اتفاقات در ورزش هم شد. شیلیاییها باید تا سال 1990، که پینوشه تصمیم گرفت، پس از 17 سال مخوف از قدرت کنارهگیری کند، تحت دیکتاتوری او زندگی میکردند. هرچند شیلی همیشه به دلیل شرکت در ننگینترین بازی فوتبال تمام دوران به یاد آورده می شود. اتفاقی که به دلیل حضور آن مرد، -یعنس آگوستو پینوشه- در رأس حکومت بود.
منبع مقاله:
متن اصلی این مقاله
نویسنده مقاله: کارن تجوانی