لو بو (درگذشت 7 فوریه 199) [ملقب به فنگ ژیان] ژنرال و فرمانده جنگی چینی بود که در اواخر سلسله هان شرقی در امپراتوری چین زندگی می کرد. او که در اصل تابع یک جنگسالار دینگ یوان بود ، خیانت کرد و دینگ یوان را کشت و به دونگ ژو ، فرمانده جنگی که در اوایل دهه 190 دولت مرکزی هان را کنترل می کرد ، گریخت. در سال 192 ، او علیه دونگ ژو روبرو شد و پس از تحریک وانگ یون و شیسون روی او را کشت ، اما بعداً توسط پیروان دونگ ژو شکست خورد و رانده شد.
از سال 192 تا اواسط 195 ، لو بو در مناطق مرکزی و شمالی چین سرگردان شد و پی در پی در جستجوی سرپناه تحت فرماندهان جنگی مانند یوان شو ، یوان شائو و ژانگ یانگ بود. در سال 194 ، او توانست استان یان را از فرمانده جنگجوی سائو سائو با کمک فراریان از طرف کائو به دست بگیرد ، اما سائو در مدت دو سال مناطق خود را پس گرفت. در سال 196 ، لو بو علیه لیو بی ، که به او در استان خو پناهنده شده بود ، مخالفت کرد و کنترل استان را از میزبان خود گرفت. اگرچه او قبلاً با اتحاد با یوان شو موافقت کرده بود ، اما پس از اعلام یوآن خود را امپراتور - خیانت علیه امپراتور شیان هان - و به کائو و دیگران در حمله به مدعی پیوست ، روابط خود را با او قطع کرد. با این حال ، در سال 198 ، او دوباره با یوان شو طرف شد و تحت حمله نیروهای ترکیبی کائو و لیو قرار گرفت و در نهايت در نبرد شياپي در سال 199 شکست خورد. او به دستور سائو اسير و اعدام شد.
اگرچه لو بو در منابع تاریخی و داستانی به عنوان یک جنگجوی فوق العاده قدرتمند توصیف شده است ، اما او همچنین به دلیل رفتار مزاجانه اش مشهور بود. او بی نظمی را تغییر داد و آزادانه به متحدان خود خیانت کرد. او همیشه به دیگران مشکوک بود و نمی توانست زیر دستان خود را کنترل کند. همه این عوامل در نهایت منجر به سقوط او شد. در رمان تاریخی قرن چهاردهم عاشقانه سه پادشاهی ، جزئیات زندگی او نمایشی می شود و برخی از عناصر ساختگی-از جمله عاشقانه او با دوشیخان دختر خیالی-اضافه می شوند تا او را به عنوان یک جنگجوی تقریباً بدون چالش و همچنین بی رحم نشان دهد. بی رحمانه بی محابا فاقد اخلاق
منابع تاریخی در مورد زندگی لو بو
دو بیوگرافی رسمی از لو بو وجود دارد. اولین مورد در سوابق سه پادشاهی (Sanguozhi) است که توسط چن شو در قرن سوم نوشته شده است.
در قرن پنجم ، پی سانگجی با وارد کردن اطلاعات از منابع دیگر به آثار اصلی چن شو و اضافه کردن توضیحات شخصی او ، سانگوجی را یادداشت کرد. برخی از متون جایگزین که در حاشیه نویسی بیوگرافی لو بو استفاده می شود عبارتند از: Yingxiong Ji (Chronicles of Heroes and Champions) ، توسط Wang Can؛ Xiandi Chunqiu (Chronicles of Emperor Xian) ، توسط یوان وی ؛ وی شی چونقیو (وقایع نگاری از خانواده حاکم وی) ، توسط سان شنگ ؛ Cao Man Zhuan (بیوگرافی Cao Man) ، توسط نویسنده ای ناشناس.
دومین بیوگرافی لو بو در کتاب هان بعدی (Houhanshu) است که توسط Fan Ye در قرن پنجم گردآوری شده است.
خدمات تحت دینگ یوان و کشتن دونگ ژو
تصویری از کشتن لو بو در کشتن دینگ یوان (呂布 弒 丁原) در راهرو بلند کاخ تابستانی ، پکن
لو بو از شهرستان Jiuyuan (九 原 縣) ، وویوآن (五 原 郡) بود ، که در نزدیکی بااوتو امروزی ، مغولستان داخلی قرار دارد. او به خاطر رزمایش در استان بینگ شهرت داشت. هنگامی که دینگ یوان ، بازرس (刺史) استان بینگ ، به عنوان فرمانده سواره نظام (騎都尉) توسط دولت مرکزی هان منصوب شد و به پادگان فرماندهی هنی دستور داد ، لو بو را به عنوان سرباز (主 簿) به خدمت گرفت و تحت درمان قرار گرفت.
پس از مرگ امپراتور لینگ در 189 ، دینگ یوان نیروهای خود را به پایتخت لویانگ هدایت کرد تا به ژنرال هی جین در حذف جناح خواجه کمک کند. در نهایت هین جین توسط خواجه ها ترور شد و پس از آن فرمانده جنگی دونگ ژو نیروهای خود را وارد لوویانگ کرد و پایتخت را اشغال کرد. دونگ ژو می خواست دینگ یوان را بکشد و کنترل نیروهای دینگ را در دست بگیرد ، بنابراین او لو بو را به خیانت به دینگ وادار کرد و به طرف خود گریخت. لو بو ، دینگ یوان را کشت ، سرش را برید و به دونگ ژو ، که تا آن زمان کنترل دولت مرکزی هان را در دست گرفته بود ، تقدیم کرد. دونگ ژو ، لو بو را به عنوان فرمانده سواره نظام (騎都尉) تعیین کرد و به او ایمان و اعتماد زیادی داشت. او همچنین لو بو را به عنوان فرزند خوانده پذیرفت. لو بو بعداً از سمت فرمانده سواره نظام به ژنرال خانواده ارتقا یافت . او همچنین به عنوان مارکیز یک دهکده اصلی (都) انتخاب شد. [سانگوجی 4]
خدمت به دونگ ژو
نقشه ای که رویدادهای مهم زندگی لو بو را نشان می دهد
در سال 190 ، ائتلافی از فرماندهان جنگ به رهبری یوان شائو یک کمپین تنبیهی علیه دونگ ژو در پاسخ به استبداد دونگ و انحصار دولت مرکزی آغاز کردند. دونگ ژو جانشین امپراتور لینگ ، امپراتور شائو را در همان سال برکنار کرده بود و امپراتور شیان را جایگزین وی کرد ، که در واقع فرمانروای دست نشانده تحت کنترل او بود. لا بو از دونگ ژو دفاع کرد و در نبردها علیه ائتلاف جنگید. در یکی از نبردها در یانگرن (believed 人 ؛ تصور می شود که نزدیک ونکوآن ، روژو ، هنان کنونی است) ، دونگ ژو به لا بو و هو ژن دستور داد به سان جیان (یکی از اعضای ائتلاف) حمله کنند ، اما لو بو و هو ژن می توانند با یکدیگر کنار نمی آیند که منجر به بی نظمی در ارتش آنها می شود. سان جیان از فرصت برای حمله به آنها استفاده کرد و آنها را مجبور به عقب نشینی کرد. [هوهانشو 2] ظرف چند ماه نیروهای ائتلاف به پایتخت لویانگ رسیده بودند. دونگ ژو شخصاً ارتش را هدایت کرد تا در منطقه ای که مقبره امپراطوران هان قرار داشت ، پیش قراولان ائتلاف به رهبری سان جیان را درگیر کند ، اما شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. سان جیان سپس از دروازه شوان یانگ لوویانگ عبور کرد (宣 陽城 門) ، در آنجا به لو بو حمله کرد و او را عقب راند. [هوهانشو 3] دونگ ژو نگران شد ، بنابراین تصمیم گرفت لویانگ را تخلیه کرده و پایتخت را به چانگان منتقل کند. در غرب. او سربازان خود را برای غارت لویانگ و ساکنان آن را مجبور به حرکت به سمت چانگان نیز کرد و سپس لویانگ را در اثر آتش نابود کرد. این ائتلاف دونگ ژو را به دنبال چانگان نیاورد و سرانجام در سال بعد منحل شد.
از آنجا که دونگ ژو معمولاً در حضور دیگران بی ادبانه رفتار می کرد ، از ترور شدن می ترسید ، از این رو اغلب لو بو را به عنوان محافظ در کنار خود نگه می داشت. دونگ ژو همچنین دارای خلق و خوی بدی بود و به راحتی تحریک می شد. در طول انفجارهای خود ، وی جی کوتاه به سمت لو بوپرتاب کرد ، اما لو بو سریع واکنش نشان داد و از سلاح ها فرار کرد. عصبانیت دونگ ژو پس از آن فروکش کرد. لو بو بسیار ناراضی بود و از پدر خوانده اش کینه به دل گرفت. در همان زمان ، لو بو وظیفه حفاظت از محوطه زندگی مرکزی دونگ ژو را بر عهده داشت و او با یکی از خدمتکاران دانگ رابطه مخفی داشت. او می ترسید که دونگ ژو بفهمد و از این موضوع بسیار ناراحت بود. [سانگوجی 5]
در اوایل ، لو بو مورد استقبال گرم وانگ یون ، وزیر توده مردم قرار گرفت (司徒) ، بنابراین او به دیدن وانگ رفت و از چگونگی مرگ دونگ ژو شکایت کرد. در آن زمان ، وانگ یون و یکی دیگر از مقامات ، شیسون روئی (士) ، در حال نقشه کشی برای خلاص شدن از شر دونگ ژو بودند ، بنابراین آنها برنامه L their Bu خود را به آنها گفتند و از او کمک گرفتند. لی بو گفت: "اما ما پدر و پسر هستیم!" وانگ یون پاسخ داد: "نام خانوادگی شما Lü است ، بنابراین شما هیچ گونه ارتباط خونینی با او ندارید. او در مورد مرگ شما اصلاً نگران شما نبود ، بنابراین پیوند پدر و پسر کجا بود؟" لو بو قبول کرد که به آنها بپیوندد و بعداً شخصاً دونگ ژو را کشت. پس از مرگ دونگ ژو ، وانگ یون و لو بو مسئول دولت مرکزی شدند. Lü Bu به عنوان ژنرال Vehement Might (奮 威) منصوب شد و افتخارات معادل دریافت شده توسط سه وزیر دوک-سه مقام عالی رتبه در دولت هان را دریافت کرد. امپراتور شیان همچنین او را به عنوان مارکیز ون (溫侯) معرفی کرد
نبرد چانگان
پس از مرگ دونگ ژو ، پیروان او در استان لیانگ ، به رهبری لی جو ، گو سی و دیگران ، ارتش را برای حمله به چانگآن تشکیل دادند ، هنگامی که وانگ یون از عفو آنها به دلیل فعالیت های گذشته خود تحت مدیریت دونگ ژو امتناع کرد. [هوهانشو 4] گو سی مردانش را به حمله به دروازه شمالی شهر هدایت کرد و در آنجا با لا بو آشنا شد و به او گفت: "اجازه ندهید سربازان خود را به جنگ بفرستیم. در عوض ، بیایید با یک نفر مبارزه کنیم." Lü Bu سپس با Guo Si در یک دوئل درگیر شد و او را مجروح کرد. مردان گو سی ، برتر خود را نجات دادند. هر دو طرف نیروهای خود را عقب نشینی کردند. [Sanguozhi zhu 2] Lü Bu نتوانست در برابر دشمن مقاومت کند بنابراین سرانجام چانگان را رها کرد و فرار کرد. شکست او و پرواز بعدی او 60 روز پس از مرگ دونگ ژو انجام شد.
جستجوی پناهگاه نزد یوان شو
پس از خروج از چانگان ، لو بو ، همراه چند صد سوار و سر دونگ ژو به زین خود بسته شده ، از گذرگاه وو عبور کرد و به یوان شو در فرماندهی نانیانگ پیوست. سانگوجی و هوهانشو گزارش های متفاوتی از نحوه رفتار یوان شو با لو بو ارائه می دهند. سابق ادعا کرد که لو لو انتظار می رود از او استقبال گرمی شود زیرا احساس می کرد با کشتن دونگ ژو به یوان شو کمک کرده است تا انتقام بگیرد. با این حال ، یوان شو به دلیل دوگانگی خود از لو بو متنفر بود ، بنابراین او از پذیرفتن وی امتناع کرد. دومی اظهار داشت که یوان شو با لو بو سخاوتمندانه رفتار می کند ، اما لو متکبرانه رفتار می کند زیرا احساس می کند که شایسته رفتار بهتر است زیرا او یوان را انجام داده است. لطف با کشتن دونگ ژو لو بو همچنین به افراد خود اجازه داد تا منطقه را غارت کنند. یوآن شو نگران بود که لو بو برای او تهدیدی ایجاد کند و همچنین لی پس از شنیدن اینکه یوان به او مشکوک است احساس ناراحتی کرد ، بنابراین او را ترک کرد.
اتحاد با سائو سائو علیه یوان شو
تصویری از Lū Bu
در اوایل سال 1977 ، یوان شو خود را در شوچون ، مرکز اداری سرزمین های خود ، امپراتور اعلام کرد و یک سلسله ژونگ (仲) تاسیس کرد. [9] این عمل به عنوان خیانت علیه امپراتور حاکم شیان از خاندان هان در نظر گرفته شد ، بنابراین یوان شو به زودی خود را هدف حملات سائو سائو [f] و دیگر جنگ سالاران قرار داد که از دربار امپراتوری هان دستور گرفته بودند تا مدعی را از بین ببرند.
پیشتر ، یوان شو می خواست با Lü Bu اتحاد ایجاد کند ، بنابراین او پیشنهاد ازدواج بین پسرش و دختر Lü Bu را داد. Lü Bu در ابتدا موافقت کرد. پس از اعلام خود به عنوان امپراتور ، یوان شو ، زیردست خود هان یین (韓) را برای ملاقات با لو بو فرستاد و دختر لاو بو را برای ازدواج به قلمرو خود بازگرداند. با این حال ، لو بو پس از اینکه چن گوئی او را متقاعد کرد که این کار را انجام دهد ، نظر خود را تغییر داد و بعد از اینکه او به یاد آورد که چگونه یوان شو او را برای اولین بار در زیر پناهگاه خود رد کرد. او سپس افراد خود را برای تعقیب کاروان هان یین ، که در راه بازگشت به شوچون بود ، فرستاد و دخترش را تحویل گرفت. او همچنین هان یین را گرفت و او را به عنوان زندانی به خو فرستاد ، جایی که هان یین اعدام شد.
هنگامی که امپراتور شیان در هدونگ بود ، یکبار دستور کتبی را به لا بو فرستاد و به دومی دستور داد تا افرادش را برای هدایت به هدونگ هدایت کنند. از آنجا که ارتش او در آن زمان فاقد منابع بود ، لو بو شخصاً به هدونگ سفر نکرد ، اما او یک پیام رسان فرستاد تا یادبودی را برای امپراتور بگذارد. دربار امپراتوری هان بعداً لو بو را به عنوان ژنرالی که شرق را آرام می کند (平 東 將軍) تعیین کرد و عنوان "مارکیز پینگتائو" (平 陶 侯) را به وی اعطا کرد. با این حال ، فرستاده ای که وظیفه آوردن مهر رسمی به Lü Bu را داشت ، مهر را در شانانیگ از دست داد. کائو کائو شخصاً برای دلجویی به لا بو نامه نوشت و او همچنین از خواسته های خود برای دفاع از امپراتور ، آرام سازی امپراتوری و کمک به امپراتور برای از بین بردن گونگسون زن ، یوان شو ، هان شیان ، یانگ فنگ و دیگران یاد کرد. لو بو بسیار خوشحال شد و یادگاری دیگری برای امپراتور شیان نوشت: "من باید برای دفاع از اعلیحضرت آمده بودم ، اما شنیدم که کائو کائو وفادار و فرزندی است و او اعلیحضرت را با خیال راحت به پایتخت جدید خو رسانده است. من با کائو کائو نبرد کردم ، و اکنون او برای دفاع از اعلیحضرت آمده است. من یک ژنرال خارج از دولت مرکزی هستم ، بنابراین می ترسیدم که اگر سربازانم را همراهی کنم و از کائو کائو پیروی کنم تا اعلیحضرت را همراهی کنم ، دیگران در مقاصد من شک کنند. به همین دلیل ، من تصمیم گرفتم در استان خو بمانم و منتظر باشم تا اعلیحضرت مرا به خاطر سرپیچی از دستور شما مجازات کند. من جرات نمی کردم تصمیم خود را در مورد اقدام یا عدم تصمیم گیری خود بگیرم. "لو بو همچنین نامه ای پاسخگو به کائو کائو نوشت:" من گناهکار هستم (از نافرمانی فرمان امپراتور) و مستحق مجازات هستم. با این حال ، شما به من دلداری دادید و به من دلگرمی بخشید. هنگامی که فرمان های امپراتور برای حذف یوان شو و دیگران را دریافت می کنم ، با جان خود به اعلیحضرت در اجرای دستورات او کمک می کنم. "کائو کائو سپس وانگ زه (王 則) ، فرمانده تجهیزات (奉 車 sent尉) ، به عنوان فرستاده ای که فرمان امپراتور شیان را به استان خو رساند و مهر رسمی ژنرالی که شرق را آرام می کند به Lü Bu اعطا کرد. کائو کائو همچنین نامه شخصی به لو بو نوشت: "مقامات در شانانگ جایگزینی برای مهر رسمی شما ، که در آنجا گم شده است. با این حال ، خزانه داری امپراتوری فاقد ذخایر طلا (برای ساخت مهر شما) است ، بنابراین من از فروشگاه های شخصی خود برداشت کردم. خزانه امپراتوری نیز فاقد ابریشم بنفش است ، بنابراین من دوباره از فروشگاه هایم برداشت کردم. شما حرکت عاقلانه ای انجام نمی دهید. یوان شو (وقتی خیانت کرد) خود را امپراتور اعلام کرد ، بنابراین باید تمام ارتباطات خود را با او قطع کنید. دادگاه شاهنشاهی به شما اعتماد دارد ، به همین دلیل آنها مایل بودند دوباره کمیسیون شما را برای شما ارسال کنند. شما باید وفاداری خود را به امپراتور ثابت کنید. "لو بو چن دنگ (پسر چن گوئی) را به عنوان پیام رسان به خو فرستاد تا از امپراتور شیان تشکر کند و یک بند نخی ابریشمی خوب را به کائو کائو منتقل کند تا قدردانی خود را اعلام کند.
در متن اصلی سانگوجی ، با این حال ، ذکر شد که دربار امپراتوری هان ، لو بو را به عنوان ژنرال چپ (左) به جای ژنرالی که شرق را آرام می کند (همانطور که در Yingxiong Ji بیان شده است) منصوب کرد. با این وجود ، لو بو به چن دنگ اجازه داد تا به عنوان نماینده خود به شو برود تا از دربار شاهنشاهی تشکر کند. [سانگوجی 19] در ژو ، چن دنگ در خو ، از کائو کائو خواست که از شر لو خلاص شود و موافقت کرد که در استان خو به عنوان خال خدمت کند. به سائو سائو کمک کنید تا لو بو را از بین ببرد. چن دنگ همچنین ارتقاء یافت در حالی که پدرش چن گوی حقوق دریافت کرد.
هنگامی که چن دنگ به استان خو بازگشت ، Lü Bu عصبانی با او روبرو شد ، جی را به او نشان داد و گفت: "پدرت به من توصیه کرد که از سائو سائو جانبداری کنم و پیشنهاد یوان شو را رد کنم. حالا ، (پس از پیروی از توصیه های او) ، من هیچ چیز بدست نیاورده اید ، در حالی که شما و پدرتان ارتقا یافته و پاداش گرفته اید. حتماً من را فریب داده اید! چه چیزی برای گفتن دارید؟ " چن دنگ خونسردی خود را حفظ کرد و با خونسردی پاسخ داد: "وقتی با کائو کائو ملاقات کردم ، به او گفتم:" شما باید با ژنرال (لو بو) همانطور که ببر پرورش می دهید رفتار کنید. با گوشت به او غذا دهید. اگر خوب نیست تغذیه شود ، به مردم حمله خواهد کرد. ' سائو سائو پاسخ داد: "شما اشتباه می کنید. او مانند یک شاهین است. اگر گرسنه باشد ، شما را شکار می کند. اگر به خوبی تغذیه شود ، پرواز می کند." این همان چیزی بود که ما در مورد آن صحبت کردیم. " عصبانیت لو بو فروکش کرد.
نبرد ژیاپی
در اواخر سال 1977 یا اوایل سال 198 ، لو بو دوباره طرفدار یوان شو بود و او گائو شون را برای حمله به لیو بی در ژیاپی فرستاد. گائو شون لیو بی را شکست داد ، همچنین تقویت کننده هایی که سائو سائو برای کمک به لیو بی فرستاده بود. بعداً ، سائو سائو شخصاً کمپینی علیه لو بو رهبری کرد و ژیاپی را محاصره کرد. او نامه ای به لو بو نوشت و مزایای تسلیم شدن و پیامدهای مقاومت را توضیح داد. لو بو می خواست تسلیم شود ، اما چن گونگ و بقیه می دانستند که قبلاً از سائو سائو ناراحت شده بودند (زمانی که او را زودتر خیانت کردند) ، بنابراین از لو بو خواستند تصمیم خود را تغییر دهد. [سانگوجی 22]
وقتی ارتش سائو سائو به پنگچنگ رسید ، چن گونگ به لو بو گفت: "ما باید به دشمن حمله کنیم ، زیرا نیروهای ما در حالی که دشمن خسته است به خوبی استراحت کرده اند. ما مطمئن هستیم که پیروز می شویم." لو بو پاسخ داد: "چرا منتظر حمله آنها نیستیم؟ پس از آن ما آنها را در رودخانه ژی نابود می کنیم." وقتی شدت حملات سائو سائو افزایش یافت ، لی بو از برج سفید دروازه دروازه اصلی در جنوب شیاپی بالا رفت و به مردان خود گفت: "سائو سائو من قصد ندارم با شما مشکل پیدا کنم. من باید تسلیم پروردگار خردمند شوم. " چن گونگ گفت: "سائو سائو خیانتکار ، ارباب عاقلی نیست! تسلیم شدن به او مانند برخورد با تخم مرغ به سنگ است! چگونه می توانی انتظار زندگی (بعد از تسلیم شدن) را داشته باشی؟"
لو بو ، شو سی (許 and) و وانگ کای (王 sent) را برای درخواست کمک فوری از یوان شو فرستاد. یوان شو گفت: "لو بو از فرستادن دخترش به اینجا خودداری کرد ، چرا او دوباره از من کمک می خواهد؟" شو سی و وانگ کای پاسخ دادند ، "اگر اعلیحضرت لو بو را نجات ندهد ، شما با عذاب خود روبرو خواهید شد. اگر لو بو نابود شود ، جناب عالی بعدی خواهد بود." یوان شو سپس سربازان خود را آماده کرد و ادعا کرد که به لو بو نیروهای کمکی می فرستد. در این میان ، لو بو فکر می کرد که یوان شو تمایلی به کمک او ندارد زیرا او دخترش را به یوان شو نفرستاده است ، بنابراین ، یک شب ، او دخترش را به خودش بست و سعی کرد از محاصره خارج شود. با این حال ، آنها با سربازان سائو سائو روبرو شدند که تیرهایی به سمت آنها پرتاب کردند ، بنابراین آنها چاره ای جز بازگشت به شیاپی نداشتند. لو بو حدود 1000 سوار را برای مقابله با دشمن از شهر خارج کرد ، اما در نبرد شکست خورد. او به ژیاپی عقب نشینی کرد و جرات بیرون رفتن نداشت
لو بو به چن گونگ و گائو شون دستور داد از شیاپی دفاع کنند ، در حالی که او شخصاً برخی سواران را برای حمله به مسیرهای تأمین کائو کائو هدایت کرد. با این حال ، قبل از رفتن او ، همسرش به او گفت: "ژنرال ، می دانم که می خواهی به خطوط تأمین کائو کائو حمله کنی ، اما چن گونگ و گائو شون نمی توانند با یکدیگر کنار بیایند. اگر شما آنجا را ترک کنید ، ممکن است آنها با هم خوب کار نکنند. در دفاع از شهر. اگر یک اتفاق ناگوار رخ دهد ، سرنوشت شما چه می شود ، ژنرال؟ امیدوارم این را با دقت در نظر بگیرید و توسط چن گونگ و دیگران گمراه نشوید. وقتی من در چانگان بودم ، شما قبلاً مرا رها کرده اید ، اما من موفق شدم به سوی شما بازگردم زیرا پانگ شو (龐舒) مخفیانه از من محافظت کرد و مرا نزد خود نگه داشت. شما اکنون نیازی به نگرانی در مورد من ندارید. " لو بو پس از گوش دادن به صحبت های همسرش تیره و تار شد و نمی توانست تصمیم بگیرد که چه کار کند.
چن گونگ به لو بو گفت: "سائو سائو راه زیادی را طی کرده است و نمی تواند دوام بیاورد. ژنرال ، شما می توانید چند نیرو با خود بیاورید و اردوگاهی در خارج از شهر برپا کنید ، در حالی که بقیه و من باقی می مانند. پشت سر برای دفاع از شهر. اگر دشمن به شما حمله کرد ، من سربازان شهر را از پشت به آنها حمله می کنم. اگر آنها به شهر حمله کردند ، می توانید شهر را از بیرون تقویت کنید. ظرف ده روز ، منابع دشمن تمام می شود و ما می توانیم آنها را به راحتی شکست دهیم. " لا بو با ایده چن گونگ موافق بود. با این حال ، همسر لو بو می گوید: "در گذشته ، قاهره با گونگتای (چن گونگ) مانند یک کودک تازه متولد شده رفتار می کردند ، اما او همچنان علیه آنها رفتار کرد و به شما ملحق شد. در حال حاضر ، نحوه برخورد شما با گونگتای از رفتار کائو کائو کمتر نیست. او قصد دارد تمام شهر را به همراه خانواده اش به او بسپارد ، در حالی که شما به تنهایی بیرون می روید؟ اگر اتفاقی بیفتد ، من دیگر زن شما نخواهم بود! " لو بو سپس نظر خود را تغییر داد.
یوان شو نتوانست به کمک لو بو بیاید. [سانگوجی 24] با وجود حملات فشرده به شهر ، کائو کائو نتوانست شیاپی را فتح کند و افرادش خسته شده بودند. او می خواست کمپین را لغو کند و به خو برگردد ، اما مشاوران او گوئو جیا و شون یو از او خواستند که فشار بیاورد. سپس به سربازان خود دستور داد تا آبهای رودخانه های ژی و یی را برای جاری شدن سیل ژیاپی هدایت کنند. پس از سه ماه محاصره ، روحیه نیروهای لو بو به شدت سقوط کرد و افرادش بتدریج او را از خود بیگانه کردند. و وی خو (魏 續) چن گونگ و گائو شون را گرفتند ، و سپس نیروهای خود را به تسلیم در کائو کائو هدایت کردند.
لو بو و زیردستان باقی مانده از برج سفید دروازه بالا رفتند و وقتی دیدند که محاصره شده اند تسلیم شدند. هوهانشو گزارش داد که قبل از تصمیم به تسلیم شدن ، لو بو از افراد خود خواسته او را بکشند و سرش را به سائو ببرند. سائو اما آنها قبول نکردند
سقوط و مرگ
لوبو را بستند و قبل از سائو سائو آوردند. گفت: "من خیلی محکم بسته ام. آیا می توانی پیوندها را شل کنی؟" سائو سائو پاسخ داد: "ببر باید محکم مهار شود." لو بو سپس گفت: "ارباب من ، تو فقط از من می ترسیدی ، اما اکنون ، از آنجا که قبلاً تسلیم تو شده ام ، دیگر نگران نباش. سرورم ، چرا به من رحم نمی کنی و اجازه می دهی به تو کمک کنم سربازان خود را رهبری کنید؟ به این ترتیب ، دیگر نگران این نباشید که نتوانید امپراتوری را آرام کنید. " وقتی سائو سائو علائم تجدید نظر را نشان داد ، لیو بی گفت: "سرورم ، مگر ندیدی که لو بو با دینگ جیانیانگ و گرند پرسیکتور دونگ چه کرد؟" سائو سائو چانه اش را مالید. لیو بو به فریاد لیو بی می زند: "تو غیرقابل اعتمادترین فرد هستی!"
لو بو به کائو کائو گفت: "من با زیردستانم سخاوتمندانه رفتار کردم ، اما آنها وقتی به مشکل برخوردم به من خیانت کردند." سائو سائو پاسخ داد: "شما همسر خود را رها کرده اید و روی زنان مردان خود طراحی کرده اید. آیا این را" رفتار سخاوتمندانه با آنها "می نامید؟" لو بو سکوت کرد.
لو بو از سائو سائو پرسید: "ارباب من ، شما وزن کم کرده اید. چرا؟" سائو سائو از او پرسید: "چگونه مرا می شناسی؟" لو بو پاسخ داد: "وقتی در لوویانگ بودم ، شما را در باغ خانواده ون (溫 氏 saw) دیدم." سائو سائو گفت: "بله ، من فراموش کردم. من وزن خود را کاهش دادم زیرا افسرده هستم که قبلاً شما را به خدمت نگرفته بودم." لو بو گفت: "در گذشته ، دوک هوان چی ، گوان ژونگ را به دلیل جراحت زودتر او بخشید و حتی گوان را به عنوان صدراعظم خود تعیین کرد. حالا ، آیا ممکن است شما به من اجازه دهید تا تمام تلاش خود را برای خدمت به شما انجام دهم؟" در حالی که لو بو به شدت مهار شده بود ، به لیو بی برگشت و گفت: "ژوانده ، تو مهمان اینجا هستی. من یک زندانی هستم که بسته شده ام. چرا چیزی نمی گویی که به من کمک کند؟" سائو سائو خندید و گفت: "چرا به جای اینکه مستقیماً با من صحبت کنی ، به او مراجعه می کنی؟" سائو سائو قصد داشت از لو بو بگذرد ، بنابراین به مردان خود دستور داد تا طناب های لو بو را شل کنند. با این حال ، وانگ بی (王 必) ، ثبت کننده (主) زیر نظر سائو سائو ، حرفش را قطع کرد ، "لو بو یک دشمن قدرتمند است و متحدانش در این نزدیکی هستند. نباید از او در امان بمانیم." سائو سائو سپس به لو بو گفت: "من می خواستم از زندگی شما بگذرم ، اما زیردستان من می گوید نه. بنابراین ، باید چکار کنم؟"
سائو سائو لو بو را به همراه چن گونگ به دار آویخت ، گائو شون و دیگران. اجساد آنها بعداً سر بریده شد و سرهایشان به ژو پایتخت فرستاده شد و سپس دفن شد.