این هفته نوبت خاطره بازی با نصرالله عبداللهی است.
به گزارش طرفداری، همانطور که در جریان هستید هر هفته از شنبه تا چهارشنبه برترین های قرن تقدیم تان می شود، روز پنجشنبه نتایج این پروژه اعلام می شود و جمعه هم می توانید پشت صحنه یا در حاشیه برترین های قرن را از طریق رسانه طرفداری مشاهده کنید.
این هفته در حاشیه ضبط برترین های قرن، سامان خدایی با نشان دادن تصاویری قدیمی به نصرالله عبداللهی به خاطره بازی با این پیشکسوت آبی ها پرداخت که توضیحات عبداللهی در خصوص هرکدام از عکس ها شنیدنی و دیدنی است.
در بخش پایانی هم نصرالله عبداللهی در خصوص فرق فوتبال در گذشته و حال صحبت های بسیار جذابی را مطرح کرده که پیشنهاد می شود به هیچ عنوان آن ها را از دست ندهید...
سلام دوباره به مخاطبان رسانه طرفداری. برنامه تیم منتخب و برترین های قرن ورزش ایران با نصرالله عبداللهی را تماشا کردید. امروز با برنامه خاطره بازی همراه شما هستیم، تصاویری اینجا از دوران بازی، مربیگری و حضور نصرالله عبداللهی در باشگاه استقلال و تیم ملی داریم که ایشان هم تا این لحظه ندیده اند. این عکس ها را نشان می دهیم تا ایشان زحمت امضای آنها را بکشند.
سلام عرض می کنم به شما و بینندگان عزیزتان، در خدمت هستم.
با یک عکس قدیمی شروع کنیم، سالهای ابتدایی فوتبال شما با تیم گارد.
این شاید اولین عکسی بود که من با یک تیم خوب انداختم. وقتی تیم شاهین منحل شده بود پرویز دهداری آمد و از تیم های پایه شاهین قدیم مثل ایران ما، حمید، ایزد فردوسی و یکسری دیگر دو سه بازیکن انتخاب کردند و یک تیم شدند به اسم گارد. بعد در آن سال تمام تیم ها را قاطی کرده بودند و قرار بود از نو تیم های دسته یک، دسته دو و دسته سه انتخاب کنند و در هر گروه 4 تیم بود و از هر گروه دو تیم بالا می آمد که تیم های دسته یک شکل بگیرد. این همان سال بود که ما با همین تیم آمدیم دسته یک های تهران.
چهره آشنا در این تصویر می بینید؟
هستند همه. محمود خوردبین، جواد الله وردی، مهدی خبیری، محمدرضا خلعتبری، ابوالفضل جلالی، اکبر ادیبی، یوسف مهدوی، فکر می کنم اینها از همه آشناتر باشند.
اگر لطف کنید این عکس را امضا کنید. عکس بعدی با پیراهن پرسپولیس، شما، خلعتبری و مهدوی.
بله این بازیهای دوستانه بود، همین تیم که گفتم از چند تیم بود و مثلا از پایه های شاهین بود، آقا رجبی بود که تیم منتخب از این باشگاه ها انتخاب می کرد و می رفتیم شهرستان ها بازی می کردیم و این یکی از آنهاست که اینجا محمدرضا خلعتبری و یوسف مهدوی هستند. این از آن تیمهاست، از تیم های پایه های شاهین.
عکس بعدی از روزهای خوش جوانی است. بزنم به تخته خوش تیپ بودید و برایم سوال است که چرا بازیگر نشدید.
سالهای اول است که 18-19 سالم بود به استقلال آمدم.
یادتان است این عکس را کجا گرفتید؟
یک استودیو بود که کل تیم را بردند و عکس های دسته جمعی گرفتند و تکی هم می گرفتند به خاطر اینکه بین هواداران پخش کنند.
به شما پیشنهاد بازیگری نشد هیچوقت؟
نه.
عکس بعدی هم عکس قهرمانی تاج در آسیا.
بله این همان سال اولی است که من آمدم به استقلال و با این تیم قهرمان آسیا شدیم. همان سالهای اول بود. در این بازی من به عنوان یار قرضی آمده بودم، از راه آهن آمده بودم و همانجا ماندم و قرارداد بستم.
محمود خوردبین هم در این عکس حضور دارد.
بله محمود هم به عنوان یار قرضی آمده بود.
این را هم اگر لطف کنید امضا کنید. جالب است یک پرسپولیسی در جشن قهرمانی استقلالی ها. این عکس هم مربوط به همان قهرمانی است، رایکوف هم حضور دارد.
بله این عکس دسته جمعی است که به افتخار قهرمانی گرفتیم، مثل اینکه باید جایی می رفتیم که آن را گرفتیم و به یادگار باشد.
هند باید می رفتید؟
بعد از آن بازی ها ممکن است. ممکن است پیش از رفتن به هند باشد.
ولی این عکس در ایران است.
بله در ایران است جلوی باشگاه تاج سابق.
خیلی هم بازیکن بزرگ در این عکس هست. پرویز قلیچ خانی، علی جباری.
بله همه هستند، حسین فرزانه، خدابیامرز منصور پورحیدری، عزت جانملکی، مژده ای ها هستند، مظلومی. خیلی ها هستند.
اسامی یکی از یک سنگین تر. این عکس را شما باید به ما بگویید موضوعش چیست و کجاست؟ فکر می کنم همان تیم تاج است؟
این همان تیم است اما اینکه کجاست را نمی دانم ولی این همان تیم قهرمان آسیا است چون غلام وفاخواه است، محمود خوردبین هم هست. جایش را نمی دانم.
این عکس را دیده بودید؟
نمی دانم نه.
این هم المپیک که در تیم منتخب قرن گفتید و عکس یادگاری از المپیک.
بله این المپیک است و فکر می کنم ایشان آقای هویت دوست است.
برایمان سوال بود این ورزشکاران باقی رشته ها هستند یا نه.
نه اینکه حجازی است، روشن، شرفی، این مهدی هویت دوست است سرپرست تیم بوکس. خیلی به فوتبال علاقه مند بود و همیشه می آمد.
خاطره ای از آن المپیک هست؟
خیلی جالب است. المپیک گروه ها 4 تیمی بودند و کشورهای آفریقایی بازیها را تحریم کردند بعد گروه های ما سه تیمی شد، گروه فرانسه هم سه تیم شد. روز بازی قرار بود یک بازی دوستانه با فرانسه انجام دهیم، بازی کردیم و فرانسه پلاتینی و همه بزرگان بودند و بعد ها قهرمان جهان و اروپا شدند. ما آن تیم را 4-3 زدیم در بازی دوستانه ولی به صورت رسمی بود اما دوستانه چون هر دو تیم بازی کرده باشیم، بازی کردیم و جالب ترین خاطره المپیک من این بازی است.
عکس بعدی عمو نصی با پیراهن قرمز در تیم شهباز. از این تیم برای ما بگویید.
وقتی که من استقلال بودم بعد از 3-4 سال رفتم خارج برای ادامه تحصیل و بعد از یکی دو سال برگشتم، ولی به استقلال نرفتم و تیم شهباز رفتم که تیم دسته دویی بود. آن هم برای اینکه باید می رفتم سر کار و بیکار بودم، آقای برومند مدیرکل بود و فوتبالیست ها را استخدام می کردند و من رفتم آنجا استخدام شدم و به شهباز دسته دو رفتم و با این تیم دسته دو به دسته یک رفتیم و شد شاهین.
این عکس هم چهره آشنا؟
حجازی، عادلخوانی، قاسمپور. این تیم زمانی که انقلاب شد اول بود. حدود 3-4 امتیاز، آن موقع دو امتیازی بود این تیم اول کشور بود.
این عکس چطور؟ به خاطرتان است؟
این جام ملت های آسیاست که در تهران قهرمان شدیم.
پیراهن کویت هم تن بازیکنان است بعد از بازی.
بله. این را من امضا کرده ام؟
نه دکتر روی عکس شما را امضا کرده و شما هم روی عکس دکتر را امضا کنید. یک عکس زیرخاکی داریم از هواپیمای تیم ملی.
بله ما باید با هواپیمای 330 اختصاصی می رفتیم اینور آنور، هواپیمای مسافربری نیست و ارتشی است و صندلی هایش تخت است و آقای خدابخشیان، بهمنش، حشمت خان بقیه همه که خوابیده اند.
با این ها راحت تر بود سفر رفتن یا مسافر بری؟
نه اینها پدر آدم را در می آورد.
عکس دیگری داریم و عکس معروف سیزده بدر.
تیم ملی است دیگر، آن موقع ها انقدر مرتب نبود که همه یک پیراهن بپوشند.
و این عکس سیزده بدر است؟
فکر می کنم بله. پیراهن ها برای سیزده بدر است و هرکس چیزی پوشیده.
اینجا را حسن روشن می گفت شکارگاه سلطنتی است و حسین کازرانی می گفت آزادی است. بعد گفتم خاطره می گفتند که نه خاطره نبود تپه ها را بالا می رفتیم.
معلوم نیست کجاست.
قبل از شما بهتاش فریبا هم این عکس را امضا کرده است. زوج خط دفاعی تیم ملی کنار هم. این هم یکی دیگر از آن عکسهایی است که شما باید بگویید موضوعش چیست.
می گفتند آن موقع برای انتخابی جام جهانی ما بهترین خط دفاعی بین کل تیم ها بودیم چون فقط دو گل خورده داشتیم در انتخابی که می خواستند به جام جهانی بروند. ما در کل بازیهای مقدماتی تا رسیدیم به جام جهانی فقط دو گل خوردیم و این همان تیم و دفاع 4 نفره است.
شما، آندرانیک اسکندریان، حسین گازرانی و حسن نظری.
بله.
حسین گازرانی خاطره ای تعریف کرد از بازی با کره که قد مهاجم این تیم بلند بود و شما جای تان را عوض کردید. بدون اینکه به مربی بگویید جای تان را عوض کردید درست است؟ حسن روشن هم این خاطره را تعریف کرد.
آن موقع یک فوروارد داشتند 2 متر و 4-5 سانتی متر قدش بود، کره ای بود. هر چقدر بلند می شدم به او نمی رسیدم بعد می گفتند چرا سر نمی زنی از روی این مگر یارت نیست گفتم اگر مردی تو بیا سر بزن. آنها هم گفتند بیا خودت برو. دیدند به او نمی رسند.
عکس بعدی هم تیم ملی در فرانسه. بازیهای دوستانه قبل از جام جهانی است درست است؟
جایش نمی دانم کجاست ولی تیم ملی است.
در فرانسه است.
2-1 باختیم.
عکس بعدی هم اعزام تیم ملی به جام جهانی 1978.
بله. اینجا رفتیم با هواپیمای خصوصی رفتیم و خلبان مال نیروی هوایی بود. چند ردیف صندلی ها را گذاشته بودند برای نشستن و بلند شدن و بقیه صندلی ها را باز کرده بودند و مثل حیات شده بود، می خوابیدیم حتی نرمش می کردیم و غذا می خوردیم و خیلی جالب بود.
در خصوص کت و شلوار ها دو روایت شنیدیم. فرانسه یا ایتالیا؟
اصلا تمام لباس ها خیلی شیک بود آن موقع، کت شلوار ها پیر گاردن بود بعد کفش های بالی بود از فرانسه برای ما سفارش داده بودند بعد این بارانی ها بربری بود از انگلیس آورده بودند. دو سه روز قبلش هم رفتیم پیش خواهر شاه و به ما یک ساعت رولکس داد و خیلی بچه ها شیک شده بودند. پیر گاردن و کروات فلان و کفش بالی و ساعت رولکس و خیلی جالب بود و مورد توجه قرار گرفت آنجا، حالا شاید خود بچه های ما نمی دانستند چه پوشیده اند خیلی هایشان ولی همه خبرنگاران می پرسیدند و برایشان جالب بود.
تیپ ها واقعا جذاب است. این هم عکس بازی با کره است.
در تهران است.
بله. دو گل خورده هم همین بازی بود.
بله.
قبل از شما حسین کازرانی و حسن روشن و علی پروین این عکس را امضا کرده اند. یک عکس تاریخی داریم از بازی ایران و هلند. عکس با کیفیتی است.
بله این اولین بازی ما است که متاسفانه 3-0 باختیم.
عکس بعدی جام ملت های 1980 که با جنگ همزمان شد و خاطرات تلخی داشت اینجا.
بله این تیم خیلی خوبی بود ما قبلش فکر می کنم رفتیم سنگاپور یا بعدش رفتیم.
فکر می کنم بعدش.
بله بعدش رفتیم سنگاپور و این شب قبل از بازی یک چهارم نهایی است که با کویت بازی داشتیم، جنگ شروع شد که همه بچه ها بی خواب شدند و نتوانستند بخوابند و این بازی را به کویت 2-1 باختیم و سوم شدیم. همین تیم هم رفتیم جام ملت های آسیا و آنجا اول شدیم برای المپیک مسکو انتخاب شدیم به عنوان تیم اول آسیا ولی تحریم کردند مسکو را و تیم نرفت و این همان تیم است.
اگر جنگ نمی شد این تیم می توانست به راحتی اول شود.
یک سال بعد هم رفتیم سنگاپور و همین تیم قهرمان شد که باید می رفت المپیک.
همین عکس است دیگر؟
بله این سنگاپور است که باید می رفتیم المپیک.
دور افتخار هم زدید اما المپیک تحریم شد. یک جورهایی این نسل فوق العاده بدشانسی آورد. جنگ، تحریم.
بله.
عکس بعدی یک عکس زیرخاکی از تیم رویایی شاهین است.
بله. بعد از اینکه تیم آمد دسته یک، در این تیم محمد صادقی هست، امیر قلعه نویی، فرشاد پیوس، مهدی دینورزاده، حمید مجید تیموری.
از معدود عکس هایی است که شما را با سبیل می بینیم. یک عکس از سال 62 نشان می دهیم به شما.
بله این بعد از انقلاب بود آن موقع ها دعوت می کردند می رفتیم زمین های خاکی چون ما تقریبا بچه محل بودیم، آقای قلیچ خانی بچه خیابان خراسون بود ما بچه چهارصد دستگاه، امیری هم بچه محل ما بود و این هم شاهرخ بیانی، همه مال آن یک تکه چهارصد دستگاه بودیم. برای بازی های دوستانه می رفتیم زمین های خاکی و این قبل از بازی است. زمین خاکی بود طرف های خیابان عارف.
فکر می کنم سال آخری بود که پرویز قلیچ خانی در ایران حضور داشت.
بله.
شما شخصیت بسیار آرامی دارید و همه فوتبالی ها این را می دنند ولی 4 دربی به جنجال کشیده شد و شما در هر 4 تا حاضر بودید. دو بار بازیکن، یک بار سرمربی و یک بار هم سرپرست. این هم همان مشت معروف پرویز برومند است و شما هم دارید جدا می کنید.
بله درست است. فکر می کنم 1-1 شد این بازی نه 2-2 پایان رافت با پرویز برومند دعوایش شد و محرومشان کردند.
خیلی دربی های قدیم دعوای این مدلی بود، شاید چون جریمه ها سنگین شده یا دلیلی دیگر؟
نه همیشه به علت حساسیتش بود من در امجدیه هم دوبار دربی بازی کردم یادم است یک بار همایون بهزادی با مهدی لواسانی دعوایش شد و یک بار جعفر کاشانی با عباس مژده ای که هردو بار هم بازی ها قطع شد و بازیها مساوی بود، چون ما تقصیرکار نبودیم به نفع ما شد.
شما هم که در حال آرام کردن باقی بازیکنان بودید.
من کوچک بودم و به سوا کردن نمی رسید ولی در این ها چرا.
این پیراهن را قبل از شما حسن روشن امضا کرده بعد از برنامه شما هم امضا می کنید، این پیراهن تاج است، اگر صحبت و خاطره ای دارید بفرمایید.
سه چهار سال در این تیم بازی کردم و خیلی خاطرات خوشی دارم چون اولین حضورم با قهرمانی شروع شد بعد قهرمان باشگاه های تهران شدیم، قهرمان ایران شدیم درست بعد از این جریانات قهرمانی بود که مینیسک پای من پاره شد شاید از اولین کسانی بودم که در جوانی مینیسکم پاره می شد. هجده سالم بود که این اتفاق افتاد و حدود 6 ماه کنار رفتم و بعد ها بازی کردم و تا بازی کردم دوباره از بین رفت باز 4-5 ماه دیگر و رفتم استراحت و یک سال من بازی نکردم در استقلال. ولی خیلی خاطرات خوبی داریم و هرچه جام هست من گرفته ام در ایران و آسیا.
می خواهم بپرسم فوتبال امروز با فوتبالی که شما بازی می کردید چقدر فرق کرده است.
از لحاظ فنی؟
از هر لحاظ.
از لحاظ سخت افزاری و نرم افزاری فوتبال پیشرفت کرده است. آن موقع ما اصلا ماساژور نداشتیم، آنالیزور نداشتیم، جام جهانی رفتیم، تجهیزات دکوری مان خیلی خوب بود ولی تجهیزات فنی هیچ چیز. ماساژور و آنالیزور نداشتیم یک فیزیوتراپ داشتیم، همین بود ولی می دیدیم تیم ها را چون کنار هم نرمش و گرم می کردیم مثلا شاید تیم هلند 6 ماساژور داشتند گرم شان می کردند یا دو پزشک داشتند بانداژ می کردند بعد در جلسات می دیدیم دارند فیلم ما را نشان شان می دهند بعد ما اصلا آنها را ندیده بودیم. در عمرمان ندیده بودیم پرو چجور بازی می کند، فیلمی هم ندیده بودیم ولی آنها همه چیز ما را داشتند و اینها بود. وگرنه یک ماه قبل از جام جهانی خیلی خوب بود تیم ما از لحاظ آمادگی. ما یک ماه قبلش آمادگی داشتیم و یک ماه بعد نداشتیم، با آرژانتین که قهرمان جهان شد مساوی کردیم، در اسپانیا شاید باید می بردیم. اینها بود و الان که بیشتر شده با زمان ما ولی باز هم ما از تیم های دنیا عقب هستیم. انشالله جبران شود، آن هشت سال جنگ بود و خیلی ضرر خورد به تیم فوتبال چون بازیها تعطیل شد و هشت سال کل بچه ها از فوتبال دور افتادند. اگر با همان روند پیش می رفت الان ما جزو تیم های خوب دنیا بودیم.
مهمترین ویژگی دوره فوتبال شما چه بود که الان آن ویژگی نیست.
من خودم را بگویم، آمدم فوتبال بازی کنم برای تفریح، به جای بازی دیگر یا کارهای دیگری که جوان ها می کردند، فوتبال بازی می کردیم. وقتی فوتبال بازی می کردیم کیف می کردیم یعنی به عنوان تفریح بعد از ظهرها می رفتیم زمین خاکی چند بازیکن بودیم و چند رفیق بازی می کردیم و همین ادامه پیدا کرد و تا باشگاهی هم رفتیم. ما باشگاهی بازی می کردیم، همان سال های اول می رفتیم تفریح کنیم و خیلی خوشحال بودیم و قرار می گذاشتیم برویم تفریح کنیم. الان اینجور نیست، الان بچه ها فکر می کنم اگر تمرین نداشته باشند خوشحال ترند که نیایند بدو بدو و فلان کنند و اگر مثلا قرارداد نداشتند و مجبور نبودند، شاید نمی رفتند و آن حالتی نیست که علاقه داشته باشند به فوتبال ولی کارشان شده و انجام می دهند، اگر معروف نباشند و اینها چرا ولی مقداری پایین باشند یک دفعه افت می کنند و از بین می روند ولی آن موقع پایین و بالا نداشت ما هر کدام می رفتیم تفریح کنیم و کیف کنیم. بعدها پول آمد ما شاید اواخر انقلاب به پول خوب هم رسیدیم ولی باز همان حالت در ما بود و برای تفریح و عشق بازی می کردیم.
شما یکی از بهترین مدافعان تاریخ ما بودید و بازی کردن جلوی شما همیشه می گفتند سخت بوده اما دوست دارم بپرسم از شما بازی کردن جلوی کدام مهاجم برای شما سخت بود.
خیلی ها بودند. در ایران؟
بله فرقی نمی کند.
در ایران بازیکنان خوبی که جلوی ما بودند و فوروارد بازی می کردند، همه در تیم ملی بودند یا بودند یا مدتی نبودند و بعد ها می آمدند و همان فورواردهای تیم ملی از همه بهتر بودند، بهتر بودند که انتخاب می شدند. مثل غفور، غلامحسین مظلومی، حسن روشن و همه اینها.
در سالهایی که سرمربی استقلال بودید هواداران یک شعار داشتند که عبداللهی دوستت داریم، تو سالار، سرور تو قهرمانی. در آن سالهایی که به خواست خودتان از فوتبال دور بودید با این شعار وسوسه نمی شدید برگردید به فوتبال؟
من ممنونم که این کار را می کردند ولی من یک اتفاقاتی افتاده بود که آنجور علاقه نداشتم بیایم که ادامه دهم. من ناخودآگاه آمدم مربی شدم و در شاهین هم همینطور. در شاهین هم ناخودآگاه مربی شدم چون بازیکن بودم، انقلاب که شد همه چیز بهم ریخت و من چون کاپیتان تیم بودم مجبور شدم تیم را نگه دارم و مربی شدم. شاید شش هفت سال آنجا بودم و تیم دستم بود و کارها را من انجام می دادم بعد هم که رفتم دنبال زندگی ام باز با جریاناتی آمدم و قرار بود کارهایی انجام شود و نشد، من هم رفتم. یعنی همان یک سال بود، یک چیزهایی دیدم، فحش داشت در فوتبال شروع می شد و دری وری شروع می شد و به مزاج ما سازگار نبود و می ترسیدم بعدها ممکن است من هم همانجوری شوم و فرار کردم از مربیگری.
اتفاقا یکی از همکاران قدیمی ما هم می گفت در بازی هواداران به سرمربی تیم رقیب شروع به فحاشی کردند و شما گفتید این فوتبال دیگر جای ماندن نیست و کنار کشیدید. همین جریان بود؟
همین بود، زن و بچه های مردم نشسته بودند تلویزیون تماشا کنند بعد فحش می دادند و من هم که جدا نبودم از بقیه، آن موقع هم شانس آوردیم تیم خوب بود و نتیجه می گرفت حالا فکر می کردیم یکباره نتیجه نگیریم و همین حالت را برای خانه خودم می دیدم و تعارف ندارد، وقتی بد بازی کنی و نتیجه نگیری هوادار ناراحت می شود و ناخودآگاه شاید دیرتر هم باشد ولی سوخت و سوز نداشت و ممکن بود. برای خیلی افراد و مربیان معروف که زحمت کشیدند این اتفاق افتاد حالا من شاید بچه جنوب شهر هستم و برایم افت داشت فحش بدهند و زودتر پیچیدم اینجور نشود.
ولی الان بیشتر هم شده با فضای مجازی.
بله الان خیلی هست منتها من جایی هستم که به من مربوط نیست هیچ چیزی.
جناب آقای نصرالله عبداللهی، عمو نصی استقلالی ها، من دیگر سوالی ندارم اما اگر حرفی مانده بفرمایید.
خواهش می کنم ممنونم که این وقت را به من دادید و مرا به یاد خاطرات قدیم انداختید. خیلی خوشحالم و انشالله تیم استقلال هم به روزهای اوجش برسد که هواداران خوشحال شوند. از خوشحالی هواداران، ما هوادار هستیم و خوشحال می شویم.
ممنون از حضور شما در این برنامه.