داشتم فکر میکردم اگه بخوایم سیتکام های انیمیشنی رو با سیتکام های حقیقی مقایسه کنیم،Simpsons به خاطر تاثیر بی حد و حصرش(مخصوصا رو همین شاهکاری که قراره اینجا درباره ش بخونید) نقش seinfeld رو داره،Family guy به خاطر عامه پسند و کمی لوس بودنش مثل Friendsعه،اما SOUTH PARK چی؟
من فکر میکنم یه چیزی مثل Its always sunny in philadelphiaست.
درست مثل فیلا،هیچ مرز اخلاقی ای درش دیده نمیشه.
دارک،سورئال،چندش آور،پلاتهای جذاب،پارودی هایی از موضوعات حساس روز،شخصیت پردازی قدرتمند و...
اینها ویژگی های مهمیه که تو هر دو سریال دیده میشه،و همین ها باعث شدن موردمقبول همه واقع نشن ولی به جاش طرفدارای خاص خودشون رو داشته باشن.
[نگاهی به داستان خلق South park]
مت استون و تری پارکر،دو خالق اصلی سریال،تو دانشگاه کلرادو با همدیگه آشنا شدن.
اونا خیلی زود فهمیدن جفتشون دیوونه ی مانتی پایتون عزیز،و به به طور کل طنز عریان هستن.
اونا با هم دیگه فیلمهای کوتاه زیادی ساختن که متاسفانه الان ناموجودن.
در ادامه اونا انیمیشن کوتاه Jesus vs Frosty و فیلم بلند موزیکال Alferd Packer:The Musical رو ساختن که هر دو تجارب موفقی بودن.
این تجارب موفق،زمینه ساز حضورشون در لس آنجلس و یه آژانس استعدادیابی هالیوود به نام ویلیام موریس شد.
اونا تونستن یه قرارداد فیلمنامه امضا کنن و یه وکیل داشته باشن.
منتهی وضعیت اونقدرا که اونا فکر میکردن خوب پیش نمیرفت،اونا دو سال تمام تلاش کردن تا یه فیلمنامه بنویسن.
مت یک سال تمام مجبور بود رو لباسهای کثیف بخوابه.
موازی با تلاش برای خلق یه اثر انیمیشنی،اونا فیلمنامه ی فیلم Orgazmo رو نوشتن،که اتفاقا تبدیل به فیلمی با بازی خودشون شد.
و بعد از اون،تولید انیمیشنهای کوتاهی به نامThe Spirit of Christmas بسیار موفقیت آمیز بود.
برایان گرادن از فاکس از اونا خواست با هزینه خودش براش کارت ویدیوئی تبریک بسازن و یکی از هالیوودی ها انیمیشن رو تو اینترنت پخش کرد و فیلمش بدجوری تو اینترنت مشهور شد.
اینها همه انگیزه ی خوبی واسه مت و تری شد تا انیمیشین سریالی به نام South park رو خلق کنن.
در ابتدا قرار بود در MTV کار کنن،ولی نمیخواستن کار کودکانه از آب در بیاد،بنابر این تصمیم گرفتن با Comedy Central کار کنن.
بودجه ی اپیزود آزمایشی ۳۰۰۰۰۰ دلار بود و ساختش سه ماه طول کشید،چون از روش Cutout استفاده شده بود.
این اپیزود بین ۳.۵ تا ۵ میلیون بیننده داشت و به عنوان یه شوی جدید به طور غیرمنتظره ای ترکوند.
تا پایان سال ۱۹۹۸ پارکر و استون ۷ اپیزود دیگه ساختن و سریال روز به روز محبوبتر میشد،طوریکه تا پایان سال ۱۹۹۸ شبکه ۱۵۰ میلیون دلار تی شرت و عروسکهای شخصیتهای south park رو فروخته بود.
علاوه بر اینکه سریال تا همین الان که دارید این مطلب رو میخونید ادامه داشته(و برای دو فصل دیگه یعنی ۲۶ تمدید شده) یه انیمیشن سینمایی به نامBigger, Longer & Uncut تو سال 1999 و چندین و چند ویدیو گیم هم ساختن که موفقیت زیادی براشون به همراه داشت.
[داستان]
این سریال حول محور ماجراهای جذاب و خنده دار چهار تا بچه ی مدرسه ای هشت ساله به نام اریک کارتمن،استن مارش،کایل بروفلوفسکی و کنی مککورمیک میگرده که تو شهر خیالی ساوت پارک در کلرادو زندگی میکنن.
[معرفی شخصیت های اصلی"
"اریک کارتمن"
نگاه به این لبخند احمقانه و اون جمله ی معروف چاقا مهربونن نکنید،این خپل یا به قول بچه ها *** گنده شرورترین شخصیت کل سریاله(شاید بعد صدام ولی قبل شیطان)
تا قبل از اپیزود اسکات تنورمن،اون یه خودشیفته ی خنگ پرخاشگر فحاش بود،اما بعد اون اپیزودتبدیل شد به یه خودشیفته ی باهوش پرخاشگر فحاش.
اون یه ایده پرداز فوق العادست.
به شدت پرخوره،اما معتقده چاق نیست و استخون بندیش درشته.
و صدالبته یه نژادپرست واقعیه.
"استن مارش"
اون یه پسر منطقی،صبور،شجاع و حساسه و دوست صمیمی کایله.
"کایل بروفلوفسکی"
همونطور که گفتم کایل دوست صمیمی استنه،و جالبه که کاملا از نظر شخصیتی شبیه اونه.
انقدری که تو فصل پنج قرار بود حذفش کنن،اما یهو ترجیح دادن کنی رو حذف کنن.
کایل تنها شخصیت اصلیه سریاله که یهودیه،و کارتمن به این خاطر همیشه کایل رو اذیت میکنه.
این شاید مهمترین وجه تمایزش با باقی شخصیتها باشه.
"کنی مککورمیک"
درست مثل کایل و استن(که با الهام از شخصیت خالق هاشون خلق شدن)کنی هم از روی یه شخصیت حقیقی یعنی همکلاسی فقیر تری پارکر خلق شده.
البته بقیه اعضای سازنده هم معتقد بودن حداقل یه بچه ی فقیر مثل کنی رو تو کلاسشون داشتن و کنی یحورایی نماینده ی اونا قلمداد میشه.
تا قبل از اپیزود ماقبل پایانی فصل ۵،کنی تو هر اپیزود هر دفعه به یه روش متفاوت کشته میشد و تو اپیزود بعدی سالم و یجورایی(انگار نه انگار) برمیگشت،این به یکی از رانینگ گگ های عجیب و بامزه و محبوب سریال شده بود،اما بالاخره مت استون خسته شد و تصمیم گرفتن تو یه اپیزود بی نظیر کنی رو برای همیشه بکشن.
کنی تو فصل ششم اصلا حضور نداشت،اما فقط فیزیکی،اما تو اپیزود آخر فصل برای همیشه برگشت.
از شخصیتهای فرعی هم میشه به چف یا همون سرآشپز که یه مرد مشتیه که آشپز مدرسه است و با بچه ها خیلی رفیقه،هربرت گریسون معلم منحرف و عجیب و غریبی که خودش یه دنیاست و عروسک و رفیقش آقای کلاه،آقای هانکی که یه تیکه...یه تیکه...مدفوعه که همیشه تو اپیزودای مخصوص کریسمس میاد،عیسی مسیح یا همون جیزز کرایست که واسه خودش یه شوی تلویزیونی داره،باترز همکلاسی بچه ها که خیلی ماهه ولی همونقدر ساده لوحه،وندی یکی دیگه از همکلاسی های بچه ها که یه زمان درازی معشوقه ی استن بوده،و...کلی شخصیت جذاب دیگه که به نظرم هر کدوم میتونن سریال مخصوص خودشون رو داشته باشن.
لازم به ذکره که تمام شخصیتها تقریبا با خانوادشون زندگی میکنن و روابط بچه ها با اونا و رفتار بچگانه و ابلهانه ی برعکس سنشون یکی از جذابیتهای سریاله.
[ویژگی ها]
ساوت پارک اولین برنامه هفتگی تلویزیون بود که دارای رتبه بندی TV-MA بود و در برخلاف ظاهر کودکانش در واقع ویژه ی بزرگسالان ساخته شده یود.
فضای به غایت ابزورد،شوخی های جنسی متعدد،خشونت عریان،رانینگ گگ های فراوان و به سخره گرفتن سلبریتی ها از مهترین ویژگی های سریاله.
طنز سریال رفته رفته اجتماعی تر شد و این به پیشرفت سریال کمک زیادی کرد.
موضوع موردعلاقه ی اونها اغلب درباره ی دین و سیاسته،خصوصا دین چون پارکر در مصاحبه اش با abc گفته بود:
"همه ی دین ها برای من فوق العاده خنده دار هستن."
با این وجود پارکر معتقده سریال هنوز در مورد "بچه بودن" و "وضع مدرسه ها توآمریکا چجوریه" هستش.
اون معتقده با وجود پرخاشگر بودنشون همچنان یک شیرینی خاصی در بچه ها نهفته است.
همونطور که تایم نوشته بود:
"گاهی بی رحم اما با هسته ای از بی گناهی"
موسیقی تم اصلی سریال رو لس کلیپول با استعداد و گروه جذاب خلاقش پرایموس خلق کردن که نشون میده چقدر خالقان اصلی سریال حرفه ای هستن.
در انتهای هر اپیزود،شخصیتها با یه مونولوگ درسی که از اتفاقات اون اپیزود گرفتن رو بیان میکنن.
اغلب با شروع این جمله:
"میدونید،امروز یاد گرفتم..."
در نهایت،تری پارکر و مت استون همیشه گفتن که هدف اصلی اون ها،"خندوندن مردم" بوده و نه چیز دیگری.
شما هم اگه هدفتون خندیدن باشه،به احتمال قوی،به خاطر حس شوخ طبعی و شخصیت پردازی قوی مت و تری از سریال لذت میبرید.
منابع:ویکی پدیای انگلیسی