گرد مولر: «حس هفتم»
August 15, 2021 by حمیدرضا صدر
اهالی نوردلینگن، شهر کوچکی در ایالت باواریا، از پسری یاد میکردند که قرار بود وارد حرفهی نخریسی شود، ولی سرانجام سرگرمیِ سالهای جوانیاش را دنبال کرد و شد بازیکن حرفهای فوتبال؛ یکی از آن بهترینهایش.
بازیکنی که با بیرحمی دروازهها را فتح میکرد. مثل مرگی تازه از راه رسیده، بیمقدمه ظاهر میشد و جان را بیمقدمه میگرفت. پسرک برای خیلیها همان گرگ هیزِ پنهانشده در جامهی پیر زنی خسته بود. گرگی با دندانهای بلند و ناخنهای تیز که ناگهان برابر دروازه جامه را دور میانداخت و تور را چنان تکان میداد که گویی تورِ صورتِ تازهعروسی را کنار زده. دندانها و ناخنهایش را بر گردن عروس فرومیبُرد و سپس زبانش را دور لبان خونینش میمالید.
بایرن مونیخ بازیهایش را با تکیه به او آغاز کرد و به پایان برد.
مولر همیشه آن جلو بود تا حتی بیبهانه هم توپ را بدوزد به تور. بایرن میدانست اگر به دو گل نیاز داشت، مولر دو گل میزد و اگر سه گل میخواست، او سهبار دروازه را باز میکرد. بایرن میدانست هر جوری بازی میکرد، بدون مولر پیروز نمیشد. با این وصف، نام مولر در سیاههی بهترینها قرار نگرفت و خیلیها فراموشش کردهاند.
در آلمان از فرانتس بکنباوئر و حتی گونتر نتزر حرف زدند و او رفتهرفته محو شد، ناپیدا. نه اهل نزدیکی با رسانهها و نه قدوقامتش به سوپراستارها میرفت. درونگرا بود و نمیخواست برونگرا شود.
ظاهر مولر با قد کوتاه و ماهیچههای کلفتش یادآور درختهای قطور بود تا یک مهاجم نوک. شباهتی به بازیکنان فوتبال نداشت.
وقتی در ۱۹۶۴ پا به بایرن گذاشت، چیک کایکوفسکی مربی تیم او را با وزنهبردارها مقایسه کرد و گفت نیازی به چنین مهاجمی ندارد. او را ده بازی روی نیمکت نشاند و با اکراه به اصرارِ رئیس باشگاه تن داد و سرانجام او را برابر فرایبورگ روانهی میدان کرد. مولر وارد شد و بلافاصله دو گل زد. طرفداران بایرن که او را «مولر کوتولهی خپله» میخواندند دهان هایشان را دوختند. همان مهاجم کوتولهی خپله کنار سپ مایر و فرانتس بکن باوئر معجونی ساخت زیروروکنندهی فوتبال آلمان. همانها مهاجم کوتولهی فربه را «بمبافکن» میخواندند.
بر خلاف ظاهرش، به سرعت میدوید. هم ضربات سر زهر آگینی داشت و هم ضربههای پای تمام کننده. میتوانست در فضاهای محصور بچرخد. میتوانست در نبردهای تن به تن پیروز شود. میتوانست با پا های کوتاهش چسبیده به زمین از هرتنهای در امان بماند. مانند همهی مهاجمان برای گل زدن نیازی به پاسهای بینقص نداشت. شنل نامرئی کنندهی زیگفرید را از روی دوشهایش برمیداشت و ضربهی ویرانگرانهاش را مینواخت، مثل دو گلی که در فینال یورو ۱۹۷۲ به شوروی زد، مثل گلی که در فینال جام جهانی ۱۹۷۴ وارد دروازهی هلند کرد. میدانست مدافعان در چه لحظهای نزول میکنند، میدانست کِی نفسی تازه میکنند، کِی پاهایشان میلغزد، کِی اشتباه میکنند. میدانست و میدانست. میگفتند «حس هفتم» دارد؛ غریزهای برای زدن گلهایی نامحتمل.
خودش میگفت: «ذهنیت ژرمنها رو دارم: برو و پیروز شو!» مهم نیست قشنگ بازی کنی، مهم نیست هنرت را به رخ بکشی یا نه، مهم نیست تماشاگران را به وجد آوری، برو و فقط پیروز شو! مولر به میدان رفت و پیروز شد، بیاعتنا به آنهایی که میگفتند هیچیک از گلهایش تماشایی نیستند. آمار خارقالعادهاش پاسخ همه را داد. تعداد شصت و هفت گل در شصت و دو بازی برای آلمان غربی، سیصد و شصت و پنج گل در چهارصد و بیست و هفت بازی برای بایرن مونیخ در بوندسلیگا، فتح یورو ۱۹۷۲ با گلهایش، قهرمانی آلمان در فینال جامجهانی ۱۹۷۴ با گل او، چهار قهرمانی لیگ و سه قهرمانی پیاپی جام باشگاههای اروپا.
مولر طی مسابقات مقدماتی جامجهانی ۱۹۷۰ به طور متوسط در هر بازی دو گل زد. هشتاد و پنج گل در سال ۱۹۷۲ یعنی متوسط ۶/۱ گل در هر بازی. متوسط گل زدنهایش از فرانس پوشکاش که هشتاد و سه گل در هشتاد و چهار بازی برای مجارستان زد بهتر بود، همینطور از روماریو که پنجاه و شش گل در هفتاد و چهار بازی برای برزیل زد. او در نبردهای بزرگ برابر بهترین مهاجمان جهان دروازهها را گشود. طی سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۸، از فصلی به فصل دیگر بهترین گلزن بایرن بود. در دوازده نبرد بزرگ، شامل چهار فینال جام باشگاههای اروپا و هشت بازی در مراحل پایانی جامهای جهانی و مسابقات یورو، سیزدهبار دروازهها را گشود. رکوردش فقط متعلق به خودش بود. بکن باوئر میگفت مولر بود که آلمانِ خو گرفته به روحیهی آماتوری را بدل به تیم بزرگی کرد که هر غولی را به زانو درآورد. گفت هر آنچه بایرن به دست آورد با تکیه به مولر بود. گفت اگر مولر نبود، آلمان هنوز داشت دور خودش میچرخید.
وقتی کفشها را در ۱۹۸۲ آویخت، فراموش شده بود. جایگاه بکن باوئر در بایرن بزرگ میشد و بزرگتر.
حتی جایگاه اولی هوینس. ژرمنها برابر بکن باوئر تعظیم میکردند.
شصتسالگی تولدش را جشن میگرفتند، هفتاد سالگیاش را. همان زمان بمبافکن در مِیگُساری افراط میکرد. مینوشید و مینوشید. زمان سپری شد و رکوردهای بمبافکن فرو ریختند. رونالدو نازاریو در جامجهانی ۲۰۰۶ رکورد چهارده گل او در سیزده بازی طی دو جام جهانی را شکست.
رکورد گلهایش در تقویم یکساله را چهار دهه بعد لیونل مسی شکست. همینطور رکورد بهترین گلزن تیمملی را میروسلاو کلوزه؛ زمانی که بمبافکن در ورطهی آلزایمر دستوپا میزد و فراموش کردهبود که بوده و چه کرده.
✍ حمیدرضا صدر
روحش شاد🙏
🖤🖤🖤