اواخر امشب در حالی که منتظر تاکسی بودم، یک راننده با لهجه شمالی مسیری که قرار بود بروم را صدا می زد، دیدن یک مسافر کش با لهجه شمالی آن هم در تبریز برایم جالب و کمی عجیب می آمد، برای همین بین چند ماشین دیگرترجیح دادم سوار ماشین او بشوم. در بین راه خیلی سریع سر صحبت را با او باز کردم؛ از زندگی اش می گفت و از اینکه دو سال است در این شهر ازدواج کرده و ساکن شده است. به خاطر مشکلات مالی مسافرکشی می کرد و وقتی از وی شغل اصلی اش را پرسیدم جوابی داد که آغاز کننده بحث اصلی مان شد؛ "فوتبالیست..."
این راننده جوان که در بین گفت و گو متوجه شدم متولد سال 68 است، در یکی از تیم های غیر لیگ برتری تبریز مشغول بازی بود و هنوز قرارداد قابل توجهی با باشگاهش منعقد نکرده بود. از وی در مورد شرایط جذب بازیکنان در تیم های شهر تبریز پرسیدم وی در جواب من، پاسخ هایی داد که نشان می داد دامنه فوتبال ناپاک چنان وسیع است که تمامی شهرهای ایران را دربرگرفته است.
درخواست پول از جانب سرمربی برای انعقاد قرارداد زمانی که در زادگاهش فوتبال بازی می کرد، خیلی سریع وی را از بازی در شهر خودش ناامید کرد و بعد از خدمت سربازی با توجه به شرایطی که در زندگی شخصی اش بوجود آمده بود، سر از شهر تبریز درآورد. حضور در تست های تیم های شهر تبریز با هدف جذب شدن در یکی از این تیم ها اولین اقدام جوان فوتبالیست بود ولی خیلی زود از این کار نیز ناامید شد! نیاز به داشتن روابط خاص و آشنایانی برای سفارشات لازم به سرمربی برای جذب بازیکنان جوان، چیزی بود که فوتبالیست شمالی از داشتن آنها محروم بود.
وی در ادامه به گلزنی و پاس گل در اولین دیدار خود که به عنوان بازیکن آزمایشی در یک تیم بازی می کرد اشاره کرد و ادامه داد پس از این بازی درخشان خیلی امیدوار بود که نظر سرمربی را جلب کرده باشد ولی در عین ناباوری نفراتی برگزیده شدند که بعضی هایشان حتی در بازی های آزمایشی حضور نداشتند. آخرین راه باقی مانده برای این فوتبالیست حضور در یک باشگاه دسته پایین آن هم بدون ثبت قرارداد مالی بود. دلیل این کار را از وی پرسیدم که جوابش بسیار جالب بود: " ما فوتبالیست ها معتاد فوتبالیم و تحت هر شرایطی حاضر به بازی کردن هستیم." این فوتبالیست جوان که فرصت نشد نامش را بگوید از امیدواری برای ثبت قرارداد مالی با تیمش صحبت می کرد تا بتواند از پس هزینه های زندگی خود که صرف فوتبال کرده بود برآید.
در انتهای صحبت هایمان وقتی بحث سرمربی ها و روابط پشت پرده شان با بازیکنان پیش آمد، این بار نوبت فوتبالیست جوان بود که از من سوال کند؛ وی پرسید که آیا میدانی آقای "..." که کماکان یکی از مربیان موفق در فوتبال تبریز به شمار می آید با چه مبلغی سال قبل فعالیت می کرد؟ من در جواب مبلغ صد یا دویست میلیون را حداقل پولی که یک سرمربی می گیرد عنوان کردم اما جوان فوتبالیست مرا شوکه کرد و گفت که تنها 15 میلیون تومان قرارداد این سرمربی بوده است اما وی چندین برابر این قرارداد را با زد و بندهای پنهانی با بازیکنان و دریافتی هایی که از مبلغ قرارداد آنها داشت به جیب می زد. گفتن این جملات مرا شدیداً به فکر فرو برد ولی حیف که به مقصد رسیده بودیم و باید از ماشین پیاده می شدم...
هنگام پیاده شدن برایش آرزوی یک قرارداد خوب و تبدیل شدن به یک ستاره فوتبال را کرده و با او خداحافظی کردم. پس از پیاده شدن افکاری ذهن مرا درگیر می کردند که حتی مرورشان نیز زجرآور است. فوتبال ایران تا کی قرار است در این باتلاق کشنده فرو برود؟ شهر تبریز به عنوان یکی از ورزشی ترین شهرهای ایران شناخته می شود و با داشتن باشگاه های فوتبال حرفه ای، الگوی بسیاری از شهرهای دیگر است. واقعیت داشتن اظهارات این بازیکن یعنی یک فاجعه بزرگ که گریبان فوتبال این شهر را نیز مانند بسیاری از شهرهای دیگر گرفته است. ابتلای فوتبال شهر بزرگی چون تبریز به این ویروس کثیف نه تنها باعث خشکاندن ریشه فوتبال پاک و سالم در این شهر خواهد شد بلکه تاثیر منفی گسترده ای بر کل فوتبال کشور خواهد داشت. کاش تمامی این گفته ها و افکار یک رویای غیر واقعی باشد و من با بیدار شدن از خواب از شر آنها خلاص شوم.