احسان افشاری در اولین برنامه ایستگاه هنر مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت. همین 20 روز پیش بود که در یادداشت حمیدرضا صدر؛ مُرده آن است که نامش به نکویی نبرند، از شعر احسان افشاری استفاده کردیم. افشاری در شعر خود می گوید: مرگ چیزی علیه بودن نیست، مرگ چیزی علیه حافظه است!
به همین بهانه برای اولین برنامه ایستگاه هنر طرفداری به سراغ احسان افشاری رفتیم تا از ورزش، فوتبال، جامعه و فضای مجازی با او صحبت کنیم. البته احسان افشاری با فوتبال بیگانه نیست و شعر ترانه 11 ستاره که برای تیم ملی در جام جهانی 2018 سروده شد، گفته اوست. همچنین افشاری از هواداران متعصب استقلال است.
گفتگوی سامان خدائی با احسان افشاری را می بینید و می خوانید:
سلام خدمت مخاطبین رسانه طرفداری. با پایان یافتن لیگ بیستم و فرصت پیدا کردن، این فرصت را پیدا کردیم تا در خدمت چهره های هنری باشیم. بازیگر، خواننده، ترانه سرا، آهنگساز و ... با این عزیزان صحبت کنیم. با چهره هنری شان آشنا هستید ولی در اینجا با سلایق ورزشی آن ها هم آشنا شوید.
امروز در کنار من در این برنامه، آقای احسان افشاری نشسته اند. کسی که با فوتبال هم چندان بیگانه نیست. سرود 11 ستاره که سرود تیم ملی در جام جهانی 2018 بود را همه شنیدید. ایشان ترانه سرای این سرود هستند.
آقای افشاری سلام خیلی ممنون که در این برنامه حضور پیدا کردید.
زنده باشید. عرض سلام و ادب خدمت شما. خیلی خوشحالم که در خدمت رسانه پرطرفدار طرفداری هستیم.
هدف از دعوت شما صحبت در مورد سرود 11 ستاره نیست. همان موقع هم حواشی زیادی ایجاد شد. امروز می خواهیم از شما بپرسیم که احسان افشاری چقدر با فوتبال آشنایی و سر و کار دارد؟
آشنایی من با فوتبال به 7-8 سالگی برمی گردد که در مناطق جنوب غرب تهران که مملو از زمین های خاکی است، با عشق و عطش خاصی همیشه درگیر توپ و زمین بازی بودم. فوتبالم هم انصافا خوب بود. همیشه هم نوک بازی می کردم. من خودم تصورم این بود فوتبال را به عنوان رشته حرفه ای دنبال می کنم و در آن به جایی می رسم ولی دست بر قضا شرایط اینطور پیش نرفت که فوتبال جدی شود اما تقدیر به سمتی پیش رفت که اگر نتوانستم در زمین بازی توفیقی پیدا کنم، اما سرود تیم ملی را نوشتم و این برایم خیلی ارزشمند و مهم بود.
این سرود را تقریبا همه ایران شنیدند.
بله سرود هم با حواشی ای همراه بود. هر زمان که سرودی برای تیم ملی نوشته شد، این حواشی ایجاد شد و من از قبل این پیش داوری و ذهنیت را داشتم که اگر بخواهم درگیر این پروسه شوم، باید آمادگی ذهنی داشته باشم که مسائل حول و حوش این داستان به وجود بیاید که این اتفاق هم رخ داد. خروجی این کار برایم فوق العاده و افتخارآمیز بود. فکر می کنم تقریبا مسئله به مرور زمان حل شد. یعنی آن دافعه که بخشی از جامعه که طبیعی بود نشان دهد وجود داشت، به سمت تفاهم و توافق برای این اثر رفت و خود را در دل مردم جای داد.
بین فوتبالیست ها و فوتبال دوستان، دوست سرشناسی دارید؟
به آن معنا که می فرمایید خیر ولی علاقه مند به فوتبال چرا. یعنی اکثر دوستان کسانی هستند که خیلی جدی طرفدار فوتبال هستند و به صورت تفریحی فوتبال را دنبال می کنند.
اکثر بازیگران و هنرمندان علاقه خود به قرمز و آبی را مطرح نمی کنند که هواداران خود را از دست ندهند. شما نیز این طور هستید؟
نه من هرگز این محافظه کاری را در قبال علاقه شخصی و قلبی ام ندارم. این برایم یک ژنتیک است و برایم جنبه نوستالژی دارد. من زمانی که یک تلویزیون توشیبای 14 اینچ داشتیم و همه چیز را سیاه و سفید می دیدیم، یعنی رنگ قابل تشخیص نبود، طرفدار استقلال بودم و کماکان هم این علاقه و طرفداری را دنبال کردم. یادم نیست جمله چه کسی است اما می گفت که مردم می توانند مذهب خود را عوض کنند اما تیم مورد علاقه شان را نه. این عشق و علاقه همچنان هست و خیلی جدی و کمرنگ ناشدنی.
محبوب ترین آبی برای شما؟
از نسل گذشته می توانم از مرحوم ناصر حجازی یاد کنم. بازی های ایشان را یادم نیست ولی دوران مربیگریشان را به خاطر دارم. از نسل یک مقدار جدیدتر، فرهاد مجیدی و در نسل جدیدتر که گزینه های زیادی هستند من مهدی قائدی را انتخاب می کنم که فکر می کنم همین روزهاست استقلال را به مقصد دیگری ترک کند ولی خوب یک بازیکن بسیار آینده دار و فوق العاده ای است که در فوتبال ایران و هر مسیری که پیش رو داشته باشد، قطعا بازیکن فوق العاده ای برای تیم ملی کشورمان نیز خواهد بود.
با توجه به این علاقه به استقلال، فکر می کنم شب قهرمانی پرسپولیس برایتان سخت بود.
به هیچ وجه. با توجه به شرایطی که استقلال برایش رقم خورده بود و شما نیز از آن آگاهی دارید، این قابل پیش بینی بود که استقلال با گیر و گرفتاری های فنی، مالی و مسائل مختلف و حواشی عجیب و غریب نتواند قهرمان شود. همین که فرهاد مجیدی جایگاه سوم را با تدبیر خودش کسب کرد، برای من به شخصه کافی است. پرسپولیس هم قهرمان شد. قابل پیش بینی هم بود. این تیم در چند سال اخیر هم با حواشی کمتری درگیر بوده و هم انصافا تیم خیلی خوب و منسجمی را آقای گل محمدی شکل داده. به پرسپولیسی ها تبریک می گویم.
پس این یعنی از هواداری استقلال اصلا پشیمان نیستید؟
پشیمانی ندارد. علاقه آدمیزاد چیزی را برای پشیمانی ایجاد نمی کند.
در میان همکاران هم قرمز و آبی وجود دارد. این مدت کری خوانی هم بوده؟
کری خوانی که بوده. خیلی از بازی های آسیایی استقلال را با رفقای پرسپولیسی ام دیده ام. کری خوانی هست و به نظرم بخشی از جذابیت جانبی فوتبال را این مدل کری خواندن ها به وجود می آورد. شاید بتوانم بگویم صمیمی ترین و نزدیک ترین دوستانم پرسپولیسی بوده اند. یعنی بیشتر با دوستان پرسپولیسی رفت و آمد داشته ام.
موقع کری خواندن اتفاقی نیفتاد که مثلا بحث بالا بگیرد؟
من کلا آدم خونسردی ام و در کری خواندن سعی می کنم خودم را وارد بازی روانی کنم که تنش ایجاد شود.
اهل استادیوم رفتن بودید؟
خیلی نه. در 13-14 سالگی 2-3 بار رفتم. پارسال هم یکی از بازی های استقلال که حضور ذهن ندارم را رفتم. جو فوق العاده و بی نظیری دارد. به نظرم یک اعتیاد هم دارد. وقتی که آدم آن جو و هیجان را حس می کند، دوست دارد باز هم برود. من هم دوست داشتم باز بروم ولی خوب گیر و گرفتاری ها و روزمرگی ها اجازه نمی داد که مداوم به استادیوم بروم.
اولین بازی ای که به استادیوم رفتید را خاطرتان هست؟
فکر می کنم بازی ملی بود. دقیق خاطرم نیست. شاید بازی ایران و ترکمنستان. احتمالا همان بازی بود.
وقتی استادیوم می رفتید، اهل شعار دادن هم بودید؟
نه آنطوری. در جو استادیوم وقتی حمله ای اتفاق می افتاد، استادیوم نیم خیز می شوند. وقتی تیم حریف گل می زند، ادم ناراحت می شود. به هر حال آدم با جو حاکم خواه ناخواه همراه می شود ولی در شعار دادن آدم ضعیفی ام. خیلی نمی توانم خودم را همسو کنم.
الان هم که تماشاگران به خاطر کرونا نمی توانند به استادیوم بروند.
آزونیلی، سینماگر ایتالیایی فوتبال را به یک نمایش مقدسی تشبیه می کند که از هر جهت می شود این وجوه شباهت را بین یک نمایش تمام عیار و فوتبال دید. ما در درام با تعلیق، کشمکش، گره، قهرمان و ... طرف هستیم. صحنه درام و تئاتر خیلی مواقع در نگاه من که دنبال می کنم، خیلی به زمین فوتبال شبیه است. آن مدل درگیری که برای هر دو طرف قصه شکل می گیرد، یک درامی را شکل می دهد که تلورانسی از عواطف مختلف را در بیننده ایجاد می کند. در زمین هم شما با امید، خشم، اندوه و ... طرف هستید. انگار تمامی عواطف انسانی با این بازی درگیر هست. به همین خاطر فوتبال برایم یک هنر است. دیدنش هم برایم مانند یک تئاتر است.
پس اگر شرایط کرونا تمام شود، احتمالا به استادیوم بروید.
بله احتمالا بروم. البته تجربه دیدن پای تلویزیون نیز همان احساس حضور داشتن را القا می کند. امیدوارم شرایط اجازه دهد زیرا انگیزه را دارم که بروم. ان شاءالله بازی های فصل بعد را با قهرمانی استقلال بتوانیم برویم.
یک بخش جدانشدنی از استادیوم ها، فحاشی ها بود. الان که استادیوم ها بی تماشاگر است، آن بخش وارد فضای مجازی شده است. این تنش ها در فضای مجازی بیشتر شده. این بی اخلاقی ها از کجا نشات می گیرد؟
بحث اخلاق شناسی این رفتارها الزاما با ورزش مرتبط نیست. من فکر می کنم جامعه ما یک جامعه عصبانی و ناراحت و در عین حال افسرده است که امکان دیالوگ را از دست داده است. ناگزیر فضای مجازی موقعیتی را ایجاد می کند که شما آنجا احساس می کنید می توانید خود را خالی کنید. به هر حال در جاهای دیگر شما ناچارا باید با یک نقاب برخورد کنید ولی در آنجا می توانید پشت اسم پروفایلت بدون نگرانی ها قایم شوید و در یک حاشیه و همهمه خود را سهیم کنید بدون اینکه توجه کنید کامنت شما چه قضاوتی می شود. اما ما در زندگی روتین خودمان، این قدر آزادی عمل و راحتی را احساس نمی کنم. اینکه چرا بیشتر این بخش منفی نگرانه و سیاه موضوع چرا این قدر بولد است، به نظرم علل زیادی دارد و یکی از فاکتورهایش این چیزی بود که گفتم. اصولا جامعه ای که در فضای بسته زیست می کند، از کوچکترین روزنه برای نفس کشیدن استفاده می کند. وقتی دم و بازدم شما در فضای تیره است، این در نگاه، کامنت و شکل طرفداری شما خود را نشان می دهد.
با این موضوع خودتان برخورد کرده اید؟
بله
سر و کار شما بیشتر با افرادی است که دنبال هنر، شعر و شاعری و ادبیات هستند ولی در کل سر و کار داشته اید؟
بله به خصوص وقتی استقلال عقیده داشته باشید، نظرگاه خود را بیان کنید بدون واهمه از اینکه چه قضاوتی ممکن است شکل گیرد، در آن صورت کامنت های منفی بیشتری را متوجه خود می کنید. البته فضایی که من بیشتر درگیر آن هستم، بیشتر فرهنگی است و مخاطبانش هم این طوری هستند که خیلی درگیر این فضا نمی شوند اما می دانم اگر در همه موضع گیری های خودم، آن استقلال نظرات خودم را داشته باشم، این وضعیت می تواند بیشتر تشدید شود. هرچند من هرگز خودم را سانسور و عقب نشینی به نفع یک جور راحتی و فراعت نکرده ام. به هر حال یک خط قرمزهایی وجود دارد که شما می دانید اگر پایتان را آن طرف بگذارید، برای خود دردسر درست کرده اید. نمی گویم نسبت به خط قرمزها بی تفاوتم ولی آدم است دیگر. یک موقع احساس و عقیده خود را جلوتر از خیلی منافع شخصی خود می تواند بداند.
عجیب ترین پیام که از مخاطبی داشته اید، چه بوده است؟
پیام زیاد هست ولی شاید یک مقدار وقت گیر باشد. دو نمونه اش که یادم می آید، یکی این بود که من اسمم فلانی است و برایم یک شعر بنویس. یعنی به همین صراحت یک عزیزی چنین درخواستی کرده بود. بعد انگار یک تشریفاتی انجام شده و پولی هم به من داده و منتظر است انجام دهم. به هر حال من گفتم که از نوشتن برای شما معذورم. یا مثلا طرف کیک برایتان می فرستد و می گوید شعری برای پسرم بنویس. از این چیزها تا دلت بخواهد بوده.
یک اتفاق عجیبی برایتان رقم خورده که مثلا از فضای مجازی وارد واقعیت شود؟ چیزی که مثلا انتظارش را نداشته اید.
اگر هم پیش آمده، انقدر هم ویژه نبوده که حضور ذهن داشته باشم. به هر حال فضای مجازی و زندگی روتین به یکدیگر وابسته اند. من خیلی از دوستان و آشنایان را از طریق این موقعیت به دست آورده ام. همین که اینجا هستم، لطف فضای مجازی به من بوده که اینجا حضور دارم.
لطف پیدا کردید که اینجا حضور شدید. بخش پایانی این گفتگو، ما داریم برنامه ای پر می کنیم در رسانه طرفداری. تیم منتخب قرن، در این برنامه ملی پوشان سابق، سرمربیان لیگ برتری، پیشکسوتان فوتبال ما، تعداد مشخصی هستند که رای می دهند و این آرا تا اواخر سال جمع می شود و تیم منتخب قرن فوتبال ایران در می آید اما از شما به عنوان یک هنرمند استقلالی می خواهم بپرسم. یک تیم فانتزی، رویایی بدون هیچ مقدمه اگر بخواهید بچینید این تیم را چه کسانی تشکیل می دهند. می گویم رویایی می توانید خودتان بعضی رفقایتان را هم بگذارید در دو پست.
الان باید بنویسم؟
نه همینجور مرور می کنیم.
از دروازه بان شروع کنم. ناصر حجازی انتخابم است. مدافع میانی راست و چپ، وریا غفوری برای مدافع راست، برای چپ هم سیدجلال حسینی.
البته دو مدافع میانی هم داریم.
خب پس دفاع وسط عارف غلامی را می گذارم و سیدجلال حسینی. در پست دفاع چپ از قدیمی ها صادق ورمیزیار را انتخاب می کنم. برای هافبک راست محمد نوازی را انتخاب می کنم. هافبک دفاعی، مجتبی جباری، هافبک چپ، مجاهد خزیراوی در این پست بازی می کرد؟
بله می تواند در آن پست باشد.
هافبک چپ را مجاهد خزیراوی می گذارم.
بازی مجاهد را دوست داشتید؟
بله خیلی. به نظر من یک بازیکن استثنائی بود نمی دانم این مقایسه چقدر درست است یا نه ولی جنس و مدل بازی اش چیزی بود از جنس بازی رونالدینیو و من بازیهای رونالدینیو را می دیدم این حسرت برایم ایجاد می شد که چرا ایشان این بخت را نداشت و این فرصت از او گرفته شد تا برود و در بارسلونا بازی کند. چون همینجور که شما بیشتر از من استحضار دارید، این موقعیت برای او بود که به بارسلونا برود ولی خب متاسفانه به دلایلی این فرصت از بین رفت.
سه هافبک را انتخاب کردید. محمد نوازی، مجبتی جباری، مجاهد خزیراوی، یک هافبک دیگر.
هافبک هجومی علی کریمی را می توانم بگذارم. علی کریمی استقلال منظورم است. برای مهاجم ها مهدی قائدی و علی دایی. اگر هم قرار بود یار ذخیره ای برای این عزیزان در ذهن داشته باشم دوست داشتم خودم ذخیره یکی از اینها باشم. به مدت 5 دقیقه می توانستم مثمر ثمر باشم آن سمت هم دو سه تا از دوستانم هستند که می توانم برای آن پست ببینم شان. حمید چشم آور، امیر علی سلیمانی، این دو عزیز فوتبال شان خوب است و طرفدار پر و پا قرص پرسپولیس هم هستند ولی می گذارم آنها را ذخیره مهدی قائدی.
![](https://ts9.tarafdari.com/users/user55655/2021/08/05/photo_2021-08-05_16-38-48.jpg)
اما به عنوان درخواست پایانی، ما بعد از فوت حمیدرضا صدر از یکی اشعار شما استفاده کردیم. مرگ علیه بودن نیست مرگ چیزی علیه حافظه است. این شعر شما را استفاده کردیم و کاربران و مخاطبان ما خواندند. این درخواست را دارم تا یکی از اشعارتان را بخوانید برای مخاطبان طرفداری.
عرضم به حضورتان چیزی که این لحظه به ذهنم می رسد شعر مافیا است که این را پارسال با آهنگسازی علی قمسری کار کردیم و فکر می کنم بی ارتباط نباشد به جوی که در آن نفس می کشیم. هزار خنجر آلوده در نیام شماست. چه فتنه ها که در اندیشه های خام شماست زبان منطق سقراط بند می آید از این مغالطه هایی که در کلام شماست. چه سرزمینی عجیبی که شهربازی آن به نام ماست برادر ولی به کام شماست دفاع می کنم از حق شهروندی خود و روی صحبتم این بار با تمام شماست. میان ملحفه خون پریده ایم از خواب سر بریده اسب آخرین پیام شماست سوای ساقی مست و تفنگدار خمار طبیب حاذق این شهر هم غلام شماست. گذشت روز و نشد خون به پا کنید ولی رسیده ایم به شب وقت انتقام شماست رسیده ایم به شب گرگ های بره نما، پس از نشستن ما نوبت قیام شماست. خدای قصه کماکان خدای کشتار است. همان که راوی شب های قتل عام شماست. نقاب ها همه افتاد و باز می پرسم، میان این همه بد مافیا کدام شماست
ممنون از حضورتان در این برنامه. برنامه متفاوتی بود هم برای ما هم برای مخاطبان. صحبت پایانی را به شما واگذار می کنم.
ممنونم بابت لطفتان، میزبانی زیبایتان تشکر می کنم از دوست قدیمی خودم جناب مهدی هژبری که ایشان این فرصت را فراهم کردند که امروز در خدمت شما باشم همینطور رسانه محترم طرفداری. یک رسانه فکر می کنم خیلی قابل اعتماد و پر اهمیت است در فضایی که دسترسی به خبر سالم یک مقدار سخت است و سخن پایانی نمی دانم کلیشه است اما به قول بیت کن اشتاین خیلی از حقایق در دل همین کلیشه ها نهفته است. من فکر می کنم هرچقدر ما با خودمان شفاف و صادق باشیم، هر کس در ساحت فردی خودش به جامعه انسانی تری نزدیک می شود. هرچقدر سعی کنیم به صلح بیشتری در درون خود برسیم با آشتی بیشتری با جامعه ای که در آن زندگی می کنیم فکر می کنم مدنیت بیشتری تجربه می کنیم و البته این یک داد و ستد بین جامعه است و سیستمی که داریم زندگی می کنیم و امیدوارم از آن سمت هم همین تفاهم و صلح و آشتی یک روز مستقر شود و در یک جامعه آزادتر درفضای بالنده تری نفس بکشیم.
امیدواریم روزهای خوبی برای کشور و مردممان داشته باشیم.