اصغر شرفی را همه به رک بودن و صریح حرف زدن می شناسند. ملی پوش اسبق فوتبال ایران که حضور در المپیک را به عنوان بازیکن و مربی تجربه کرده و در جام جهانی 1978 آرژانتین هم به عنوان مربی کنار حشمت مهاجرانی روی نیمکت تیم ملی نشسته بود، این روزها در خانه به تماشای عملکرد ورزشکاران ایران در المپیک نشسته است...
به گزارش طرفداری، با اصغر شرفی تماس گرفتیم تا در پروژه تیم منتخب قرن فوتبال ایران میزبان این مربی و ملی پوش قدیمی باشیم. قرار تیم منتخب با شرفی برای هفته بعد گذاشته شد اما در این میان، این چهره سرشناس ورزش ایران درباره المپیک حرف هایی زد که مرورش خالی از لطف نیست.
حرف های مدیران بیشتر از ناکامی ورزشکاران حال مردم را خراب می کند!
اصغر شرفی که این روزها مثل هر ایرانی عاشق ورزش دیگری چشم به میدان المپیک دوخته، گفت:
دروغ نیست اگر بگویم الان دل و دماغ حرف زدن ندارم. تلاش این ورزشکاران را که در المپیک می بینم واقعا نارحت می شوم اما از آن ناراحت کننده تر حرف هایی است که می شنوم. ورزشکار وزنه بردار ما در بالای سر بردن وزنه ناموفق بوده، آن وقت می آیند در توجیه ناکامی اش می گویند او در تمرین از این وزنه ای که انداخت هم ده بیست کیلو بیشتر می زد و یا می گویند از دو هفته پیش شروع کرده بود این وزنه ها را بالای سر می برد. این حرف ها حال آدم را خراب تر می کند. ورزشکار باید در المپیک بهترین رکوردش را بزند. یعنی باید برای او طوری برنامه ریزی شود که در روز مسابقه المپیک در بالاترین شرایط آرمانی باشد و بهترین رکوردش را ثبت کند. حالا شاید با آن رکورد قهرمان نشود و اصلا مدال هم نگیرد ولی نتیجه ای که می گیرد باید بهترین نتیجه اش در قیاس با نتایج قبلی خودش باشد. نه این که در تمرین ده بیست کیلو بیشتر وزنه بزند. اگر ورزشکاری در المپیک از عملکرد قبلی خودش ضعیف تر باشد و نمره یا رتبه یا رکورد پایین تری ثبت کند، یک بخش مربوط به ورزشکار است که افت کرده و بخش دیگرش مربوط به مدیر است که نتوانسته درست برنامه ریزی کند تا ورزشکار بهترین نتیجه اش را در المپیک بگیرد.
این المپیک من را یاد دوران مدرسه انداخت
اصغر شرفی تاکید کرد:
وقتی می گویند ورزشکار از 20 روز پیش در شرایط خوبی قرار داشت، بی اختیار یاد دوران مدرسه می افتم که ما شب امتحان تازه درس می خواندیم. البته من به لطف مربی و استاد بزرگی مثل حسن آقا حبیبی همیشه وقتی به ثلث آخر می رسیدم درس می خواندم چون حسن آقا آن موقع فوتبال را ممنوع می کرد و می گفت درس در اولویت است اما خوب یادم می آید خیلی از بچه ها بودند که تازه شب امتحان می خواستند درس بخوانند و به زور قهوه و چای تا صبح بیدار می ماندند و موقع امتحان خواب شان می برد. حالا حکایت ورزشکار ماست. به جای آن که از چند ماه قبل در بهترین شرایط باشد، بیست روز مانده به مسابقه تازه به او فشار می آوریم که رکورد بزند و نتیجه اش این می شود که در روز مسابقه انرژی ندارد و یا با اولین لغزش که می تواند حاصل استرس یا هر عامل بیرونی دیگری باشد، با اتلاف انرژی روبرو می شود و از دور رقابت کنار می رود. مگر المپیک شب امتحان است که با قهوه و چای بیدار بمانیم و مدال بگیریم؟
برنامه ریزی بلد نیستید و اشک ورزشکار را در می آورید
اصغر شرفی ادامه داد:
این بچه ها را باید از 4 سال قبل برای المپیک آماده می کردید. از همین امروز باید بچه های مستعد را برای المپیک بعدی در پاریس آماده کنید نه 20 روز مانده به مسابقات. همین اشتباه را می کنید و برنامه ریزی بلد نیستید که جوان ایرانی می رود در المپیک و اشک می ریزد و به جای آن که ملت را خوشحال کند، باعث سرخوردگی ورزشدوستان می شود. متاسفانه برخی آقایان المپیک را با سفر توریستی اشتباه گرفته اند و نگاه شان به المپیک مثل گشت و گذار است. من المپیک را تجربه کرده ام. قبول دارم حضور در المپیک به اندازه کافی مهم است و همین که ورزشکاری یا یک تیم ورزشی سهمیه ورودی المپیک را کسب می کند، کارش با ارزش بوده، ما هم نمی گوییم هر 65 قهرمان ما که رفته اند با مدال برگردند اما آنها باید طوری تمرین می کردند که بهترین نتیجه شان را در المپیک بگیرند. حالا این بهترین نتیجه شاید در بسیاری از رشته ها منجر به دریافت مدال نشود ولی همین که ورزشکار نسبت به عملکرد قبلی خودش بهتر باشد، موفق بوده است. حالا شما نگاه کنید در این المپیک آیا ما چنین وضعی داشتیم؟ ورزشکاری که در تمرین 10 تا 20 کیلو بیشتر وزنه می زده، در المپیک اوت می کند. این دیگر مشکل برنامه ریزی و آماده سازی است. قبول کنید این کاره نیستید و اجازه بدهید آنهایی که کارشان ورزش است و تخصص این کار را دارند، در ورزش کار کنند.
شغلم فوتبال بود اما علاقه ام کشتی است!
اصغر شرفی که از دوستداران کشتی است، درباره عملکرد کشتی گیران در المپیک گفت:
امیدوارم بچه های کشتی آزاد دل مردم را شاد کنند و این جوان فرنگی کار هم که به فینال رفته، طلا بگیرد. در این چند روز در خانه نشسته ام و کشتی تماشا می کنم. با ناکامی هر کدام از بچه ها واقعا حالم گرفته می شود. خیلی دلم می خواست این بچه ها مدال می گرفتند و پاداش این مدال ها را می گرفتند و وضع زندگی شان را ارتقا می دادند. من شغلم در ورزش فوتبال بود اما علاقه ام به کشتی است. وقتی نوجوان بودم قصد داشتم کشتی گیر شوم و حتی یک مدت تمرین هم کردم اما حسن آقا حبیبی که مربی من بود، اجازه نداد به کشتی بروم و گفت تو با این جثه به درد کشتی نمی خوری و در فوتبال موفق تر می شوی. البته درست هم تشخیص داده بود و من فوتبال را ادامه دادم ولی همچنان عاشق کشتی هستم. امیدوارم حسن یزدانی و کشتی گیران دیگری که باید روی تشک بروند، در بهترین شرایط باشند و بهترین نتیجه ممکن را برای خودشان رقم بزنند.
ژاپنی ها با دست به توپ ضربه می زدند، بچه های ما توپ به دست شان می خورد!
اصغر شرفی در خاتمه درباره والیبال هم به طرفداری گفت:
دلم برای والیبال هم خیلی سوخت. این بچه ها حیف شدند. یادش به خیر از دوران نوجوانی کنار فوتبال، والیبال هم بازی می کردیم چون هزینه ای نداشت. یک طناب می بستیم و برای زدن توپ، می پریدیم. یادم هست به ما یاد داده بودند تک پا بپریم و جفت پا پایین بیاییم. مربیان ما می گفتند این شکلی یک ثانیه بیشتر روی هوا می مانید و در همان یک ثانیه خیلی کارها می شد کرد. در فوتبال هم همین بود. وقتی با یک پا میپری، به بالاترین نقطه جهش که رسیدی، پای دوم را هم با پای اول برابر می کنی و ضربه سر را می زنی. در این حالت، این تو هستی که با سر به توپ ضربه می زنی نه این که توپ به سرت بخورد و تغییر مسیر بدهد. ما مربیانی داشتیم که از نوجوانی اینها را به ما یاد می دادند. من بازی ایران و ژاپن را که تماشا کردم، دیدم ژاپنی ها این را رعایت می کنند. آنها برتری قد نسبت به ما نداشتند، اما در دفاع روی تور فقط توپ به دست شان نمی خورد که تغییر مسیر بدهد، با همان یک ثانیه مکثی که روی هوا می کردند، آنها به توپ ضربه می زدند و تعیین می کردند توپ کجا فرود بیاید. این هم به دلیل همان درست پریدن است. این که با یک پا بلند می شوند و با هر دو پا پایین می آیند. این را باید در همان سنین پایین به ورزشکار یاد بدهی تا عادت کند و ملکه ذهنش شود و در ناخودآگاهش قرار بگیرد. بچه های ما زحمت می کشیدند، جانانه هم بازی می کردند ولی در دفاع توپ به دست شان می خورد و یک بار توی زمین فرود می آمد و ده بار بیرون زمین چون اصولی به آنها پریدن را آموزش نداده ایم.
از اصغر شرفی قول گرفتیم در طرفداری میزبان ایشان باشیم و در بخش خاطره بازی، مفصل تر درباره ورزش حرف بزنیم...