مجتبی محرمی، پیشکسوت پرسپولیس مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت و صحبت های جالبی را مطرح کرد.
هر هفته از شنبه تا چهارشنبه برترین های قرن تقدیم تان می شود، روز پنجشنبه نتایج این پروژه اعلام می شود و جمعه هم می توانید پشت صحنه یا در حاشیه برترین های قرن را از طریق رسانه طرفداری مشاهده کنید.
آغاز هفته گذشته برنامه برترین های قرن با مجتبی محرمی، اسطوره فوتبال ایران بود که تقدیم تان شد. در حاشیه این برنامه سامان خدایی محرمی را به سال های بازی اش برد و با نشان دادن تصاویر خاطره انگیز او را سورپرایز کرد.
پیشنهاد می شود حتما این گفتگوی دیدنی و خواندنی را در قالب خاطره بازی با مجتبی محرمی ببینید و بخوانید...
سلامی دوباره به مخاطبان رسانه طرفداری. برنامه تیم منتخب با مجتبی محرمی را روز شنبه مشاهده کردید. امروز تماشاگر برنامه خاطره بازی هستید.
سلامی دوباره به شما و همکارانتان. هشت معروف هم آمد، هستیم در خدمت.
یک سری عکس از دوران بازیگری شما نشان می دهم، هر خاطره ای دارید از این تصاویر بفرمایید. این از اولین تیم هایی است که شما در آن بودید، راه آهن و فکر می کنم جوان ترین بازیکن آن راه آهن هم بودید.
فکر می کنم همه هم سن هستیم. از اینجا بود که فوتبال ما شروع شد و آن موقع دیگر امید تموم می شد باید یک سره به بزرگسالان می رفتیم البته فکر می کنم یکی از این بچه ها سرطان گرفت و مُرد. ولی تقریبا بیشترشان آمدند به باشگاه ها و بازی کردند. ایرج ساحلی، غنی زاده، مهدی، خودم، مجید دوست بخش، حسن، بچه محل هایم هم می شوند اینها، حسن و رسول. یک سری هم حافظه ام یاری نمی کند.
اگر لطف کنید روی عکس خودتان را امضا کنید.
اینجوری خوش به حالم می شود.
این هم تیم شاهین.
بله اینجا هم که سرباز بودیم و از پادگان می آمدیم البته پادگان که نه اردو بودیم چیتگر، عمو نصی و یکی از دوستانش آنجا آمدند چون بازی فینال بود با استقلال هم بود، چون با پرسپولیس هم بازی کردیم سال بعدش و این بازی را با پنالتی باختیم ولی خب روزهای خوبی بود و اسامی شان را هم بگویم؟
بله.
آقای دینورزاده که کاپیتان تیم ملی بودند، کریم باوی، من یادم است کریم دریبل زیدانی می زد کسی نمی گفت دربیل باوی ای، ولی زیدان زد همه گفتند زیدانی. به خدا از همان دریبل ها می زد من یادم است. این همه آقای محمودی است، آقای یکه، خودم، آقا ضیا، احمد هادی، قلعه نویی، اردستانی، ساحلی، آقای پازوکی هم که هروقت می خواستیم عکس بگیریم و آماده شویم می گفتیم یک دو سه را محمود تو بگو. حالا س را ش می گفت او. این را هم امضا کنم؟
بله. دو عکس داریم از روز اول سرمربیگری علی پروین در تیم ملی. یادتان است این عکس ها کجاست؟
اینجا ورامین هستیم، سیزده بدر با علی آقا و خانواده و دوستان رفتیم ورامین و قلعه نویی هم هست. آقای درویش، عمو بهرام، علی آقا، مصطفی اردستانی، آقا جلال، آقا کیان دیگر اینها را چشممان نمی بیند. یک سری شان رئیس روسا بودند. این سیزده بدری است که با علی آقا سمت ورامین رفتیم.
یک عکس زیرخاکی داریم از دهه شصت. پرسپولیس و ملوان و شما و سیروس قایقران.
سلطان فرشاد، آقای قایقران این همه که بنده ام. خدا رحمت کند سیروس قایقران را، به حقش هم نرسید دیگر چه بگویم یعنی الان باید بنشینیم گریه کنیم؟ خاطرات مان خوب بوده با هم فقط تنهایمان گذاشته و رفته.
یک عکس دیگر هم داریم.
این هم مسکو است فکر می کنم. بله مسکو است. یک خورده بخندیم و فضا را عوض کنیم.
اگر یک خاطره بیاد ماندنی بخواهید بگویید، آن خاطره چیست.
بهترینش همان گلی که زدیم آخرش هم من از همان پشت پرت شدم پایین. خاطرات زیاد است ولی خب شاید خاطراتمان خوب نباشد، بد باشد. البته با سیروس بودن همیشه باعث افتخار است. تنها شهرستانی ای بوده که همه دوست بودند با او. کاپیتان تیم ملی بود و معرفتش هم که... خاطرات؟ ما یک روز رفتیم انزلی، روز اول عید بود. هشت نفر رفتیم آنجا با دل باز، ویلا گرفت و مهمانی برای ما اوزون برون گرفت و می گویم خاطرات زیاد است و بگذارید بخندیم چون دیگر همه جا هم می خندد.
درعکسها؟
بله. اسم پسرش را هم راستین گذاشته بود می گفت این کاملا دروغ می گوید چرا اسمش را راستین گذاشتم. خدا بیامرزد پسرش را. اجازه بدید من روی عکس عزیزم را امضا کنم روی خودم را امضا نکنم. این یکی را هم روی خود عزیزم امضا می کنم. هرچند در تیم منتخب نگذاشتمش ولی دلم نمی آید.
این پرسپولیس قهرمان آسیا. این عکس را دوستان شما امضا کردند.
این را چرا جزو قهرمانی های ما حساب نمی کنند چجوری است؟ جام در جام آن موقع بازیهاش از قهرمانی آسیا بیشتر بود رفت و برگشت بود، دو بازی می کردند. یکی از افغانستان و برمه، خب آن موقع برمه خوب بود فوتبالش، هند و تیم های دیگر. بله خب این هم جزو قهرمانی ها است. یک نایب قهرمانی هم تازه داریم.
این عکس خاطره انگیز از همان بازی ها، بازی با الهلال.
بله بازی با الهلال است. اینجا هم دو بازی با الهلال را با گلهای کرمانی بردیم و با آن گل قشنگش و فکر می کنم رفتیم بازی با المحرق و من مصدوم شدم و رفتم بیرون. عمرم کفاف نداد.
البته عمر فوتبالی.
آن بازی دقیقه 20 بود زدند آشیل پایم پاره شد و رفتم داخل گچ. آن موقع فیزیوتراپ مثل الان نبود.
این هم عکسی از دربی معروف است.
دربی معروف، همه عکسها را نگاه کنید دارم سوا می کنم.
ولی آخر بازی با امیر قلعه نویی.
حالا اشتباهی بود و پیش آمده و رفته جزو تاریخ. ما به هرکسی که می گوییم این را باید کتاب بنویسد، یادم رفت، یادی کنیم از استاد صدر، روحشان شاد و یادشان گرامی ایشان بالاخره نویسنده و تحلیل گر و خود شما و دوستان و آقا مهدی ولی اگر آن بازی را نگاه کنید من بیشتر داشتم سوا می کردم. آقای ابهران این بازی را خراب کرد. این گوشه عکس، ایشان همه بازی را خراب کرد، رو راست، بازی را نگاه کنید محسن را زدند و همه را آوانتاژ می داد ما دستمان می خورد بازی را نگه می داشت. ما در حمله بودیم بازی را نگه می داشت و حالا اتفاقی است که افتاده و جزو تاریخ است دیگر.
پرسپولیس سال 75، شماره 8 پرسپولیس.
اینجا هشتش مشخص است، هشتش ایرانی است و بدرد نمی خورد. حالا دیگر بازی ها را نمی دانم.
بازی با بهمن است.
اسامی اش را که دیگر نمی خواهد؟
نه اگر خاطره ای دارید بفرمایید.
خب بالاخره همه خاطراتش با قهرمانی و بردها بوده و آن تماشاگرانی که می آمدند. فکر می کنم 70-80 هزار تا آمده برای وسط هفته باشد.
همیشه استادیوم ها پر بود.
انشالله این ویروس هم برود یک روز دلتا می شود یکی جدیدن آمده انگار لامبادا است. خاطره بازی است اما نمی دانم چطور صحبت ویروس شد.
این عکس یادتان می آید برای کدام بازی است؟
به خدا یادم نیست.
فکر می کنم آخرین بازی شما برای پرسپولیس با بازوبند کاپیتانی.
چه عکس خوبی هم است. یک خاطره از مافی بگویم برایتان. این خیلی بچه خوبی بود، خاطره است دیگر. یک بچه با ادب مثلا می زدند و ببخشید و این حرفها. تمرین بود و مرا زد، گفتم این ادبت مرا کشته می زنی و می گویی ببخشید. این چه ببخشیدی است. این هم خاطره است دیگر. آقای عبدی، گلر را هم نمی دانم چه کسی است. این هم طاهرزاده، مافی، مجید. این پیراهن را هم فکر می کنم فقط یک بار پوشیدیم و فکر می کنم بازی جام حذفی است جلوی شاهین اهواز.
این هم عکسی دیگر.
این بنز مال من نبود مال علی پروین بود همه فکر کردند بنز من است. البته من با یک بنز تصادف کردم ولی این بنز مال علی پروین بود و استفاده کردیم آنجا از آن. حکایت نمایشگاه مجتبی است در سیدخندان، از دوستان ما است و همه می گفتند نمایشگاه تو است گفتم نه مال من نیست.
آن موقع هلند قهرمان اروپا شده بود و پیراهنش مد بود.
بله پیراهنش قشنگ بود و معمولا جمشید داهول این عکس ها را می گرفت. آقای جمشید داهول هم فوت کرد خدا رحمتش کند حالا کی نوبت ما می شود نمی دانیم.
دور از جان.
دور از جان ندارد که ما قطعه 36 را خریده ایم عمر هم زیاد می شود. باز هم داریم خاطره؟
داشتید می گفتید آلمان؟
گفتم با یک بنز تصادف کردیم و یکی از دوستان ما فوت شدند.
این هم عکس دیگر.
پرسپولیس و آرارات و این هم ایشخان ست آقایان، کنار این می آمدی کبریت را می زدی آتش می گرفت.
چرا؟ (با خنده)
هیچی بگذریم. کرونا است و آن موقع الکل. با هم نیروی زمینی بازی می کردیم الان هم آمریکاست.
این هم عکس جام جهانی 90 تیمی.
بعدش ما را محروم کردند و نگذاشتند برویم جام جهانی. فکر می کنم نپال باشد. بنگلادش یا نپال است. تماشاچی و نفراتش را هم که همه می دانند. تیمی پرستاره. مجید هم هست.
این تیم پرویز دهداری بود دیگر.
بله تیم مرحوم دهداری بود و فکر می کنم یا آقای معینی است یا مناجاتی.
خاطره ای هست از کار با پرویز خان؟
گفتم دیگر.
بله آن تیم منتخب قرن بود. این عکس یادتان است؟
ایران و عراق بازی های صلح و دوستی داورمان هم یک داور معروف دانمارکی بود فکر می کنم. یک دوتای آنها را هم می شناسم بازی های صلح و دوستی بود که مساوی کردیم دیگر.
چجور بود جو بازی؟
جو خوبی بود و کسی به هم کاری نداشت و رابطه خوب بود. در یک هتل بودیم و آنها بیشتر عربی صحبت می کردند و فارسی را هم می فهمیدند و اینجا هم حق تبلیغ نداشتیم. پیراهن مان آدیداس بود ولی روی آدیداس ها را پوشاندند. یک پیراهن خوب دادند همین بود. این سعد قیس بود و در تیم اسپانیایی بازی می کرد. احمد راضی هم که بهترین فورواردشان بود.
عکس بعدی از پکن.
اینجا که تمرین است.
صمیمیت آن روزها بیشتر بود فکر می کنم.
صمیمیت موج می زد، ما بازیهایمان جوری بود که می افتاد آخر شب یعنی خودمان باید غذا از این یک بار مصرف ها می گرفتیم بعد بازی را هم می بردیم و می آمدیم به دهکده دیگر شعار می دادیم که پول مان را بدهید و همه از خواب بیدار می شدند، اینها کسی هستند چه می خوانند. همه قهرمانی مان 900 دلار. ماشین گفتند می دهیم، آقای هاشمی خدا رحمتش کند چون از لحاظ مدالی ما مدال مان در طلا از پاکستان کمتر بود. باید بازی آخری که فینال و اختتامیه بود باید کره را می بردیم و طلا می گرفتیم و می آمدیم بالای پاکستان از لحاظ رده بندی. آقای هاشمی زنگ زد آقا بزنید می آیید خانه در اکباتان می دهیم به شما، ماشین می دهیم نمی دانم هنوز که هنوز است، آن روز آقای دادرس را دیدم گفت ببرید من قول ماشین می دهم. گفتم آقا الان آن ماشین را بدهید من یک کیلو گوشت می توانم بخرم با آن، پولش را بده بروم یک کیلو گوشت بخرم. آن زمان 900 ماشین را فروختند 500 به ما دادند و 400 کجا رفت بماند. یعنی اینجوری بود. تازه 400 هم از ما بلند کردند به خدا قشنگ یادم است.
این عکس را ناصر محمدخانی امضا کرده است.
ناصر چرا روی من را امضا کرده این فکر می کنم رژه است. افتتاحیه مسابقات است، باز کت و شلوارها خوشگل تر از کت و شلوارهای الان است. آن تازه بازی آسیایی است و این المپیک.
شما هیچوقت کت و شلوار پوش نبودید.
چرا من کت و شلوار بپوشم می گویند بیا مانکن شو. برند بز هست باور نمی کنید، همچین خوش تیپ می شوم ولی من تین ایجر را دوست دارم. همه می گویند بیا ولی نمی روم.
خوب است خب.
پول نمی دهند. لباس را فقط مجانی می دهند.
این عکس هم بازی خداحافظی محمد پنجعلی ایران و الجزایر.
استادیوم را شما نگاه کن آن بالا هم نشسته اند. آن بازی ها را باید قهرمان می شدیم ولی فکر می کنم خود علی آقا اشتباه کرد یعنی زمانی که ما در الجزایر بازی کردیم جو خیلی سختی بود. تماشاچی هایشان وحشتناک بعد آنهایی هم که نبودند را آورده بودند، رباح مهاجر و اینها. علی آقا صمد را گذاشته بود تیر یک را می زد، یک تعویض صمد را کشید بیرون و درخشان آمد، همان توپ تیر یک زدند داخل گل و با آن گل بازی را بردند و الجزایر قهرمان شد.
این هم آخرین عکس.
این مال هیروشیما است و دعوای معروف و فرشاد اخراج شد، مقصر شد، جمشید اخراج شد، نادر هم اخراج شد. نه فرشاد اخراج نشد جواد اخراج شد. جواد را زدند همینجوری ولی نگرفت. آن بازی چه می دانم فکر کنم 8 نفره بودیم و مقداری هم ناصرخان وقت کشت و وقت کشی می کردیم چون سه اخراجی داشتیم می گفت بریزید توی زمین. مثل الان نبود کرنومتر بگیرد و وقت تلف شده 5 دقیقه 7 دقیقه، گفتیم نهایت کارت می دهد من هم که کارت نداشتم ولی آن اتفاق افتاد.
شما می دانید علی پروین چرا در آن سه بازی تعویضی نکرد؟
این را باید از خود ایشان بپرسید. ما سه نفرمان این بازی اخراج شده بود بعد هم بازی قبل ما کره و امارات بود فکر می کنم. دقیقه 90 عین بازی بایرن و منچستر شد و آن موقع لوبانسفکی بود مربی شان آن بازی اصلا تیم دگرگون شد. ما که داخل بازی بودیم زیاد تاثیری روی ما نداشت ولی روی مربی چرا چون با مساوی هم می آمدیم بالا و ژاپن در صورت برد. دیگر قسمت نبود.
این هم که عکس یادگاری است برای عکاس ما.
چه بنویسم.
تقدیم به حسین خسروی. سخت ترین بازیکنی که مقابلش بازی کرده اید چه کسی است؟
ناصر محمدخانی.
توصیفش را که در تیم منتخب گفتید.
بله. بازیکنان سخت زیاد بود ولی ناصر بدون شک سخت تر از همه بود جلوش بازی کنید. فکر می کنم جلویش بازی کردن برای هر مدافعی سخت بود نه تنها من. حالا یک موقعی است بغلش بازی می کنی می گویی سخت نیست ولی رو به رویش بازی می کنی سخت است.
طرفدار کدام تیم خارجی هستید؟
من آلمانی هستم در کل. بایرن و تیم ملی آلمان. البته یک سری تیم عوض می کنند ولی از سال 74 که آلمان قهرمان شده من ده سالم بود و 54 هم می دانم برایتنر و الان می گویند دفاع چپ فرانسیسکو مارینر کسی یادشان نمی آید. برزیلی بود، همه سیاه بودند و او بور بود، آن موقع برایتنر من یادم است فوتبال را زنده هم که نشان نمی داد، سه یا چهارگل بازی با یوگوسلاوی زد. حالا شاید هم همین ذهنیت شد و دفاع چپ شدیم. البته برایتنر هافبک هم بازی می کرد ولی خب بایرنی بود.
بعد از شما خیلی ها 8 تیم ملی و پرسپولیس را پوشیدند. شماره 8 محبوب شما چه کسی است؟
هشت ها همه محبوب هستند. نمی شود دو تا بگویم؟ ناصر هست علی کریمی هست. پل برایتنر هست.
بپرسم بزرگترین حسرت فوتبالی مجتبی محرمی چه بود؟
دیگر همان فکر می کنم نرفتن به جام جهانی است. آنرا هم گرفتند از ما یک سری محرومیت های الکی. میانگین گل. البته آنرا هم باید می رفتیم دور بعد ولی به هرحال تیم ترمیم می شد اما اوت شدیم.
حسرت غیرفوتبالی؟
نه چیزی نیست. سلامتی است که داریم، دوست و رفیق هست که داریم شاید نوه نداریم.
آن هم انشالله در آینده داشته باشید.
آنرا که من نمی دانم خودشان باید دست بجنبانند و دست من نیست.
من با احتیاط مطرح می کنم.
اعتیاد نه، حرف بد نه (با خنده).
خیلی ها در فوتبال ایران دوست داشتند مجتبی محرمی شوند ولی الگوی شما چه کسی بود.
آن موقع تاج بود و می رفتم بازی های آندرانیک را می دیدم و دفاع وسط بازی می کرد. سبک بازی اش را دوست داشتم. دفاع چپ ها و هافبک و فوروارد هم زیاد بود ولی خب آندرانیک اسکندریان.
برنامه ای برای مربیگری ندارید؟
یک بار رفتم C را گرفتم رفتم B را بگیرم گفتند مویت بلند است. مویت چون سری قبل بلند بود این سری نمی شود بیایی و باشد دور بعد و بعد آمدیم آن یکی مویش بلند است آن یکی زیر ابرو برداشته و اون یکی خال کوبیده. ما گفتیم فقط این یک تیکه موی ما ایراد داشت و ما هم گفتیم ولش کن. مربی هم می شدیم تیم نمی دادند به چه درد می خورد؟
کسی هست که با او قهر باشید یا از او دلخور باشید؟
نه من با کسی قهر نمی کنم. دلخور شاید بشوم ولی فردایش یادم می رود.
چون همه هم بازی های قدیمی شما می گویند اهل قهر نیستید.
نه قهر نه.
دلخوری چه؟
دلخور می گویم مثلا نباید اینجا این کار را می کردی یا نمی کردی حالا شده دیگر دلیلی ندارد قهر کنم.
در پایان چند پیراهن داریم.
هشت معروف را اول بدهید.اسم آقای کریمی هم هست. حداقل اسم خودمان را می آوردید. اصلا دیگر جا نداریم که پیراهن فروشی می زدیم وضع مان خوب بود.
قبل از اینکه امضا کنیم نشان به مخاطبان می دهم و اینها را بعد از اینکه کات دادیم امضا می کنیم. این یکی از پیراهن های کلاسیک است.
مهدی مهدوی کیا.
بله. از هرکدام از این پیراهن ها بفرمایید مال چه زمانی است و اگر خاطره ای است بگویید.
آن موقع ما پوما می پوشیدیم. این مال 96 است؟ خب دیگر مال 96 است این هم همین است. ایران و استرالیا. ما که نبودیم ولی باز 96 پنالتی خراب کردیم. الان خاطره بگویم؟
بله چون این ها همه یکی هستند.
این هم پیراهن خداداد عزیزی است. ولی 96 اینجوری نبود من بعدا عکسش را نشان تان می دهم. این مال بعد از بازی های 96 است. این عکسی که نشان دادی من و فرشاد و شاهین و سیروس، این مقداری جنسش از آن بهتر است.
قبلا این پیراهن را مرتضی فنونی زاده، ناصر محمدخانی، حمید استیلی، رحیم یوسفی و بهزاد غلامپور امضا کرده اند.
بله مبارکشان باشد.
ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید...
ممنون از شما که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید تا بگوییم و بخندیم. از این جو کرونایی بیرون بیاییم و انشالله که خوب و خوش و سلامت باشید.
انشالله از این وضع کرونایی رها شویم.
بله صددرصد الان هم گفتم که اسمش را نمی آورم. نمی دانم این جدیده چیست که آمده. برچه مبنایی اسم گذاری کرده اند نمی دانیم.
آقای مجتبی محرمی ممنون از این فرصت که در اختیار ما قرار دادید و جو متفاوتی که در این برنامه رقم زدید.