مطلب ارسالی کاربران
🔺آشنایی و نقد جامعه کمونیستی - قسمت دوم
اتحاد و استقلال طبقاتی
اين تفاوت اصولی که مابين جبهه واحد کارگری و جبهه خلق قائل هستيم، غالبا به
عنوان "جزمی" مورد انتقاد قرار گرفته است. بزعم منتقدين، اين سياست "سعی در
انکار ضرورت اتحادها دارد" بدون "اتحادهای طبقاتی"، پيروزی انقلاب سوسياليستی امکان ناپذير است. آيا لنين کل استراتژی بلشويکی را بر پايه نياز به اتحاد بين پرولتاريا و توده دهقاتی قرار نداد؟
قبل از هر چيز بايد بگوئيم که هر قياسی بين کشورهای امپرياليستی امروز و روسيه تزاری اشتباه است. پرولتاريای روسيه ٢٠ در صد جمعيت فعال را در بر می گرفت. پرولتاريا- يعنی آن توده ای که مجبور به فروش نيروی کار خود است- در کشورهای امپرياليستی، به استثنای پرتقال، اکثريت قاطع ملت را تشکيل می دهد، يعنی ٧٠ الی ٨٠ در صد جمعيت فعال اين کشورها را شامل می شود. اتحاد جبهه پرولتاريائی (که البته شامل کارمندان اداری نيز می شود) مسلمًا برای انقلاب حياتی تر است تا اتحاد با دهقانان.
بايد اضافه کنيم که مارکسيست های انقلابی به هيچ وجه مخالف اتحاد بين پرولتاريا و خرده بورژوازی فعال و غيراستثمارگر شهری و روستائی نيستند، حتا در کشورهائی که اينان در اقليت هستند. بر قرار کردن اتحاد بين کارگران و دهقانان در بسياری از کشورهای امپرياليستی، مانند پرتقال، اسپانيا، ايتاليا و فرانسه، از نظر سياسی و مهم تر از همه از نظر اقتصادی برای پيروزی و تحکيم انقلاب سوسياليستی، هم چنان حائز اهميت شايانی است.
چيزی را که ما رد می کنيم اين است که اتحاد بین احزاب طبقه کارگر و احزاب بورژوازی، لازمه اتحاد مشابه ای در ميان طبقات زحمتکش است. برعکس، رهائی
توده دهقانی و خرده بورژوازی شهری از قيد بورژوازی مشروط است به رهائی آن ها از پشتيبانی که آنان تمايل دارند به احزاب سياسی بورژوازی بدهند. اتحاد می تواند و بايد بر پايه منافع مشترک باشد. پرولتاريا و احزاب اش بايد به اين طبقات خواست های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سياسی اشان را ارائه کنند. چيزی که بورژوازی قادر به تحقق دادن آن نيست. چنانچه تجربه، اراده پرولتاريا را برای تسخير قدرت و به اجرا در آوردن برنامه اش ثابت کند، پرولتاريا قادر خواهد بود که پشتيبانی قسمت اعظمی از خرده بورژوازی را که خواهان تحقق خواست هايش است،جلب کند.