سلام دوستان.مدتیه که توی سایت هستم و کامنت میزارم ولی تا حالا مطلب نذاشتم.
امروز میخام یکی از شعرهامو بفرستم اگر به نظرتون شعر خوبی بود بگید که بازم بفرستم.اگرم نبود من بازم میفرستم🙃🙃🙃
نام شعر:اصالت،زخم،رنگ
شاعر:فاضل
قالب:مثنوی
15 بیت
به نقش صورت غمناک وهم خیره شوید
به خاطرات لجنوار زخم چیره شوید
عبور کن ز نگهبان، مقیم زندان شو
بپیچ از ره خالق، مرید انسان شو
در این شلوغی افکار دد، علم بردار
سکوت بشکن و افطار کن، قلم بردار
بشر عصاره ی تاریخ کل دوران هاست
مبارزی ز هیاهوی جنگ گردان هاست
در این زمانه که جنگ شغال و کرکس هاست
ورای چهره ی تابان هر گهر، خس هاست
در این زمان که دماوند، خرج خندق شد
مراد ملتمان، سالهای اسبق شد
در این زمان که حقیقت فدای ایمان شد
دلیل پاکی این خلق، حور و غلمان شد
بصر گشاده نما سوی رنگ های جهان
ببین جرقه ی آغاز جنگ های جهان
کجاست وزنه ی خوبی، کجاست سنجه ی نور؟
کجاست حق تفکر، کجاست سهم شعور؟
برای عشق و محبت، خرافه لازم نیست
بشر به سم شریعت، تنش مقاوم نیست
چرا خزانه ی دلها ز معرفت خالیست؟
چرا طریق ترقی در این زمین، لالیست؟
نوای سرد تعصب، برای غم کافیست
مثال عقل و تعصب، چو مصر و قذافیست
نگاه کن که تویی کودکی بن لادن
ببین درون تو شمعی نشسته در باطن
نگاه کن! که هزار شاخه لاله، گل داده است
به درس مکتب ما، نور عشق استادست
نگاه کن که نگاهت،کند دغل باطل
به عقل و جان بپذیر چند جمله از فاضل
فاضل
امیدوارم در قدم اول مفید بوده باشه و در قدم دوم پسندیده باشید.