حسن روشن یکی از جذاب ترین برنامه های تیم منتخب قرن را رقم زد. عالیجناب آبی ها حضور در تمام تورنمنت های بین المللی با تیم ملی ایران را در کارنامه دارد و یک رکورد منحصر به فرد را ثبت کرده است. حسن روشن تنها بازیکنی است که در تمام تورنمنت های ملی، برای تیم ملی ایران موفق به گلزنی شده. صحبت های اسطوره استقلال و تاریخساز تیم ملی در خصوص بازه های زمانی مختلف فوتبال ایرانی بسیار شنیدنی بود، همچنین صحبت های او درباره بازیکنانی چون ناصر حجازی، حسین گازرانی، نصرالله عبدالهی، علی کریمی، علی پروین، ایرج دانایی فرد، علی دایی و غلامحسین مظلومی.
برنامه تیم منتخب و برترین های قرن تنها برنامه ای نبود که با حسن روشن ضبط کردیم. برنامه خاطره بازی نیز در چارچوب انتخاب برترین های قرن تولید شد که آخر همین هفته تقدیم شما می شود. پیش از آن برنامه تیم منتخب و برترین های قرن با حسن روشن را تماشا می کنید. فرم نظرخواهی او نیز در انتهای متن گفتگو قرار گرفته است.
سلام و درود خدمت مخاطبین رسانه طرفداری. با یکی دیگر از برنامه های تیم منتخب قرن در خدمتتان هستیم. کنار من عالیجناب حسن روشن نشسته اند. هیچ نیاز به معرفی ندارند. اسطوره باشگاه تاج و فوتبال ایران. تنها بازیکن تاریخ فوتبال ایران که برای کشورمان در تمامی تورنمنت های بین المللی گل زده است. جام جهانی، المپیک، ارتش های جهان و ... تا به امروز هم با اختلاف در تیم منتخب قرن حضور دارند و قطعا در این تیم خواهند ماند.
آقای عالیجناب حسن روشن سلام. در خدمتتان هستیم.
عالیجناب که نیستم. خدمت شما و دوستان سلام عرض می کنم. در خدمتتان هستم.
البته عالیجناب که لقب شماست.
نه. ما را همان حسن روشن صدا کنید کافیست.
به ترکیب منتخب فکر کرده اید؟ این بازیکنان چه ویژگی هایی دارند؟
معمولا این طور انتخاب ها یک مقدار شخصی می شود ولی باید طوری باشد که آن چیزی که می خواهیم در زمین اجرا کنند را می توانند انجام دهند یا خیر. خیلی سخت است که بخواهیم تیمی درست کنیم هم از نسل گذشته و هم نسل فعلی. با این حال من چیزی نوشته ام و امیدوارم اول قبول حق و سپس کسانی که این مسائل را دوست دارند باشند. به هر حال کار قشنگی دارید می کنید. تبریک می گویم.
پس اگر موافق باشید به سراغ پست دروازه بان برویم.
در این پست دروازه بان های خیلی خوبی داشتیم. مثل عزیز اصلی که واقعا در یک مورد دروازه بانی هیچکس روی دستش نیامده است. خدا بیامرزد او را. به تمام معنا یک دروازه بان بود. تمام هجده قدم مال او بود. خیلی کم دروازه بان این شکلی داشتیم. پس از او مرحوم نیک نفس را داشتیم که یک مقدار در هجده قدم می رفت یا مثلا منصور رشیدی وقتی آماده بود، وضعیت خوبی داشت. بخواهیم ژنرالی حساب کنیم، ناصر حجازی هم دومین نفر در آسیا بود، هم برای ما خوب کار کرد. علاوه بر این، چهره خوب و بدن خوبی داشت. اخلاق خوبی هم داشت. من او را انتخاب می کنم.
اکنون وقتی فیلم های ناصر حجازی را می بینند، می گویند دروازه بانان دیگر حتی عملکرد بهتر از او دارند ولی قدیمی ترها می گویند ناصر حجازی چیزی به فوتبال آورد که نو بود. خاطره ای از آن زمان دارید؟
من بیشتر اردوها با او هم اتاق بودم. خیلی سخت بود که باور کند منِ فوروارد با یک گلر هم اتاقم. معمولا دو بازیکن هم پست را کنار هم می اندازند. بیشترین استفاده هم بازی با استرالیا از او کردیم. بازی قبلی 3 گل خورده بود و روحیه اش کامل خراب بود. او خیلی عاطفی بود. یعنی اگر یک نقطه را می زدی کامل خراب می شد. بعد آنجا هم اتاقش بودم، خیلی با او کار می کردم. کسی هم با او جز من شوخی نمی کرد. حتی برای او دعوا هم کرده بود. بنابراین نمی توانست شوخی را نپذیرد. بازی را هم باخته بودیم و جام جهانی نرفته بودیم. هرچه به رفتنش نزدیک تر می شد، ناراحت تر می شد. سپس او را نگه می داشتم و می گفتم تو گل نخور و ما خوب بازی می کنیم. بازی هم تمام شد و ناصر بد نبود. من هم یک گل زدم. ما برای این رفته بودیم که نتیجه قبلی را درست کنیم. وقتی بارها بگوییم، می توانید انجام دهید. ناصر تغییراتی که به خودش می داد، باعث می شد محبوب شود. مثلا ماشین می خرید و چیزی رویش می نوشت. طرفدارانش نیز همان کار را می کردند. همین ها باعث شد او یک الگو باشد. یعنی فقط به خاطر فوتبال نبود که او اینطور محبوب شود. آن عواملی بود که بعد از آن رخ داد. من و ناصر خیلی صمیمی بودیم ولی رفت و آمد خانوادگی نداشتیم. شاید مثلا یک مجمع عمومی بود، خانواده هایمان همدیگر را می دیدند ولی رفت و آمد آنچنانی نداشتیم. من خودم عیب هایم را می دانم. مثلا 10 عیب دارم. بزرگترین عیب ناصر حجازی این بود که اشتباه را قبول نمی کرد. مثلا ما یک گل از کره خوردیم، اصلا اشتباه نداشت. چون شوتی که بازیکن زد، 10 نفر جلویش بودند. درست است بازیکن حریف از پشت هجده زد ولی ناصر از 10 متری دید و این ها را نمی توان جزو اشتباهات دروازه بان گذاشت. اتفاقا خیلی ناراحت بود. عکس العملش خیلی خوب بود ولی توپ یه جایی رفت که دفع آن مشکل بود. هیچکس ایرادی هم نگرفت ولی روی گل دوم مقصر بود. دقیقه 90 گل دوم را خوردیم. توپ وقتی بالا روی 6 قدم می رود، ناصر باید جمع می کرد. یعنی چندبار او و دفاع ها تعارف کردند. آخر سر چند بار گل را نگاه کردیم، خودش گفت باید بیرون می آمدم. حالا نه اینکه بگویم صد در صد ولی به نظرم این یک حسن بود که قبول نکند اشتباه کردی برای دفعه بعدی اش. یا مثلا گلی که از اسکاتلند خوردیم، اولش ناصر داشت دعوا می کرد و این ها اما بعدا که نگاه کردیم، دروازه بان اصلا نباید بیرون می آمد. به گوشه پای آندرانیک خورد و وارد گل شد. همین آندرانیک در تیم منتخب جهان انتخاب شد ولی بعدا نگاه کرد و اشتباهش را قبول کرد. حالا ناصر قبول نمی کرد. البته من جنبه مثبتش را می گویم. مثلا بازی با عراق در تهران، من باید 5 گل می زدم ولی اصلا نزدم. حتی یکی از آن ها، دروازه بان را دربیل کردم و داشتم به این فکر می کردم چه کاری انجام دهم و فردا چطور عکسم چاپ می شود که بازیکن آن ها به پایم زد و توپ به تیرک خورد و به بیرون رفت. یک بار هم بچه ها شوت زدند و جلال عبدالرحمان دو ضرب گرفت. من توپ را گرفتم و می خواستم بزنم که تور پاره شود ولی توپ به طبقه دوم ورزشگاه رفت. اینها اشتباهاتی بود که داشتم. بازی را 2-0 بردیم و جزو خوب های بازی بودم ولی اشتباهاتی داشتم. همین بازی اخیر عراق که ایران اگر یک دکتر روانشناس و یک دکتر داشت، به بردن فقط فکر نمی کرد. یعنی باید به همین عراق 4-5 تا می زد. گل خالی را نزدند، در شش قدم نزدند، سردار پس از گلش تک به تک خراب کرد و ... هرکسی اشتباهش را بپذیرد، دیگر تکرار نمی کند. منتها در استرالیا همین مسئله که گفتم برای ناصر پیش می آمد. در همانجا به حشمت خان گفته بودند گلر حریف دو ضرب گیر است. صادقی در آن بازی شوت زد و من هم که در هجده قدم بودم، استارت زدم. دفاع آن ها بین نقطه پنالتی و شش قدم بود. یعنی پنج شش متر به گل نزدیکتر از من بود. منتها آن ها توپ را نگاه می کردند، من امکان می دادم دو ضرب دفع کند. وقتی استارت زدم و دو ضرب دفع کرد، تازه دفاع فهمید باید برگردد. حالا در همان چند صدم ثانیه، تمام صحنه های بازی را عراق جلوی چشمم آمد. این قدر آرام زدم که توپ حتی به تور نخورد. جالب تر باز این بود که شما کمتر می بینید که گلزن را دروازه بان هم بیاید و ماچ کند. مگر بازی پنالتی باشد. ناصر نفر چهارم است که مرا ماچ می کند. بعد گل زدیم و می توانستیم یک گل دیگر بزنیم. همه می گفتند غفور شوهر خواهر آقای مهاجرانی است. اصلا آقای مهاجرانی خواهر نداشت. حالا این چیزهایی است که می گفتند. یا می گفتند غفور اصلا بازیکن نیست. بله فورواردهایی مثل بهزادی و غلامحسین مظلومی داشتیم که گلزنی بودند، هد می زدند و ... ولی برای من، غفور از هر دوی این ها بهتر بود. حالا بازی عراق در تهران، من گل زدم ولی غفور دفاع را به هم می ریخت. همین گل فرانسه که می گویم، تیم ملی فرانسه بود بدون میشل پلاتینی. من به توپ رسیدم، دیدم که غفور و سه نفر خوابیده اند. یعنی جاده را به هم می ریخت تا ما استفاده کنیم. می گفتند او زمین خورد. خوب زمین خورد و سه نفر را با خود نیز زمین انداخت. بارها می شود گفت این طور شد. در بازی لهستان، عقب آمده بود و توپ را روی یک کرنر وارد گل خودی کرد. اصلا حرف نمی زد. از ریشش خون بسیاری می آمد ولی چون ناراحت بود حرفی نمی زد. یک چیزهایی در تیم پیش می آمد که هنوز هم می گویم غفور قشنگ بازی نمی کرد ولی من که بغل او بودم، خوب استفاده می کردم. به هر حال ناصر را گلر گذاشتم نه فقط به خاطر گلری. بلکه تجمیع کار هایی که می کرد.
اگر موافق باشید، به سراغ خط دفاع برویم.
ما بهتر از حسن نظری نداشتیم. حسن یک دفاع کلاسیک بود. یعنی خوب فکر می کرد، کاشته خوب می زد، سانتر خوب می کرد. رفت و برگشتش را تنظیم می کرد. خیلی ها را داشتیم که جلو می رفتند و برنمی گشتند ولی حسن همیشه در منطقه اش حضور داشت. من، علی پروین و حسن از سمت راست کار می کردیم. مهاجرانی هم این تمرین ها را برایمان جداگانه می گذاشت. البته چپ هم همین تمرینات را با ایرج و آندرانیک داشتم. مثلا آرش برهانی در استقلال خیلی تک به تک خراب می کرد عین هم. خوب این را یک تمرین خاص برایش بگذارید که مشکلش رفع شود. مرحوم آشتیانی نیز جزو دفاع راست های خوب بود ولی حسن یک سبک بالاتر از او بود. یک دفاع راست کلاسیک. به خصوص در تیم خودش خیلی خوب جمع و جور می کرد.
به سراغ دو مدافع وسط برویم.
من به خاطر جام جهانی و نتایجی که گرفتیم، دفاع را می توانم کامل از آن زمان انتخاب کنم. پس نصرالله عبداللهی و حسین گازرانی را انتخاب می کنم. در پست مدافع چپ هم انتخابم آندرانیک اسکندریان است.
معمولا هم اگر بد هم بودند، وقتی نتیجه خوب می گرفتند، نمی توانستی او را بیرون ببری. مثلا ما در کره که به آنجا جهنم پوسان می گفتند، رفتیم که به ما زمین ندادند. در مدرسه رفتیم تا در زمین خاکی تمرین کنیم. ما نیز وقتی آنها آمدند می خواستیم همین کار را کنیم ولی نکردیم. به سرپرست آن ها نیز آقای مهاجرانی این مسئله را گفت. خلاصه که کره یک بازیکن داشت دو متر و خرده ای بود. ما جلو زن عبداللهی را داشتیم و سپس گازرانی جمع می کرد. بعد خودشان آمدند روی شناختی که داشتند، آن قد بلنده را پیش حسین گذاشتند که حداقل مزاحمتش بیشتر شود. سپس نصرالله عبداللهی دفاع آخر ایستاد و خیلی خوب هم جمع کرد.
اگر یک خط برویم جلوتر به هافبک ها می رسیم. و اولین پست، هافبک دفاعی.
خب هستند، آقای قلیچ خانی بود. البته آن موقع اسمش هافبک دفاعی نبود. می گفتند جلو دفاع. ولی خب نکونام را داشتیم، ... داریم خیلی افراد را. ولی از نظر اینکه کریم باقری هم جسمی خوب بود و هم هوایی خوب بود، همین زمینی، همین دفاع بوده است، یعنی هم به دفاع کمک می کرد و هم جلو می رفت و گل می زد، خصوصا شوت های از راه دور. من کریم باقری را برای این پست انتخاب می کنم.
هافبک راست چطور؟
من به خاطر همان برنامه که گفتم، با نظری و آقای پروین که بودیم، باز اینجا مثلا می توانیم نقش مدیریت و کاپیتانی علی پروین را در تیم بگوییم. حتی هماهنگی اش را. یک گل به کره من زدم، گل اول بود. من هم آمپول زده بودم. خطا روی خود من شدم، اثر آمپول ها هم رفته بودم، یک صفر هم عقب بودیم، بعد داور توجیه بود که ما خوردیم و من نمی خواهم وقت بگیرم، من هم بانداژ داشتم. من را بلند کرد، حسن نظری آمد کاشته بزند، علی پروین گفت من می زنم. حالا همین موقع هم داور داشت مرا بلند می کرد، موقعیت را که دیدم، گفتم علی آقا تیر یک، لنگ لنگان رفتم تیر دوم. جلوی تیر یک کاملا خالی بود. چون کسی نبود. چیزی بود که من می خواستم و به آقای پروین هم گفتم تیر یک. او انداخت تیر یک، یک متر هم دروازه بیرون بود، من روی قولی که به علی پروین داده بودم، گفتم تیر یک، رفتم و توپ را زدم و گل هم شد. می توانست هم من بروم و به من نداد. یا آن می انداخت و من نمی رفتم. علی پروین در این همکاری ها و بخشی که اداره داخل تیم بود، غیر از مسائل خودش که فوتبال بود، من آقای پروین را می نویسم.
انتخاب بعدی هافبک چپ؟
ما در یک مقطعی، تیم مان خیلی خوب شد و زود هم از بین رفت. مثلا ما 3 تا پای چپ داشتیم. یک تیم خیلی برایش مهم است که پای چپ داشته باشد. ایراج چپ پا بود، عادل خانی هم چپ پا بود، آندرانیک هم چپ پا بود. به قول رایکوف، چپ پاها هیچ وقت دو پا نمی شوند. هیچ وقت. مارادونا، مسی، خیلی ها حتی در ایران، ایرج، عادل خانی، خورشیدی و .... ولی راست پا دو پا می شود. بخاطر این است که چپ پا چون دوپا نمی شود، بیشتر روی پای چپش کار می کند و تکنیکی تر است. یعنی قشنگ تر است. ظرافت کارش نسبت به من راست پا، قشنگ تر است. بخاطر همین من ایرج را می نویسم. مثلا در بازی اسکاتلند، به ایرج دانایی فر گفتند که شما آرشی گمیل را بگیر. آرشی گمیل کاپیتان آن ها بود، گلزنشان بود، بازی سازشان بود. آرشی گمیل را هم گرفتش، هم منطقه اش را پر کرد و هم در 18 قدم آن ها یک گل زد. هیچ ترسی هم نداشت.
گلی هم که زدند، آرشی گمیل را رد کردند دیگر؟
خود آرشی گمیل را رد کرد و دومین نفر را هم رد کرد و زد. یادش گرامی.
هافبک هجومی؟
خیلی بازیکن داشتیم. ولی علی کریمی فکر می کنم از همه بهتر بود. علی اصلا ساخته شده بود برای این کار. چون دریبل زن بود، مهاجم این امکان را که اینجا هست برای دریبل زدن ندارد، باید سریع کار را تمام کنی. حالا با این فوتبال جدید، اگر علی کریمی الان بود، خیلی بهتر بود. الان می گویند هرچه زودتر بازیکنان تکنیکی بروند در 18 قدم آن ها، چون اصلا دست نمی زندند بهت. اگر دست بزنند، پنالتی می شود. مثل زمان ما نیست. کتف من در آمده بود، به داور گفتم کتفم در آمده، گفت برو بیمارستان. خطا نمی گرفت. الان فوتبال خیلی راحت شده است. اصلا داور دنبال این می گردد که یک گل زده بشود و تماشاگر خوشش بیاید. قوانین را الان طوری دارند درست می کنند که شما به داور در 18 قدم نمی توانید ایراد بگیرید. حالا در اینجا، مثلا بازی استقلال فکر می کنم. یک پنالتی دقیقه 2 شود، یک هیچ هم برده باشی، داور نگرفت. پنالتی هم بود دیگر. داور خارجی این ها را می گیرد. اگر 0-0 بود هم می گرفت. بخاطر اینکه 1-0 خوردی، نگرفتند. در انگلیس دوره می دیدیم، بعد که دید من ایرانی هستم، گفتند که شما داوران تان خیلی خوب هستند در آسیا. فقط اشکال شان این است که وقتی یک اشتباه می کنند، جبران می کنند. جبران که کنی، نمره ت از 18 می شود 17، بعد 16، .... آقا یک اشتباه کردی، تمام شده رفته است. الان داورها کارشان خیلی راحت شده است. شک هم کنند در VAR نگاه می کنند. ولی دیگر دست خودش است که بازی را قشنگ بکند با گل که مردم راضی باشند. الان قوانین جدید فیفا من تا چند وقت پیش نمی دانستم که سانتر به جلو نمی دهی و هر جا بخواهی بازی می کنی. ولی قطعا قوانین همانطور که تا الان آمده و خوب هم است، مثلا آفساید مساوی دیگر آفساید نیست. طرف تیمش خورده است، دعوا هم دارد، کمی مساوی هست، دستش آن ور تر است، می تواند بگیرد یا نگیرد. الان اشتباهاتی در دنیا داوران می کنند که قابل جواب است. مال ما اشتباهات مان قابل جواب نیست. در مصاحبه های قبلی نیز گفته ام. من دوست دارم اگر استقلال که تیم من است، یا بوده است چون من را دیگر راه نمی دهند، قهرمان نمی شود، پرسپولیس شود. زمان ما هم اینگونه است. چون برای اینکه یک فوتبال بخواهد قوی شود، باید دو تیم قدرش قهرمان باشند. مثلا زمان ما استخوان بندی تیم ملی، تیم تاج بود. یا الان پرسپولیس بود. خب این خیلی خوب است. بیشتر وقت ها، در شوروی، اساس تیمش 8 بازیکن از تیمی بود که قهرمان اروپا شده بود. مثلا دیناموکیف. شما حساب کن در چند سال اخیر، استقلال خوزستان نیز قهرمان شده است و سال بعد رفته است دسته دوم. یعنی هیچ عایدی نداشته ایم. ولی خب الان بهتر شده است.
برویم سراغ مهاجم.
علی دایی را به خاطر نه زیاد بازی، حالا بازی اش را نیز من 6 ماه در خدمتش بودم. علی اینقدر سواد و فهمش بود که فقط آن بالا نیست. روی زمین هم بیاید که مقداری هم کار کرد. به هر حال شانس هم آورد. خودش هم یک آدمی بود که می خرید این چیزها را. مثلا جزو خوش شانس هایی بود که با 800 هزارتا رفته بود آلمان. یک بازیکنی که خیلی خوب هم هست، قیمتش هم خیلی مهم است. بکن بائر آمد بردش به بایرن مونیخ، خودش اینجا آمده بود و اینکه می دانست ایرانی ها بایرن مونیخ را دوست دارند. این هم گل سرسبد ایران است. با یک قرارداد 3-4 میلیون مارکی بردش آنجا و افتخاراتی آنجا کسب کرد. و اینکه آقای گل دنیا را گرفت. این را هم اضافه کنم که اینکه رونالدو رکورد دایی را زد، خودش یک افتخار است. حسن بقال نیامده است که رکوردش را بشکند.
برای زوج علی دایی، اینجا خود شما با اختلاف رای دارید.
ممنون کسانی هستم که به من لطف داشتند.
حرفی که اینجا خیلی ها می زدند، این بود که حسن روشن هم با پای راست می زد، هم با پای چپ، وقتی که می دیدی اش فکر نمی کردی که بتواند سر بزند، ولی سر هم می زد. سرعتش هم که زیاد بود.
تمریناتی که رایکوف می داد، فقط برای فوتبال نبود. ما در یک مسابقه تلویزیونی شرکت کردیم، من، منصور رشیدی، پسر شاه و دوتای دیگر. پنالتی گفتند نزنید و بگذارید آن بزند، بعد من و منصور رشیدی رفتیم فینال. ده گانه بود. دوچرخه سواری، شنا، پنالتی، صد متر، ... آن وقت در دو و میدانی من اول شدم. یعنی هر صد متر منصور رشیدی را گرفتم هم در پرش ارتفاع. پرش ارتفاع منصور دروازه بان بود، یک متر و 80 پرید، من 1 متر و 85. این بخاطر تمریناتی بود که رایکوف می داد، تمریناتی نبود که برای فوتبال باشد. ما در بازی ها هم هفته ای یک روز بدنسازی داشتیم. برای عضلاتی که باید بپریم. برای عضلاتی که باید سریع برویم. همه فکر می کنند اگر شوتت قوی باشد، برای پاهای کلفتت است، در صورتی که مغز دستور می دهد، شوت زده می شود، این قدرت توپ، کتف است. در پریدن هم این کتف کمک می کند. آقای هاشمی، دکتر فیزیوتراپی که کتاب نوشته است، در مورد کتف. مثل اسب، اسبی که 600 کیلو است، با یک نفر که رویش نشسته است، چطوری می پرد و خودش را پرتاب می کند؟ اول کتف و سر و گردنش است و بعد با آرام با پایش. من دوست داشتم از بدنم آنطور که باید و شاید بتوانم استفاده کنم. من پدرم هم فوتبالیست بود. در تیم تهران. جدی کار، این ها خیلی به من کمک کردند. یعنی من از آن نسل اولیه فوتبال هم کمک گرفته ام. دوست داشتم که همیشه این کاری که باید بکنم را قبلش برای خود می چیدم. این ها به من خیلی کمک کردند. از جمله بیشترین کمک را هواداران کردند. هواداران درست و حسابی. بازی اولی که من تاج کاپیتان شدم، با ذوب آهن یک بر صفر باختیم. ما نمی آمدیم بیرون، یک حسن تارزان داشتیم، بعد از یک ساعت آمد گفت چرا نمی آیید؟ گفتم بچه ها می ترسند و خجالت می کشند. گفت نه، هنوز بچه ها ایستاده اند. شما خوب بازی کردند. بچه ها را گذاشتند روی کول شان. یعنی می فهمیدند که خوب بازی کردیم.
من برای زوج دایی، دو نفر را مدنظر داشتم. مرحوم بهزادی و مظلومی. اما مظلومی را انتخاب می کنم، چون با او بازی کردم. پاس گل به من داده است و برعکس، و هر دو خوب استفاده کرده ایم. چون با بهزادی در یک تیم بازی نکردم. روبروی هم بازی کردیم. و من مرحوم مظلومی را انتخاب می کنم.
یک انتخاب دیگر هم داریم و آن سه بازیکن برتر قرن هستند.
من علی کریمی را اول انتخاب می کنم. ایرج دانایی فر و حسن نظری.
انتخاب بعدی دو مربی برتر قرن است، یک مربی ایرانی و یک مربی خارجی.
رایکوف و حشمت خان مهاجرانی.
بهترین داور قرن چطور؟
خب اگر ما بتوانیم کمک داور هم استفاده کنیم، به دلیل افتخاری که داشتیم و در فینال جام جهانی حضور داشتیم، فنایی را انتخاب می کنم.
انتخاب بعدی، برترین تیم قرن.
من تیم ملی المپیک مونترال را انتخاب می کنم.
و انتخاب پایانی، سه ورزشکار برتر قرن.
ما یک آدمی داریم، خیلی هم خوشمزه و کوچولو هست. نمی توانی شما مقایسه اش کنی. من امامعلی حبیبی را خیلی دوست داشتم. خیلی بچه بودم، می آمد روی تشک، دست به طرف می داد، ضربه بود. به خودش الان 90 و خورده ای ساله است، می گویم که نمی گذاشتی اصلا طرف حرف بزند. جونورتر از این من ندیدم. خب چرا آمدن بعدش رسول خادم، ابراهیم جوادی، سوریان، ولی امامعلی حبیبی یک چیز دیگر بود. اما من اینجا می گویم که محمد نصیری. بعد سوریان را می توانیم بنویسیم. افتخارات خوبی آورده است. البته ما قبلش هم در فرنگی چیزی نبودیم. انتخاب سوم خیلی سخت است. زنده یاد عبدلله موحد را انتخاب می کنم.
صحبت پایانی شما ...
این کار را من کمتر کسی است که می بینم که کسی انجام بدهد که شما کردید. و جالب تر اینکه تحمیلی نیست. من سعی کردم که رفیق بازی نکنم. حالا افراد دیگری هم می کنند اما شما باید کمک کنید. یه موقع است که آدم سر دو راهی می ماند و کمک لازم دارد. من از آن هایی هستم که تا مشکل می خورم، کمک می گیریم. ان شالله که موفق باشید.
فرم نظرخواهی تکمیل شده حسن روشن