فرانک دیبوئر اما این پیام را به طور کل نادیده گرفت و شاید بتوان ادعا کرد آنها به خاطر نادیده گرفتن همین پیام، تا به اینجای کار موفق بودهاند. اگر یوهان کرویف را مسئول پایبندی سالیان طولانی سرمربیان هلند به سیستم 3-3-4 بدانیم و اگر این نظریه وجود داشته باشد که این سیستم به نوعی هویت لالههای نارنجی است و اگر فرض کنیم استفاده از وینگرها در ارائه فوتبال هجومی الزامی است، هلند بدون هیچ کدام از اینها، بهترین خط حمله یورو را به خود اختصاص داده است.
دیبوئر برخلاف بسیاری از همتایان سابق خود، به جای انتخاب ایدئولوژی کرویف، از مکتب فنخال الهام گرفته است. او در آژاکس، بارسلونا و تیم ملی هلند، زیر نظر فنخال بازی کرده و بدترین برهه سرمربیگری دیبوئر در کریستال پالاس هم تحت تاثیر نظریات فنخال بوده است؛ جایی که تیم تحت هدایت او نتوانست حتی یک گل در لیگ برتر به ثمر برساند و به نوعی شبیه بدترین بازیهای یونایتد تحت هدایت فنخال بوده است. با این حال، دیبوئر در رده ملی انگار بهترین دوران فنخالیسم را به کار گرفته است.
اولین بار در جام جهانی 2014 بود که هلند، استفاده همیشگیاش از وینگرها را کنار گذاشت و در حالی که در مراحل حذفی دچار قحطی گل شد، در مرحله گروهی با 10 گل زده، بهترین خط حمله گروه را به خود اختصاص داد و با وارد کردن 5 گل به دروازه اسپانیا، بر دوران باشکوه آنها در رده ملی، خط بطلان کشید.
در هر کدام از این موارد، تغییر سیستم به نوعی به دنبال عملگرایی بوده و براساس تحلیل از ابزارهای فعلی در تیم فعلی، انجام شده است. در سال 2014، فنخال، سیستم 2-5-3 فاینورد تحت هدایت رونالد کومان را مشاهده و در خصوص مزایای آن متقاعد شده بود. آن موقع، او آرین روبن را به عنوان یکی از بهترین وینگرهای دنیا در اختیار داشت، ولی تصمیم گرفت او را پشت سر مهاجم اصلی تیم یعنی رابین فنپرسی قرار دهد تا بتواند از قدرت مانورش در اطراف محوطه جریمه، استفاده کند.
هفت سال جلوتر بیایید و میبینیم که ممفیس دیپای هم شرایط مشابهی دارد. او وظایفی آزادانه دارد و دیبوئر خود را در تنگنای استفاده از او در سمت چپ خط حمله یا به عنوان تک مهاجم در سیستم 3-3-4، قرار نداده است. براین اساس، فقط روبرت لواندوفسکی بوده که شوتهای بیشتری نسبت به دیپای در یورو 2020 ثبت کرده است. ممفیس از جمله چهرههایی بوده که بیشترین سود را از تغییر چیدمان بازی در اورانخه کرده است.
نفر بعدی جینی واینالدوم است که فقط رونالدو را در جدول آقای گلها بالاتر از خود میبیند. او که تنها 2 بازیکن را جلوتر از خود میبیند، مجوز نفوذ به محوطه جریمه حریف را دارد. اضافه کردن دفاع چهارم به تیم سبب شده این بازیکنِ بسیار منعطف بتواند ویژگیهای هجومی بسیار خوبی از خود نشان دهد؛ موضوعی که در لیورپول اصلا به چشم نیامده است. در ترکیب یورگن کلوپ، او در موقعیت دفاعیتری بازی میکند، ولی نفوذهای زمانبندیشده دقیقی از خود نشان داده است.
سومین کاتالیزور در ترکیب هلند، دنزل دامفرایز است که خصوصیات تهاجمی بسیار بالایی از خود بروز داده است. او با 2 گلی که زده، تیمش را از داشتن وینگر بینیاز کرده و ظرفیت بالایی در حمله از خود نشان داده است. بروز این توانایی شاید تا اندازه زیادی به خاطر نگاه عملگرایانه دیبوئر بوده است. در حالی که مهاجمانی مثل دیپای و دونیل مالن میتوانند در کنارهها هم بازی کنند، هر کدام از آنها در مرکز زمین بهتر عمل میکنند و الان در دورانی هستیم که هلند وینگرهای فوقالعادهای به خود نمیبیند. آنها میتوانستند صرفا با دنبال کردن ایدئولوژی کرویف، از وینگرها در چیدمان تیم استفاده کنند، ولی به جای این، وینگبکهای خود را آزاد کردند که در شرایط دیگر هم خصوصیات دفاعی چندان زیادی هم ندارند.
با ذکر این مساله، خط دفاع هلند در غیاب ماتیاس دهلیخت، در دیدار مقابل اوکراین که به برد 3 به 2 آنها انجامید، چندان قابل اتکا نشان نداد و ممکن است در رویارویی با رقبای قدرتمندتر، به مشکل بیشتری بربخورند. احتمال میرود دیبوئر در مراحل حذفی، نگرش محافظانهکارتری از مکتب فنخالیسم به خود بگیرد، ولی قبل از اینکه به آنجا برسیم، آنها توانستهاند نمایشهای هجومی بسیار خوبی از یک تیم دفاعی نشان دهند و بهترین استفاده را از ابزارهای آشکار و نهان خود داشته باشند و همه اینها با نادیده گرفتن ایدئولوژی فوتبال و برخی از مردم هلند، بدست آمده است.