اختصاصی طرفداری ـ غرور، یکی از انگیزههای اصلی برای افراد شاغل در فوتبال است که فرصتی برای درخشیدن در عرصههای بینالمللی به فرد میدهد اما در طرف دیگر، انگیزۀ قویتری بنام انتقام وجود دارد و غذایی است که باید بصورت سرد سِرو شود.
(برگرفته از فیلم بیل را بکش ۱، ساختۀ تارانتینو، ۲۰۰۳)
بدین منظور هلند نخست باید قدم به یک تورنمنت بزرگ میگذاشت. برای تیم ملی هلند، دهه ۱۹۸۰ به معنای یک دهه تاریکی تا آغاز مسابقات یورو ۸۸ بود. آنها در مرحلۀ انتخابی یورو ۸۰ و ۸۴ حذف شده و تعداد کمی از بازیکنان فینالهای پیشین جام جهانی در دهۀ هفتاد (هلند در دو جام جهانی متوالی ۷۴ و ۷۸ نائب قهرمان شده بود) در تیم بودند. رینوس میشل که در سال ۱۹۷۴ تا رسیدن به فتح جام یک قدم بیشتر فاصله نداشت و رویایش توسط آلمان غربی نقش بر آب شده بود، مجددا مسئولیت هدایت لالهها را بر عهده گرفته بود؛ فرصتی برای انتقام از رقبای قدرتمند پس از چهارده سال. او نسل دیگری از بازیکنان مستعد را در اختیار داشت تا فلسفههای تاکتیکی خود را از طریق آنها در زمین پیاده کند مخصوصا از طریق مهاجم جوان زهرداری متولد شهر اُوترخت.
محصول درجه یک از مدرسۀ آژاکس
مارکو فان باستن بزرگترین استعدادی بود که در نسل پس از کرایف در هلند ظهور کرد. او اولین بازی خود را برای آژاکس در سال ۱۹۸۱ در حالی که فقط ۱۶ سال داشت انجام داد و در همان شش فصل نخست حضور خود موفق به زدن ۱۵۲ گل در ۱۷۲ بازی شد.
او با درخشش خیره کنندۀ خود در ۲۶ بازی از یک فصل ۳۷ گل زد که کفش طلای اروپا در فصل ۸۶-۸۵ را برای او به ارمغان آورد.
همچنین تک گل او با ضربۀ سر در بازی فینال با لوکوموتیو لایپزیگ در ورزشگاه المپیک آتن در سال ۱۹۸۷ موجب قهرمانی آژاکس در جام در جام اروپا شد.
مارکو فان باستن تمام آنچه از یک مهاجم در زمین انتظار میرفت را دارا بود. اندام ورزشکاری او با قد ۱۸۸ سانتیمتریاش از او مهاجمی ساخته بود با توانایی، سرعت بالا و کنترل توپ خیرهکنندهای در آسمان و زمین؛ او به خوبی دریبل میزد، پاسهای دقیق می داد، ضربات کاشته میزد و قابلیت بازی با هر دو پا را داشت.
درخشش مارکو در آژاکس باعث که باشگاه آ.ث. میلان در تابستان ۱۹۸۷ او را به ایتالیا ببرد.
مصمم برای بازگشت
در نخستین فصل از حضورش در سری آ، با بدشانسی بزرگی روبرو شد. او از ناحیه مچ پا دچار آسیب دیدگی طولانی مدت شده و تنها در ۱۱ بازی به میدان رفت. میلان در آن سال قهرمان سری آ شد. او پس از بازگشت به میادین، از طرف رینوس میشل بعنوان یار تعویضی در ترکیب هلند قرار می گرفت. تیم هلند مملو از بازیکنان موفق بود. هانس فان بروکلن، رونالد کومان، جرالد فاننبورگ و بری ون ایرل همگی جام قهرمانی باشگاههای اروپا را با پیاسوی آیندهوون تنها یک ماه پیش از آغاز مسابقات یورو ۸۸ فتح کرده و برادر کومان، اروین نیز با تیم مشلان از بلژیک، به تازگی قهرمانی در جام در جام اروپا را در کارنامه خود داشت.
مهمتر و موفقتر از تمام این نامها در تیم هلند، هم باشگاهی باستن در میلان، رود گولیت کاپیتان هلند بود. او در سال ۱۹۸۷ با بالاترین قیمت در آن زمان به ارزش ۶ میلیون پوند راهی لیگ ایتالیا شده و صاحب عنوان بهترین بازیکن سال اروپا بود. قبل از آغاز مسابقات، رود گولیت به رینوس میشل پیشنهاد کرد که هم تیمیاش اکنون پس از بازگشت از مصدومیت، کوهی از انگیزه و آماده جبران زمان های از دست رفته است و از توانایی ویژه باستن در پیدا کردن دروازه و روزنههایی گفت که از دید سایرین قابل مشاهده نیست.
رینوس میشل پس از شنیدن پیشنهاد گولیت در رابطه با دعوت از باستن، تصمیم گرفت که او را نیز با تیم به مسابقات یورو ببرد. هلند در بازی افتتاحیه مقابل شوروی بازی کرد. میشل اما در تصمیمی غیرمنتظره، باستین را ۹۰ دقیقه روی نیمکت نشاند و تیم هلند بازی را با نتیجه یک بر صفر به شوروی واگذار کرد. لالهها قدم اول را با شکست برداشته و در بازی دوم باید با انگلستان بازی میکردند. رینوس میشل برای بازی دوم تصمیم گرفت به مارکو فان باستن اعتماد کرده و او را از اول در ترکیب تیم بگذارد. مارکو به تیم بازگشت و در آن بعد از ظهر، زندگی او برای همیشه تغییر کرد.
باستن در مصاحبه با مجله فورفورتو در سال ۲۰۱۷ گفت:
از آن بازی به بعد، همه چیز در مسابقات به خوبی پیش رفت. هدف من، تنها انتقام گرفتن از شوروی بود و در انتظار رویایی مجدد با آنها بودم اما در گام اول باید انگلستان را از پیش رو برداریم.
او در بازی با انگلیس با گلهایش در دقایق ۴۴، ۷۱ و ۷۵ یک هت تریک به یادماندنی از خود به جای گذاشت و باعث حذف انگلستان از مسابقات یورو شد. در دیگر سوی میدان، استعداد ۲۱ سالهای به نام تونی آدامز قرار داشت که مقهور هنرنمایی باستن شده و رویاهای خود را از دست رفته میدید.
انگلستان در نیمۀ اول با بدشانسی نیز روبرو شد؛ توپ های گری لینکر و گلن هادل دوبار تیر دروازه لالههای نارنجی را به لرزه انداخت و هلند شانس آورد که در همان نیمه اول از حریف عقب نیفتاد. در حالی که بازی در نیمه نخست با تساوی بدون گل در حال پایان بود، باستن گل اولش را روی پاس هنرمندانه رود گولیت به ثمر رساند. برایان رابسون در نیمه دوم بازی را به تساوی کشاند اما پاس های ویرانگر رود گولیت تمامی نداشت و پاس او به باستن، منجر به گل دوم هلند در دقیقه ۷۱ شد. چهار دقیقه بعد، باستن با زدن گل سوم و هتتریک در آن بازی، تیر خلاص را بر پیکر حریف وارد کرد.
هلند در بازی آخر مقابل ایرلند نیز دو بار با خوشاقبالی دروازهاش بسته باقی ماند. در یکی از حساسترین صحنهها، توپ به تیر دروازه برخورد و به روی خط افتاد اما با خوششانسی، وارد دروازه نشد تا اینکه در دقیقه ۸۲، ویم کیفت تک گل پیروزیبخش هلند را زده و با این نتیجه هلند به عنوان تیم دوم همراه با شوروی به دور بعد صعود کرد. این گل در واقع تنها گل هلند در این تورنمت بود که باستن در آن نقشی نداشت. او یا خود گل میزد یا بطور مستقیم در به ثمر رسیدن گلها اثرگذار بود.
پیچ و تاب تقدیر همراه با کمی چاشنی شانس، هلند را به سوی تاریخسازی هدایت میکرد.
فراتر از یک مسابقه فوتبال
آلمان غربی میزبان مسابقات، در انتظار هلند در شهر هامبورگ بود. فرانتس بکنباوئر که دو سال قبل تر در جام جهانی ۸۶ مکزیک فینال را به آرژانتین باخته بود، تیم قدرتمندی را روانه یورو ۸۸ کرده بود؛ تیمی که دو سال بعد با همین استخوان بندی در ۱۹۹۰ قهرمان جهان شد.
رودی فولر و یورگن کلینزمن دو تا از بهترین مهاجمین دنیا بودند، در خط میانی لوتار ماتئوس و اولاف تون عناصر خلاق و پویایی در میانه زمین بودند، آندریاس برمه و یورگن کولر نیز خط دفاعی مستحکمی ساخته و این تیم تا بدینجا تنها یک گل خورده بود. آلمان در بازی افتتاحیه در مقابل ایتالیا به تساوی ۱-۱ دست یافت اما بعد از آن دانمارک و اسپانیا را هر دو با نتیجه ۲-۰ مغلوب کرده بود.
در بازی، فرانک رایکارد در دقیقه ۵۵ مرتکب خطای پنالتی شده و آلمانها توسط ماتئوس از روی نقطه پنالتی به گل اول رسیدند اما در دقیقه ۷۴ باستن در محوطه جریمه آلمانها با خطا سرنگون شد و رونالد کومان گل تساوی را از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند. دو دقیقه به انتهای وقت قانونی بازی مانده بود که باستن با تیزهوشی گل دوم هلند را زده و تیم کشورش را راهی فینال کرد. گل او حاصل زمانبندی دقیق و اجرای بینقص ضربه آخر بود.
جشن صعود به فینال نه تنها در زمین بلکه در خیابان های هلند نیز آغاز شده بود. سایمون کوپر در کتاب فوتبال علیه دشمن مینویسد که بیش از 9 میلیون نفر از مردم هلند برای برپایی جشن به خیابان ها ریختند و این بزرگترین حضور خیابانی مردم در کشور پس از آزادسازی در جنگ جهانی دوم بود. آن پیروزی، به بخشی جداییناپذیر از تاریخ روابط بین هلند و آلمان در دهه هشتاد انجامید.
در آمستردام، مردم دوچرخههای خود را به هوا پرتاب و فریاد میزدند:
دوچرخههایمان را پس گرفتیم!
که به مصادره دوچرخهها در دوران اشغال کشور توسط آلمانها اشاره داشت.
در ۶ اکتبر ۱۹۴۴ بنا بر فرمانی از سوی نیروهای مسلح حکومت آلمان، دوچرخههای نو از فروشگاههای کشورهایی همچون هلند و دانمارک مصادره و به خدمت ارتش درآمد. این دستور به دلیل کمبود منابع سوخت برای وسایل حمل و نقل بود و دوچرخه وسیله ارزانی برای جابجایی بود.
در هامبورگ، هلندیها طوری جشن گرفته بودند که گویی قهرمان اروپا شدهاند؛ غلبه بر آلمان برای آنها حتی از رسیدن به فینال نیز شیرینتر بود. در آن شب، رودگولیت کلوپی شبانه را اجاره و تمام بازیکنان را مهمان خود کرد؛ همه غرق در دنیایی دیگر بودند و کسی در فکر این نبود که چهار روز بعد بازی مهم فینال در پیش است جز رینوس میشل.
آن شب میشل به ما گفت:
بچه ها، امیدوارم که شب فوقالعادهای در پیش داشته باشید اما یک لطفی میکنید به من بگویید که آیا میتوانیم برای اولین بار در تاریخ هلند، با تیم ملی کشور، در یک فینال پیروز شویم؟"
ما برای لحظه ای از آسمان به زمین فرود آمدیم. سپس مربی ادامه داد:
"شکست دادن آلمان ها بسیار لذت بخش است اما مهمتر از آن، پیروزی در بازی فینال و انتقام است؛ گرچه میدانیم که این بازی برای بسیاری از مردم یک فینال بود اما باید به فینال واقعی فکر کنیم."
فرصتی تاریخی برای قهرمانی
شوروی در نیمهنهایی، ایتالیا را ۲-۰ شکست داده و آماده فینال بود. از مسابقه فینال به عنوان جنگ تاکتیکی تمامعیار میان مغزهای متفکری همچون رینوس میشل در اردوگاه هلندیها و والری لوبانوفسکی رهبر شورویها یاد میکنند.
از والری لوبانوفسکی به عنوان کسی که فراتر از زمانِ خود میاندیشید یاد میکنند و او، دانش و تحلیل را علاوه بر رژیم غذایی و تناسب اندام از ضروریات فوتبال میدانست. وی که سالها به مطالعه ریاضیات پرداخته بود، یافتههای خود را با پروفسور ریاضی دیگری بنام زِلِنتسوف در میان گذاشت و پس از آن هر دو ساعتها در آزمایشگاه وقت خود را صرف تجزیه و تحلیل بازیها میکردند. فوتبالیستهایی که تحت تعلیمات او فوتبال بازی کردهاند، وی را روانشناسی بزرگ نامیدهاند.
سرانجام بازی تاریخی میان هلند و شوروی آغاز و رود گولیت در دقیقه ۳۲ پاس مارکو فان باستن را با ضربه سر وارد دروازه شوروی کرده و هلند یک بر صفر پیش میافتد.
مارکو اما همچنان به دنبال موقعیتی بود تا انتقامی که قولش را داده بود از شوروی بگیرد. ۹ دقیقه پس از آغاز نیمه دوم در دقیقۀ ۵۴ بازی، توپی برای باستن در محوطه جریمه فرستاده میشود.
در نگاه اول، شلیک آن توپ به سوی دروازه کاری نشدنی بود و محتملترین گزینه این بود که توپ را تصاحب و دریبل یا پاس بدهد اما او پلن دیگری در نظر داشت تا یکی از بزرگترین لحظات تاریخ فوتبال را رقم بزند.
باستن بعدتر دربارۀ آن گل گفت:
"واقعا چیز دیگری به ذهنم نمیرسد؛ من کمی خسته بودم و اولین چیزی که به ذهنم رسید را انجام دادم."
مارکو فان باستن با اعتمادی مثالزدنی و زمانبندی دقیق، یک والیِ شگفتانگیز زده و توپ از بالای سر بهترین دروازهبان تورنمنت وارد دروازه میشود. اعجوبهای که تماشاگران را با خود به دنیای دیگری برد. شاید عظمت کار او در آن دوران را با دیدن واکنش یکی از بزرگترین تئوریسینهای فوتبال بهتر بتوان درک کرد؛ رینوس میشل کنار نیمکت، با دهانی که از تعجب باز شده و در حالی که دستانش را بر پیشانیاش میزند مبهوت از دیدن چیزی است که در آن لحظه از تمام پیشبینیها و احتمالات او فراتر میرود.
بازیکنی که در بازی اول به او اعتماد نشد، حالا یکتنه هلند را به سوی قهرمانی در اروپا میبرد. کمی بعد شوروی صاحب یک پنالتی میشود اما هلندیها که نیرویی دوچندان بعد از گل باستن گرفتهاند، به این راحتی کوتاه نمیآیند. پنالتی ایگور بلانوف توسط دروازهبان هلند مهار و آنها با نتیجه ۲-۰ قهرمان اروپا شدند. متدهای رینوس میشل که از طریق بازیکنان مستعدش در زمین به اجرا در می آمد موجب شد هلند اولین و تا به امروز بزرگترین عنوان در فوتبال ملیاش را بدست بیاورد.
تیمهای بهتری نسبت به هلند قهرمان جام ملتهای اروپا شدهاند اما این یکی از مشهورترین پیروزیها در تاریخ مسابقات یورو است.
آنها صاحب بهترین گلزن تورنمت، مارکو فان باستن بودند که آقای گل جام شد و کنار او گرانقیمتترین بازیکن فوتبال در آن زمان یعنی رود گولیت را که دارنده توپ طلا بود داشتند. کمی عقبتر از آنها، دو بازیکن خلاق و ارزشمند دیگر حضور داشتند: رونالد کومان و در مرکز دفاع، فرانک رایکارد که کمی بعد به گولیت و باستن در آ.ث. میلان پیوسته و مثلث هلندیهای باشگاه را ساختند.
زندگی کوتاه فوتبالی
گولیت، رایکارد و مارکو سه نفر از پنج بازیکن منتخب برای دریافت جایزه توپ طلا در سال ۱۹۸۸ بودند که در آخر جایزه به باستن رسید.
در تمکیل آنچه از آن یوروی خاطرهانگیز هلندیها باقی مانده، لباس زیبای هلند بود که به یکی از پرطرفدارترین پیراهنهای تاریخ فوتبال بدل گشت. طراحی گرافیک خاص با آن دندانههای مثلثی و شمارههای موزاییکی آدیداس که انقلابی در طراحی لباس فوتبال بود. آنها این پیراهنها را تنها در همان پنح مسابقه بر تن کردند و این خود بر ارزش آن بیش از پیش افزود.
تابستان سال ۱۹۸۸ فرصتی برای مارکو فان باستن بود تا به بزرگترین مهاجم نسل خود تبدیل شود.
او در ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ با میلان قهرمان جام های اروپا شد و اولین بازیکن پس از کرایف و پلاتینی بود که سه بار توپ طلا را از آن خود کرد اما این شهرت و محبوبیت، هزینههای سنگینی برای او داشت.
بازی خشن حریفان، دوبار او را با مصدومیتی جدی مواجه و بیشتر بازیهای فصل را از دست داد اما سومین مرتبه باعث شد او در حالیکه تنها ۲۸ سال سن داشت برای همیشه از بازی در دنیای فوتبال خداحافظی کند. در آخرین بازی رسمیاش برای آ.ث. میلان مقابل المپیک مارسی در فینال لیگ قهرمانان، یک تکل بسیار خشن از سوی باسیله بولی در دقیقۀ ۸۶ باعث مصدومیت شدید از ناحیۀ قوزک پا برای باستن شد. باشگاه که به سادگی نمیخواست او را از دست دهد، همچنان دو سال او را تحت قرار با خود داشت اما پس از آن دو سال، مارکو تصمیم گرفت تا بازنشستگی خود را رسما اعلام کند.
او در یک بازی در آگوست ۱۹۹۵ از هواداران میلان خداحافظی کرد.
فابیو کاپلو که با باستن کار کرده بود، در کنار زمین اشک میریخت و این یک فاجعه برای فوتبال بود که چنین استعدادی در اوج دهۀ بیست از زندگیاش از خلق افسانههای جدیدتر محروم میشد هرچند تا همان جا نیز مارکو فان باستن کارهای شگفتانگیز بسیاری کرد تا امروزه او را به عنوان یکی از بزرگترین بازیکنان تمام ادوار بشناسند.
او با زدن ۲۱۸ گل در ۲۸۰ مسابقه برای دو باشگاه آژاکس و آ.ث. میلان در ۲۸ سالگی به آخر راه رسید.
باستن، دنیای فوتبال را با هنر خود زیباتر کرد اگرچه بهای سنگینی بابت آن پرداخت اما پایان قصه او موجب آغاز تغییراتی جدی در قوانین فوتبال شد که به موجب آن، قوانین مربوط به تکل از پشت و جریمهاش در جهت محافظت از سلامتی بازیکنان تغییر کرد.
تغییر قوانین گرچه خوشحالکننده است اما همچنان این سوال در ذهن فوتبالدوستان پابرجاست که اگر آن تراژدی تلخ برای او رخ نمیداد، تا چه ارتفاعی میتوانست پرواز کند؟
در سال ۲۰۰۶ یک بازی خداحافظی به افتخار دنیس برکمپ بین آرسنال و آژاکس با ترکیبی از بازیکنان قدیمی و جدید فوتبال برگزار شد و در نیمه دوم، تماشاچیان حاضر در استادیوم پس از سالها شاهد حضور دوبارۀ مارکوی افسانهای در زمین بودند و او همچون گذشته، با حرکات خود به دلربایی از طرفداران پرداخت.
قسمت پیشین:
جام ملتهای اروپا ۱۹۹۲؛ افسانه دانمارک و پیتر اشمایکل