من بچه ی طلاقم و با خانواده پدریم زندگی میکنم
پدرم زن گرفته و زندگی خودشو داره با دو تا بچه
درسم که تموم شد ۱۸ سالگی رفتم خدمت و وقتی برگشتم سریع رفتم تو کارگاه نجاری کار کردم
مدتی مشغول بودم دیدم صرفه اقتصادی نداره
تو اینترنت دنبال کار گشتم و کار خوبی تو اصفهان دیدم
موضوع رو به خانوادم گفتم و اوناهم قبول کردن و قرار شد
اونجا برم خونه ی عمم
مدتی خونه عمم اینا بودم و متوجه نگاه های سنگینشون شدم
نمیشد اونجا بمونم😐😐
رفتم مسافرخونه اتاق کرایه کردم
پول شام و ناهار و صبحونه هم میدادم
یعنی من هرچی حقوق میگرفتم خرج خورد و خوراک و جای خوابم میشد
تا اینکه پسرعمم زن گرفت و پام به کلی قطع شد از خونه عمم اینا
من یه آدم آواره آواره ام