در این پست قصد داریم تا ترکیب 1-4-1-4 توخل در دورتموند را بررسی کنیم.
لازم به ذکر است که یک فرمیشن می تواند به انواع مختلفی بازی شود. برای مثال 1-4-1-4 سیتی در فصل فعلی در زمان بازی سازی از عقب تبدیل به ۳ دفاعه تبدیل میشود.
ترکیب 1-4-1-4 لسترسیتی نیز همینگونه است. بازی کردن یک فولبک دفاعی به نام جیمز جاستین توانایی سوئیچ شدن بین ۳ دفاعه و چهار دفاعه را به تیم لسترسیتی می دهد.
در 1-4-1-4 بیلسا اما قضیه جور دیگریست . این مربی در فلنک و هف اسپیس برتری نفری می خواهد ، از این جهت فول بک های تیم باید دائماً به حمله اضافه شوند. 1-4-1-4 توخل برگرفته از ترکیب گواردیولاست . یک ترکیب متقارن که در آن از فول بک های اینورتد و وینگرهای واید استفاده می شود.
برای آشنایی با فول بک اینورتد می توانید اینجا کلیک کنید
پپ در مورد فول بک اینورتد اینگونه میگوید :« تفکرات من راجع به فولبکها در آلمان تغییر کرد. من فکر نمیکنم آنها وینگبکهایی هستند که باید اورلپ کنند، بلکه آنها را هافبکهای رو به داخل زمین میبینم.»
این بازیکنان شعاع حرکتی و وظایف متفاوتی نسبت به دیگر فول بک ها دارند که به صورت مختصر به آن می پردازیم.
در نگاه اول به فول بک اینورتد ( که به آنها فولبک مرکزگرا نیز گفته میشود ) این سوال پیش میآید : آیا جای فولبک و وینگر عوض شده است ؟
فول بک اینورتد به جای اضافه شدن به حمله و حرکت روی دست وینگر ؛ روی دست هافبک عقب زمین بازی میکند تا در میانه زمین تراکم ایجاد شده و گزینه های پاس بالا رود. ضمن اینکه جایگیری آنها معمولا در هف اسپیس است.
این نوع بازی گرفتن از بازیکنان کناری چند مزیت دارد
1) فرض کنید فولبک شما مدافع مدافعی مانند سزار آزپلیکوئتاست. بازیکنی که با توجه به بالا رفتن سن سرعتش پایین آمده و در کورس ها جا می ماند. این بازیکن در ترکیب ۴۲۳۱ و یا ۴۳۳ مجبور است برای عریض شدن بازی به حمله اضافه شود و حتی در بعضی مواقع تا نقطه کرنر حریف پیشروی کند.
حال اگر توپ لو برود یا حریف توپ را باز پس بگیرد ، جای خالی سزار در دفاع می تواند مشکل ساز شود ، مخصوصا اگر تیم مقابل وینگرهای سریعی مانند مانه ، رشفورد یا سون هیون-مین داشته باشد.
در حالتی که فولبک به صورت اینورتد بازی می کند ، توانایی بازپس گیری توپ و جلوگیری از ضدحمله حریف بسیار بیشتر است.
2) داشتن یک وینگر تکنیکی با ضریب خطای بالا مانند عثمان دمبله یا داگلاس کاستا
حضور همزمان فول بک و وینگر در حمله در صورتی که وینگر توپ از دست بدهد موجب ضد حمله خوردن می شود. اما در حالتی که فولبک به صورت وارونه یا اینورتد بازی کند ، دفاع کناری مانند یک محافظ پشت وینگر قرار می گیرد و بازیکن جلویی آزادی عمل بیشتری پیدا میکند چون از دست دادن توپ خطر و ریسک کم تری برای تیم دارد.
3 ) در این نقش به مدافعان کناری دوندگی کمتری تحمیل میشود ، در نتیجه کمتر دچار فرسودگی و مصدومیت می شوند. ( دوندگی متوازن است و وینگرها بیشتر می دوند )
4 ) فولبک اینورتد نیاز به زوج های برتر مانند مارسلو- کارواخال ، رابرتسون -آرنولد و... ندارد و میتوان از بازیکنهای ضعیف تر نیز بازی خوبی گرفت. همانگونه که پپ بعد مصدومیت مندی از لاپورت و دلف استفاده کرد و بازیکنی مانند دنیلو را در دو سمت بازی می داد. یا توخل که از اشملزر ، گوئررو ، پاسلاک ، گینتر و پیژچک در فولبک بازی گرفته است.
با توجه به نقش و پوزیشن بازی فول بک ها ، عرض دادن به بازی بر عهده وینگرها میافتد . بنابراین آن ها در فلنک جایی گیری می کند . بهتر است تا این بازیکنان در سمت موافق پای خود بازی کنند . زیرا بازی کردن یک بازیکن چپ پا در راست و بالعکس ؛ معمولا به حرکت بدون توپ و با توپ در عرض ختم میشود که با دستورات تاکتیکی داده شده مغایرت دارد. بازی کردن استرلینگ در سمت راست و لروی سانه در سمت چپ نمونه مناسب و قابل قبولی در این فورمیشن است.
۴۱۴۱ با وینگرهای کلاسیک قابل پیاده سازی است . وینگر هایی که دوندگی بالا ، تکنیک نسبتاً پایین ، حرکات تکراری و میل بازی در لب خط و ارسال از جناحین دارند.
پیدا کردن و جذب وینگرهای کلاسیک بسیار راحت تر از پیدا کردن وینگر مدرن و با تکنیک بالایی مانند نیمار است. بازیکنانی مانند خوان کوادرادو و لوکاس واسکز با توجه به ویژگیهای بازیشان نمی توانند به عنوان وینگر در ۴۳۳ عملکرد مطلوبی داشته باشند ولی در ۴۱۴۱ بازیکنان مفیدی خواهند شد.
در خط هافبک دو نوع چینش مرسوم است.
۱) استفاده از هولدر برای نظم دهی و بازیگردانی و جلوتر از هولدر دو شماره ۱۰ دونده و توپ گیر
۲) استفاده از یک بازیکن فضا پرکن و تخریبی و در عوض استفاده از دو شماره ۱۰ با خصوصیات فانتزی تر
سبک و سلیقه مربی ، دیگر بازیکنان حاضر در بازی و عواملی نظیر تلاش برای ایجاد تعادل ( از نظر فیزیکی ) در انتخاب چینش خط هافبک دخیل است.
4141 نیاز به هزینه سنگین در پست های فولبک و وینگر ندارد و از بازیکنان متوسط تر نیز میتوان بازی گرفت ، اما شماره های 10 باکیفیتی می طلبد.
این بازیکنان باید بدون توپ ، دوندگی و تحرک بالایی داشته باشند و در توپگیری موفق عمل کنند.
ویژن آنها باید طول و عرض زمین را با هم در بر بگیرد و توانایی دادن پاس آخر و گلزنی را داشته باشند.
گاهی نیاز است که این شماره های 10 ، برای فرار از مارک شدن یا کمک به هولدر به عقب بیایند ، بعد از دریافت توپ حرکت طولی انجام دهند ، با دریبل زدن فضا بخرند یا اینکه بار بازیگردانی را از دوش بازیکنی مانند فرناندینیو برداشته و بین خطوط را متصل کنند.
در مورد مدافعین میانی ، معمولا یک دفاع مدرن و پا به توپ را با یک دفاع کلاسیک تر که میل به درگیر شدن و توانایی بردن دوئل های فیزیکی دارد ،زوج می کنند اما از آنجایی که ترکیب 4141 ذاتا هجومیست و تیم استفاده کننده از این ترکیب میل به مالکیت بالا و اجرای بازی غالب دارد ، زوج کردن دو دفاع مدرن بهتر به نظر می رسد.
از این مدافعین انتظار می رود توانایی حرکت با توپ را داشته باشند. زمانی که دفاع نتواند با توپ حرکت کند ، بیلدآپ به خوبی شکل نمی گیرد و تیم در نهایت مجبور به دوندگی رو به عقب و مضاعف می شود. تسلط روی توپ حتی هنگام پرس شدن و ارسال پاس های کوتاه و بلند ، به تیم اجازه می دهد در مناطق بالاتری از زمین بازی کند و بر روی حریف خیمه بزند.
مهاجم نوک این ترکیب باید تمام کنندگی بالایی داشته باشد ، ضمن اینکه بتواند خود را در دسترس هافبک ها قرار داده و به آپشن های آن ها اضافه کند. درگیر کردن مدافعین حریف برای آزادسازی دیگر مهره های هجومی از وظیفه مهاجم نوک است.
تیم توخل مولفه های مشابهی با سیتی قهرمان گواردیولا در فصول 2017/18 و 2018/19 دارد که به آن می پردازیم.
ساختار 5-3-2
زمانی که توپ در میانه زمین به نفع دورتموند جریان دارد ساختار 5-3-2 قابل رویت است.
در حالت آفنسیو شماره های 10 درون محوطه جریمه یا نزدیک به آن بازی می کنند ، وینگر ها در فلنک پیشروی کرده اند و پشتشان فولبک قرار دارد. |
به پوزیشن بازی فولبک ها توجه کنید. عثمان دمبله نیز در کانال کناری ( فلنک ) قرار دارد و پس از دریافت این توپ کاتبکی را به درون محوطه می فرستد. |
نقش وینگرها
درست است که این نقش وینگرها را به گوشه می راند و فرصت کات اینساید و شوتزنی را از آن ها می گیرد ، اما در عوض فضای درخشش زیادی برای آن ها به وجود می آورد. به تصویر زیر نگاه کنید.
ولفسبورگ با ترکیب 4231 بازی می کند . وینگر چپ آن ها به عقب نیامده و پولیسیک در موقعیت 1 برابر 1 قرار دارد. دو هافبک دفاعی ولفسبورگ ، دو شماره 10 دورتموند را مارک کرده اند. اگر یکی از آنها بخواهد برای پوشش فضا به فولبک هم تیمی کمک کند ، یکی از شماره 10 های دورتموند آزاد می شود و اگر وضعیت همینگونه باقی بماند ، وینگر با برداشتن 1 در برابر 1 به داخل باکس حرکت کرده و کاتبک می فرستد. در هر صورت دست بالا با تیم مهاجم است مگر اینکه ولفسبورگ به شکل تدافعی تری بازی کند.
درخشش وینگرها در این ترکیب وابسته به توانایی فردیشان است. اگر وینگر ، در دریبل زنی ناتوان باشد ناچار است سانتر کند یا پاس به عقب بدهد.
ساختار این فورمیشن به وینگر آزادی عمل خوبی می دهد تا از توانایی دریبل زنی و سرعتشان به بهترین نحو استفاده شود. |
نمونه ای از سانتر کردن وینگر - به جای دریبل زنی و حرکت به داخل باکس |
نمونه ای از ارسال کاتبک برای شماره 10 - پس از دریبل زدن فولبک و حرکت به داخل باکس |
البته در مقابل تیم هایی که رویکرد دفاعی تری دارند ، باز کردن بلوک دفاعی به این راحتی نیست . در بسیاری از مواقع وینگرها نیز در دفاع به فولبک کمک می کنند و فضای فشرده ای ایجاد می شود. در این حالت ایجاد ساختار مثلثی شکل متشکل از وینگ-10-فولبک و بعضا مهاجم نوک یا هولدری که ضلع چهارم را تشکیل می دهد در به هم ریختن این ساختار نقش دارد. گاهی نیز صبر و حوصله بیشتری لازم است ؛ توپ رو به عقب پاس داده می شود تا حمله یک بار دیگر از نو شکل بگیرد. ضمن اینکه یادمان نرود ریت فردی بازیکنان نیز در باز کردن دفاع فاکتور تاثیرگزاریست.
شماره های 10
در مورد اهمیت هف اسپیس ( نیم فضا ) و توانایی خلق موقعیت و ثبت گل از این ناحیه دفعات زیادی صحبت شده است. هف اسپیس برای شوتزنی و یا ارسال پاس ، منطقه ای با ارزش می باشد و بازیکنانی نظیر کوین دی بروینه از آن بخوبی استفاده می کنند.
عمده فعالیت شماره های 10 در فورمیشن 4141 در کانال عمودی هف اسپیس است.
چند نمونه از حرکت بدون توپ در این فضا که به خلق موقعیت ختم شده است.
این فرارها فقط مختص به باکس نیستند . برای مثال در این عکس ، کاسترو یکی از هافبک های هجومی دورتموند ، از اشتباه هافبک دفاعی ولفسبورگ در جای گیری استفاده کرده و با پاس مدافع دورتموند فرار میکند . حرکتی که با یک پاس کاتبک ، گل پنجم دورتموند در این بازی را می سازد.
|
یکی دیگر از وظایف هافبک های هجومی که بالاتر ذکر شد ، کمک به گردش توپ است. در حالتی که تیم بازیکنی مانند کانته ، فرناندینیو یا فرد را در عقب زمین بازی داده ، نیاز است تا بازیگردانی و حمل توپ بر عهده 10 های تیم باشد. یا حالت دیگری که تیم حریف با استفاده از فالس ناین یا شماره 10 هولدر را به سختی مارک کرده تا بازی سازی را مختل کند . در اینجا عقب آمدن و کمک به رفع فشار معمولا توسط هافبک های جلو انجام می شود.
ساختارشکنی
دفرمه شدن ترکیب 4141 در فاز هجومی ، معمولا در ضدحملات اتفاق می افتد. 4141 علاوه بر آنکه مناسب بازی پوزیسیونی یا مالکانه محور است ، پتانسیل بسیاری برای اجرای پرس ، بازپس گیری توپ و ضدحمله های سرعتی دارد. مخصوصا اگر خط حمله بازیکنان سریعی مانند اوبامیانگ ، دمبله و پولیسیک داشته باشد.
دو تصویر اول : جابجایی وینگر و 10 - قطع توپ در تیر دوم توسط کاسترو
عکس سوم : از معدود دفعاتی که فولبک روی دست وینگر حرکت می کند . اشملزر پاس دمبله را به دروازه بان می کوبد.
|
آسیب پذیری
همانطور که گفته شد ، 4141 در ذات خود ترکیبی دفاعی نیست بلکه برای اجرای بازی مالکانه ، پرس از بالا ، باز پس گیری توپ و ضدحملات خطرناک طراحی شده است.
بلاک دفاعی 4 نفره در 4141 عرض کافی را ندارد ، زمانی که وینگر دونده نباشد و به عقب برنگردد ، یا اینکه سرعت پایینی داشته باشد و از طرفی حریف بتواند به خوبی به بازی عرض دهد یا اینکه با وینگ بک و ترکیب 3 دفاعه بازی کند ( عریض ترین حالت ) ترکیب 4141 در کناره های زمین به شدت آسیب پذیر خواهد بود. 433 نیز مشکل مشابهی دارد و تنها راه رفع آن جلوگیری از غالب شدن حریف با اجرای پرس از بالا و داشتن مالکیت توپ است.
فولبک در موقعیت 1 در برابر 2 قرار گرفته است |
جمع بندی :
برخلاف 3 دفاعه آنتونیو کونته که به سرعت بین مربیان محبوب شد ؛ ترکیب 4141 با تمام زیبایی هاش مغفول مانده است. ترکیبی که پپ گواردیولا نسخه " دمو " ی آن را در بایرن به نمایش گذاشت ، توسط خود او کامل شد و توماس توخل با اقتباس از این ترکیب یکی از هجومی ترین تیم های اروپا را ساخت . این ترکیب پتانسیلش را دارد که با ابزاری نسبتا متوسط بازی هجومی و لذتبخشی ارائه دهد و حریف را برای 90 دقیقه تحت فشار بگذارد.
* عکس ها از بازی های دورتموند در فصل 2016/17 انتخاب شده اند.