سوکراتس کورینتیانسیک. جای نقد رفتار وزیر در کنفرانس بعد از شکست نیست. آن هم با این لحن خارج از ادب و البته کاملا عرفی شده در بین جامعه ی ورزش. به رفتار این وزیر یا هر مقام دیگری میشد ((مستمرا)) در جای دیگری واکنش نشان داد. روی واژه مستمر تاکید میکنم تا فرق سلبریتی هایی که فقط وقتی معترض میشوند که ضرر کرده اند و کسانی که نسبت به هر ظلمی، ولو از آن منتفع شوند، معترض هستند معلوم شود.
دو. این که برخی میگویند همه جای دنیا وزرا و مقامات از تیم خاصی حمایت میکنند و اشکالی ندارد که جهرمی هم از پرسپولیس حمایت کند مغلطه است. همه جای دنیا تیم ها به صورت خصوصی اداره می شوند. تنها ارتباط مالی انها با دولت بحث حسابرسی و پرداخت مالیات است. اما اینجا وقتی دو باشگاه تحت قیمومیت یک دولت قرار دارند قاعدتا یک وزیر مسئولیت پذیر می کوشد که کوچکترین گافی ندهد تا بیطرفی دولت زیر سوال نرود. خاصه اینکه اسپانسرهای هر دو باشگاه مستقیما با وزارت مربوطه در ارتباط باشند و کیست که نداند در بزنگاه های مختلف با یک تلفن یا پس و پیش کردن یک هفته ای مبلغ اسپانسری، چه ها که نمیتوان کرد. هیچ اشکالی ندارد که یک وزیر ولو بازجو و سرکوبگر هوادار پرسپولیس باشد ولی اگر پرسپولیس و استقلال هر دو توسط کابینه همان وزیر و همکارانش اداره شوند این دیگر یک هواداری صرف نیست. نوعی بر هم زدن قاعده بازی است. مغلطه دیگری که معمولا بیان می شود این است که نوه آیت الله خ... هم هوادار استقلال است. اما هرگز از ارتباط میان آن خانواده و حاکمیت فعلی سخنی به میان نمی آید. آیا آن نوه در مقامی هست که تمایلات رنگی اش بتواند بر معادلات ورزش کشور تاثیری بگذارد. خاندانی که هر بار به روشی از قرار گرفتن در معرض انتخاب ملت پس زده می شوند و عملا به هیچ منصب مهمی هم منصوب نمی شوند، فاقد هر گونه توان سیاسی هستند و سهم شان از قدرت همانقدر است که در مرقد جدشان به آنها توهین می کنند و آب از آب تکان نمیخورد.
سه. هواداران پرسپولیس و استقلال هم مثل هواداران هر تیم دیگری طیف متنوعی از جامعه را تشکیل می دهند. از غنی تا فقر از دزد و الواط تا استاد دانشگاه و پزشک فوق تخصص. از کودک ده ساله تا پیرمرد 80 ساله. مردمی که برای استیفای حقوق خود سازماندهی ندارند به ناگزیر برای مطرود و متروک نشدن در تنهایی و افسردگی مطلق به صورت طبیعی میکوشند تا خود را در گروه هایی سازمان دهند که اجازه بقا دارند و سرکوب نمی شوند. ورزش چنین فضایی را فراهم میکند. کل پولی که در فوتبال ایران خرج می شود چقدر است؟ 1000 میلیارد تومان؟ 2000 میلیارد تومان؟ هر چقدر باشد برای سرگرم کردن مردمی که در جای دیگری نمی توانند و اجازه ندارند متشکل باشند پول زیادی نیست. وزیر جوان اینقدرها که هواداران استقلال یا پرسپولیس گمان میکنند کم هوش و ذوق زده و بی درایت نیست. او به خوبی کارش را انجام می دهد. او مزاج جامعه ما را دریافته و می داند که می تواند از اتمسفر رقابت های باشگاهی برای کنترل جامعه استفاده کند. به این ترتیب هم مسئولیت حرفه ای اش را به عنوان وزیر ارتباطات و اختناقات انجام می دهد و هم علاقه شخصی اش به فوتبال را پیگیری میکند. هم فال است و هم تماشا.
چهار. فوتبال در جوامع آزاد یک صنعت و سرگرمی است. ورزش حرفه ای جای آن جوانمردی ها که ما در قصه های پوریای ولی خوانده ایم نیست. عرف هایی به عنوان بازی جاونمردانه دارد که در واقع بسیار هم شکننده هستند. بهترین تیم های دنیا می کوشند قوانین مالی را دور بزنند. بهترین بازیکنان داور را فریب می دهند. وقت کشی می کنند. روی اعصاب حریف رژه می روند و می خواهند به هر قیمتی برنده باشند. آنچه مانع آنها می شود البته گاهی هنجارهای فرهنگی هواداران است. آیا در کشور ما عملا چیزی به عنوان فرهنگ انصاف باقی نمانده است که هوادار ما به خاطر رعایت نکردنش به بازیکن خودی معترض شود؟. هوادار ما بارها و بارها در فضای مجازی داد میزند که دوست دارم تیمم با ناداروی ببرد تا هوادار رقیب بیشتر بسوزد. این یعنی کفگیر اخلاق ایرانیان به ته دیگ خورده است. هوادار سرکوب شده و اغلب ناکام در رسیدن به آرزوهای شخصی، کاملا مستعد تبدیل کردن هر رقابت ورزشی به یک عداوت عاطفی است. وزیر جوان از همین شکاف هاست که بهره می برد.
پنج. همه ما با دایره لغات و سطح سواد و مختصات عاطفی سلبریتی های مان آشنا هستیم. تعداد بسیار اندک شماری از آنها دغدغه های اجتماعی دارند یعنی در میان مناسبات اجتماعی شان فقط و فقط به وجاهت شخصی یا سود شخصی نمی اندیشند. اشتباه نشود. نگفتم اغلب آنها وجدان ندارند. اما وجدان بدون دانش اغلب کارکردی عقیم دارد. موضوع این است که بسیاری از موضعگیری های ما بدون این که متوجه باشیم در خدمت چیزی است که به شخص ما سود مادی یا معنوی می رساند. ما می توانیم در همان لحظه ای که دلمان از تماشای فقر کودکان سیستانی به درد می آید و حتی نسبت به آن معترضیم تصویری از خودروی سه میلیاردی مان را استوری کنیم و متوجه نباشیم که شاید پدر آن کودک سیستانی را به خاطر نداشتن یک پراید پکیده بیشتر در پیش فرزندش شرمنده کنیم. ما می توانیم درهمان لحظه ای که به حق از کم کاری شهرداری و نظام پزشکی کشور و رانت خواری فلان ((ژن خوب)) به فریاد می آییم به فکر گریز از مالیات یا دادن رشوه به پلیس راهنمایی یا پیدا کردن آشنا برای جلو زدن در صف نانوایی باشیم. سلبریتی ها هم اغلب همین گونه اند. من به اعتراض مجیدی به وزیر ((هیچ)) اعتباری نمی دهم. چون در اعتراض به نابسامانی اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور استمراری نداشته.مجیدی باخته و فرافکنی میکند. اگر به قطع نت معترض میشد و حالا هم به وزیر اعتراض میکرد من هردو کارش را تایید میکردم. اگر برای غفوری یا کریمی با همه کم سوادی ها و ناشی گری هایشان اعتبار قائلم به این خاطر است که اعتراض شان استمرار دارد و فقط به منفعت شخصی یا علائق رنگی شان بر نمیگردد. عرصه ورزش عرصه عواطف رنگی و رقابتی غیرجدی است. هر هواداری که به آن بیش از یک رقابت سرگرم کننده بها می دهد چه استقلالی باشد و چه پرسپولیسی در واقع فریب خورده ی همان بازجوی جوانی است که حالا رخت وزارت به تن کرده. فردا روزی ممکن است وزیری آبی دوست شروع کند به نشر استوری های بچه گانه ای که جهرمی منتشر میکند. این بار نوبت قرمزها است که به آبی ها بگویند((ننگ بر شما که هر چه غارتگر بیت المال است هوادار استقلال است)). و این چرخه باطل ادامه خواهد داشت. بیاموزیم که سلبریتی ها اغلب در انجام کارهایی مهارت دارند که حتی انجام آنها به بهترین نحو هم باعث توسعه انسانی و اقتصادی کشور ما نخواهد شد. اگر فوتبالیست خوب بودن باعث رشد اجتماعی میشد الان برزیل و آرژانتین باید بهترین کشورهای دنیا می بودند. به سلبریتی ها بیش از آن که لایق آن هستند بها ندهیم چون دیر یا زود سرخورده خواهیم شد. سلبریتی ها حتی اگر وجدان بیداری داشته باشند کم سواد تر از آن هستند که بتوان روی آنها برای استقرار عدالت در مناسبات اجتماعی حساب کرد. ژورنالیست های ورزشی هم اغلب از دعواهای رنگی و شایعه پراکنی و دو به هم زنی نان می خورند و اوضاع واحوال شان چندان یهتر از سلبریتی ها نیست. گیرم که سالی به ماهی دو تا مقاله هم برای خالی نبودن عریضه درباره مرگ اخلاق می نویسند اما رویه شان به صورت مسمتر در خدمت جنجالسازی و هتک حرمت است.
شش. مدیران باشگاه استقلال چند سال است که مقاماتی بالادستی را به عدم رعایت عدالت متهم می کنند. اما دایره نقدشان از این فراتر نمی رود. اگر عدالت رعایت نشده به جای مصاحبه می توان مدارک این این بی عدالتی ها را جمع آوری و در اختیار هواداران و مراجع ذیصلاح گذارد. به نظر می رسد مجال نقد قدرت در جامعه ورزشی ما در حد بیان چند جمله است. و نه بیشتر. مقامات به منصوبان خود اجازه می دهند برای سرگرم کردن هواداران گاه گاهی هم فاز منتقد بردارند و افشاگری کنند اما قرار نیست این نقدها منجر به تحول شود. مدیر عامل پرسپولیس رسما و چند باره مربی این تیم را به دلالی متهم کرد اما هیچ اتفاقی نیفتاد در حالی که یکی از این دو نفر قطعا دست به تخلف بزرگی زده. مدیرعامل قبلی باشگاه استقلال به یکباره رقم قراردادها را افزایش داد و بودجه دولتی و بیت المالی که متعلق به هواداران تیم سرخ هم هست را به باد داد اما دریغ از یک حسابرسی و استیضاح.
هفت. پرسپولیس بازی دیروز را برد. پنالتی واضحی گرفته نشد اما من به داور هیچ اتهامی نمی زنم. فقط یک اتفاق بود. استوری های وزیر را هم باعث هیچ چیز خاصی نمی دانم. اگر در میان مدیران معترض استقلال کسی هست که مدرکی دارد تا ثابت کند بین نتایجی که در لیگ ایران رقم میخورد و آقای وزیر و کمیته داوران و... رابطه ای هست شهامت داشته باشد و مدارک را نشر دهد وگرنه بهتر است سکوت کند. همه هواداران را نمیتوان با فرافکنی فریفت. تحلیل و گمانه زنی درباره مافیای فوتبال را خودمان به عنوان هوادار بهتر بلدیم و نیازی به اعتراضات باسمه ای مدیران باشگاه نداریم.