مو به مو دام فريب دل دانای منی
پای تا سر پی تسخير سراپای مني
من همان روز که چشمان تو ديدم گفتم
که ز مژگان سيه فتنه فردای منی
می خورم زهر به شيرينی شکر تا تو
بت شيرين دهن و شوخ و شکرخای منی
من و شور تو که از سلسله زلف بلند
همه جا سلسله دار دل شيدای منی
با سر زلف پراکنده بيا در مجمع
تا بدانند که سرمايه سودای منی
چشم بد دور که از صف زده مژگان سيه
رهزن دانش و غارتگر کالای منی
گفتم از عشق تو رسواي جهانم تا چند
گفت رسواي مني تا به تماشای منی
سر جنگ است تو را همه عشاق مگر
دست پرورده دارای صف آراي مني
زاده عبدالله فرزانه فروغي که به بحر
گويد اندوخته طبع گوهر زای منی
نيک بختی که بدو خسرو خاور گويد
که منم چاکر ديرين و تو مولای منی
❤ فروغی بسطامی ❤
🌹 غزلیات فروغی بسطامی / دیوان اشعار ، غزل ۵۰۷ 🌹