امروز، یادداشتم را اول شخص می نویسم اما فقط این بار. دلیلش این است که این اسکودتو ارزش بسیار زیادی برای من دارد و می خواهم بگویم ممنونم اینتر. با نگاهی به سال 1988، شاید کمی عجیب بود که یک پسر جوان انگلیسی، هوادار اینتر است چون پدرش از شهر میلان، پیراهن اینتر را برایش هدیه آورده بود. دیدن بازی های اینتر در آن زمان از اسکای مسحورکننده بود. این سفر طولانی برایم هدایای زیادی داشته اما همچنین زجر زیادی هم کشیدم. با این حال، حالا که اینتر اسکودتوی نوزدهم خود را کسب کرد، می توانم به جرات بگویم هرگز از آن زمان چنین اسکودتویی ندیده بودم. کاری که کل تیم اینتر انجام دادند، به کل پروژه باشگاه اعتبار بخشید.
وقتی به اسکودتوی اینتر با جووانی تراپاتونی فکر می کنم، باید این را بگویم که با وجود آنکه آن جام خاص بود، اما اسکودتوی اینتر بین ساندویچ ناپلی ها و میلانی ها به دست آمد. در آن زمان میلان و ناپولی دو تیم باورنکردنی و باشکوه داشتند و در آن میان اینتر و سمپدوریا هم توانستند یک جام بگیرند. آن تیم میلان، احتمالا بهترین تیم تاریخ تاکنون بوده است. حضور سه آلمانی در اینتر یک نوآوری بود اما حضور سه هلندی در میلان واقعا تماشاگر را احساساتی می کرد.
بار بعدی که اینتر اسکودتو کسب کرد، من در جایگاه کوروا نورد نشسته بودم. همه چیز رو به راه و خوب به نظر می رسید اما هیچکس نمی توانست فراموش کند که این اسکودتو در غیاب یوونتوس کسب شده است و آنها غائب هستند. سال های پس از آن نیز، سال هایی بود که حاصل خوبی درو می شد و میوه ها برای اینتر رسیده بودند. این قهرمانی ها در سه گانه 2010 به اوج رسید اما باز هم آنچنان به دل نمی چسبید زیرا وقتی به افق نگاه می کردم، ابرهای زیادی می دیدم. یادم می آید همان زمان، درست پس از پیروزی در مادرید یادداشتی نوشتم که این سه گانه اینتر سیگنالی برای شروع یک دوره باشکوه نیست بلکه بیشتر شبیه به پایان یک عصر است و حق با من بود.
بگذارید از حالت اول شخص خارج شویم. وقتی شوت اریکسن تور دروازه را لرزاند، نه تنها اسکودتوی اینتر قطعی به نظر رسید، بلکه تیم سرسه کوزمی هم سقوط کرد. لحظه بسیار بزرگی بود زیرا به یک دهه زجر پایان داد. نراتزوری هر کاری کونته گفته بود، انجام داد. کونته گفته بود فقط به من گوش بدهید تا قهرمان شوید. متخصص قهرمانی در لیگ های داخلی با بپه ماروتا طرح خودش را در تیم پیاده کرد و اسکودتو را کسب کرد. آیا این باشکوه بود؟ بله. آیا زیبا بود؟ بسیار زیاد. در مجموع، همه چیز عمل گرایانه پیش رفت و جواب داد.
هرگز نمی توان قهرمانی اینتر را بدون ادای احترام به یوونتوس جشن گرفت. بانوی پیر در این سال ها بسیار مرموز و به طوری باورنکردنی باثبات بود. طوری که وقتی به یک دهه نگاه کنیم، هیچکس حق نداشته به جز آنها به موفقیت دست پیدا کند. به همین دلیل است که این اسکودتو انقدر بزرگ است. باید واضح بگویم، مثل یک تیم فرمول 1، اینتر به سریع ترین اتومبیل نگاه کرد، از آن کپی برداری کرد و یک راننده بهتر در اختیار داشت. بیانکونری باز خواهد گشت. در این موضوع شکی نیست اما این بار اینتر آماده خواهد بود.
همه چیز به سونینگ بستگی دارد تا سرمایه بیشتری بگذارند و مطمئن شوند که این پروژه ادامه پیدا می کند. اگر این کار را بکنند، ایتالیا به یک میدان نبرد بین اینتر و یوونتوس برای سال های طولانی تبدیل می شود. به همین دلیل است که این اسکودتو از دیگر اسکودتوهای اینتر مهم تر بود. این اسکودتو آغازگر یک دوره جدید است. این اسکودتو مهر تاییدی بر یک پروژه جاه طلبانه است. کارهای کونته، ماروتا و سونینگ بالاخره به سوسویی از موفقیت انجامید و هدف همین بود؟ این فقط یک سوسو بود.
اینتر آرزوهای بزرگتری دارد و این نفرات می توانند به دستاوردهای بیشتری برسند. این اتفاق می توانست در فینال لیگ اروپای سال گذشته بیفتد اما شاید بتوان گفت آن ناکامی باعث انگیزه بیشتر تیم برای اسکودتوی امسال شد. بعضی بازیکنان باشگاه را ترک می کنند اما نراتزوری حالا به استراتژی خودش ایمان دارد. به مربی اش ایمان دارد. به بازیکنانش ایمان دارد و به مالکانش اعتماد دارد.
مانند یوونتوس 9 سال پیش، این اسکودتو مثل یک مدال بعد از ماراتون نیست. نه، این اسکودتو طعمی دارد که انگار اینتر چیزهای بیشتری می خواهد. احساسی دارد که انگار آغاز یک عصر است.
هیچ تضمینی وجود ندارد اما کونته می داند که شخصیتش در این تیم رخنه کرده است. دیگر دیوانگی در اینتر وجود ندارد. این تیمی است که همه آبی و مشکی ها می توانند به آن افتخار کنند و به آن امید ببندند. ثبات و استمرار چیزهایی نیست که اغلب بتوانیم در مورد اینتر به کار ببریم اما این تیم ثبات دارد و به همین دلیل است که همه هواداران باید بگویند: متشکریم اینتر.