بایرن هاینکسگه خوری نیز هنر میخواهد.
روزی حوالی ذی القعده سال یکهزار و سیصد و نود و پنج در اداره آموزش دانشگاه کار اداری مهمی برای نگارنده رخ داد. مسئولان اداره آموزش از همکاری کردن با اینجانب سر باز زده و با گفتن جمله ی« تو فلان مدرک را نداری» سعی داشتند سرورشان را آلت کرده و با آینده ی وی بازی کنند. فلذا اینجانب دست از پا دراز تر به منزل بازگشته و پدر با تجربه ی خویش را که در امور اداری ید طولایی دارند از قضیه آگاه کردم.
پدر که طبق معمول ابتدا اینجانب را به باد فحش و ناسزا گرفت سپس قبول کرد که از نظر روال اداری حق با من است و دلایل اداره آموزش دانشگاه برای آلت کردن من غیرقابل قبول و مسخره است. لذا توصیه ای طلایی به من کرد که هیچگاه از یادم نمیرود.
«گه خوری هم هنر میخواهد»، برو و به آن هرزه ای که تو را عنتر و آلت کرده بگو همان قانونی که تو را منع کرده را پرینت بگیر سپس ضمیمه ی مدارک من بکن و پایین آن بنویس اینجانب حسن اصغری اینجانب حسن اصغری بر اساس ملاحظات و مدارک دریافت شده ،کار این فرد را راه نمی اندازم و نقص مدارک دارد و نقض قانون انجام داده است.
لذا کار ما که راه افتاد.
تیم های انگلیسی خواستند کار بزرگی کنند ولی هنرش را نداشتند.