طرفداری / می گویند خاک سرد است؛ ولی هیچ داغی برای عزیزان بازمانده سرد نمی شود _علی الخصوص اگر این داغ متعلق به کسی باشد که به معنای واقع کلمه عزیز بود، هم از لحاظ شخصیت و معرفت و هم برای یک ملت. درست یک سال پیش در چنین روزی فوتبال ایران یکی از عزیزان خود را از دست داد. هیهات که این از دست رفتن به غریبانه ترین شکل ممکن اتفاق افتاد! بهار واپسین سال قرن آمد، بهاری که در سال نکبت بار 99 غم انگیز آمد و درست نوزده روز پس از آغاز این بهارِ حَزین، در چنین روزی بود که فریبرز اسماعیلی یکی از بزرگ ترین ستارگان مهجور تاریخ فوتبال ایران برای همیشه به آسمان ها سفر کرد؛ پروازی که همچون دوران بازیگری وی، به پروازهای سرطلایی بزرگ می ماند! مهم نبود که قد فریبرز نسبتاً کوتاه بود، ولی طبعی بسیار بلند داشت و از همان دوران جوانی پرواز را بلد بود.
مرحوم فریبرز اسماعیلی در تیم ملی، ردیف وسط، نفر سوم، درست بین زنده یاد جعفر کاشانی و پرویز قلیچ خانی
به گزارش طرفداری، می خواهیم از فرزند با معرفت و بامرام محله پررمز و راز چهارصد دستگاه تهران سخن بگوییم؛ شخصی که یک انسان نجیب بود، باشخصیت بود و ساکت. اسطوره ای که بِسانِ کوچه های باریکِ دیروزِ چهارصد دستگاه ساکت بود و دلی داشت به بزرگیِ ساختمان های امروزیِ چهارصد دستگاهِ "خیابون پیروزی"! کم حرف و ساکت بود، چه در دوران بازیگری و چه پس از آن؛ همیشه ساکت! از مهاجم چند پسته ای می گوییم که هم آقای گل باشگاه های تهران بود و هم قهرمان آسیا. اسماعیلی یکی از آن یازده نام به یاد ماندنی و بزرگی بود که در 29 اردیبهشت ۴۷ مقابل اسرائیل با پیراهن مقدس ملی به میدان رفتند و برای نخستین بار، تاج قهرمانی جام ملت های آسیا را بر سر فوتبال ایران نهادند و برای همیشه در تاریخ فوتبال ایران جاوید و جاودان شدند.
تیم چهارصد دستگاه، قهرمان کاپ صدری ( آبان ۱۳۴۱)؛ ایستاده از چپ: زنده یاد فریبرز اسماعیلی، اصغر شرفی، گودرز حبیبی و منوچهر حبیبی؛ نشسته از چپ: زنده یاد امیر ابری، علی نورکیهانی، اکبر اعتصام نیا
فریبرز اسماعیلی متولد دهم تیرماه سال ۱۳۱۹ در تهران بود. نوجوانی وی در محله فوتبال خیز چهارصد دستگاه سپری شد و به همراه حسن حبیبی، اصغر شرفی، امیر ابری و غیره، یکی از بزرگان نسل اول چهارصد دستگاه شد. بزرگانی که از یک زمین ناهموار شروع کردند و به نوک قلۀ فوتبال آسیا رسیدند. مقصد این الماس های تراش نخورده، در ابتدا باشگاه شاهین بود، اما پس از گذشت مدتی کوتاه دست تقدیر آن ها را به سمت باشگاه تاج رسانید. او کار خود را زیر نظر زنده یاد رسول مددنوعی در دیهیم که به نوعی زیر نظر تاج محسوب می شد آغاز کرد.
تاج تهران؛ شادروان اسماعیلی نفر دوم نشسته از سمت راست، درست نفرِ پایینِ زنده یاد بیوک جدیکار
کار اسماعیلی جوان در تاج از سال ۱۳۴۰ آغاز شد. در حقیقت او یکی از اعضای جوان باشگاه تاج بود که برای جوانگرایی و پوست اندازی، به تیم اصلی آمد و در شرایطی که مهاجمان بزرگی مثل بیوک جدیکار، پرویز کوزه کنانی و نادر افشار علوی نژاد در پایان دوره فوتبال خود قرار داشتند، از فرصت استفاده کرد. اسماعیلی عضوی مهم از آن تیم تاج درسال 1341 بود که بدون شکست با 20 امتیاز قهرمان جام باشگاه های تهران شدند.
با این حال حضور فریبرز اسماعیلی در باشگاه تاج چندان طولانی نشد. جدایی بچه های چهارصد دستگاه که در میانه ی سال ۱۳۴۲ اتفاق افتاد، موجب شد تا دوران حضور فریبرز اسماعیلی نیز در تاج کوتاه باشد. مقصد بعدی او باشگاه فوتبال شعاع بود که قصد داشت، با جمع کردن بازیکنان جوان و خوش آتیه فوتبال تهران، گامی بلند در راه موفقیت و پیروزی بردارد .با پیوستن فریبرز اسماعیلی به شعاع، یک ترکیب موفق نیز در خط حمله شعاع تشکیل شد. زوج او و زنده یاد پرویز ابوطالب _که او نیز اتفاقاً همین سال گذشته و درست دو ماه پس از اسماعیلی از دنیا رفت، می توانست هر دفاعی را آزار دهد.
تیم تاج اوایل دهه 40 شمسی
درخشش اسماعیلی در سال ۱۳۴۲ به همراه شعاع موجب تحسین و تمجید مطبوعات ورزشی و کارشناسان آن زمان از این تیم و ستاره هایش شد، به گونه ای که نشریه کیهان ورزشی از فدراسیون فوتبال خواست تا با ایجاد انقلاب و جوانگرایی در تیم ملی، از جوانان شعاع در تیم ملی فوتبال ایران استفاده کند. در نتیجه در آذر ماه ۴۲ فریبرز اسماعیلی برای نخستین بار به اردوی ملی دعوت شد، هر چند با وجود مهاجمان افسانه ای و صاحب نام آن زمان فوتبال ایران یعنی زنده یادان همایون بهزادی نوزده ساله، پرویز دهداری، حمید شیرزادگان، حمید برمکی و همچنین جلال طالبی؛ فریبرز اسماعیلی این شانس را نیافت تا پیراهن مقدس تیم ملی را بپوشد و در مسابقات انتخابی المپیک 1964 توکیو شرکت کند. با درخشش خارق العادۀ زوج بهزادی و شیرزادگان _که بی اغراق شاید بهترین زوج خط حمله تاریخ فوتبال ایران باشد، تیم ملی برای نخستین بار در تاریخ خود، به بازی های المپیک تابستانی صعود کرد؛ ولی این آغاز ماجرا بود. خلاصه بگوییم که طی یک کشمکش بحث برانگیز و در اقدامی سیاسی و منزجرکننده، در آستانه حضور تیم ملی در بازی های المپیک توکیو، بازیکنان باشگاه شاهین که بیشترین نماینده را در تیم ملی داشتند محروم شدند و شانس حضور در المپیک را از دست دادند. با محروم شدن نفراتی همچون کاشانی، جاسمیان، شاهرخی، برمکی، دهداری و البته شیرزادگان و بهزادی از حضور در تیم ملی؛ فرصتی طلایی برای فریبرز اسماعیلی محیا شد تا با نظر کادر فنی یکی از چهره های جایگزین برای المپیک ۱۹۶۴ توکیو باشد. فریبرز شانس آن را پیدا کرد تا در المپیک خاطره انگیز توکیو که فوتبال مان نخستین حضورش را در یک تورنمنت جهانی تجربه می کرد، دو بار با پیراهن ملی به میدان رفته و تاریخ ساز شود.
تیم ملی فوتبال ایران در جریان بازی های المپیک 1964 توکیو و تساوی تاریخی با مکزیک
سال ۱۳۴۳ مسابقات فوتبال دوره ای باشگاههای تهران برگزار نشد، اما در مسابقات فصل ۱۳۴۴ که از زمستان سال ۴۳ آغاز شده بود , فریبرز اسماعیلی بهمراه تیم شعاع , نمایشی پر فروغ دارد. در پایان فصل و در شرایطی که شعاع 20 گل به ثمر رسانده، اسماعیلی با آمار مثال زدنی نیمی از گل های شعاع یعنی ۱۰ گل زده، در صدر جدول گلزنان و بالاتر از بزرگانی همانند همایون بهزادی، حمید شیرزادگان، ناظم گنجاپور، جلال طالبی و حتی پرویز میرزاحسن جوان می ایستد و آقای گل تهران می شود.
در پایان سال ۱۳۴۴ , فریبرز اسماعیلی از شعاع به باشگاه عقاب منتقل شد؛ باشگاهی که وی بیشترین دوران ورزشی خود یعنی ۹ فصل را در آن سپری کرد. او از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۳ یکی از اعضای اصلی و تاثیر گذار باشگاه عقاب بود.
فریبرز اسماعیلی از سال ۱۳۴۵ به بعد، به یکی از چهار مهاجم بزرگ و اصلی تیم ملی تبدیل شده است. خط حمله تیم ملی ایران در آن سال ها با این نام های بسیار بزرگ می درخشد: فریبرز اسماعیلی، اکبر افتخاری، همایون بهزادی و حمید شیرزادگان.
حماسه ای بزرگ در شُرَفِ وقوع است! تیم ملی کشورمان با نسلی خارق العاده به بازیهای آسیایی ۱۹۶۶ بانکوک اعزام می شود. فریبرز از امیدهای بزرگ و قابل اتکای ما برای فتح دروازه رقیبان به شمار می رود. او در بانکوک سه بار برای ایران گلزنی می کند: ۲ بار در مرحله گروهی برابر هندوستان و یک بار برابر ژاپن در آن مسابقه بسیار حساس نیمه نهایی! ایران که پیش از ان یک بار در مرحله ی گروهی و در عجیب و با اشتباهات داوری من جمله گرفتن یک پنالتی بحث برانگیز مقابل ژاپن ۳ بر ۱ مغلوب شده است؛ این بار با سوپرگل بسیار زیبا و به ماندنی فریبرز اسماعیلی تلافی می کند و پیروز می شود تا در فینال بازیهای آسیایی به مصاف برمه برود. یک دیدار تکراری دیگر که همچون بار اول با برتری 0-1 برمه به پایان می رسد و فوتبال ایران با تمام شایستگی خود نقره می گیرد.
ترکیب ایران در برابر رژیم اشغالگر قدس؛ در عکس بالا زنده یاد فریبرز اسماعیلی نفر سوم در ردیف نشسته هاست و در تصویر پایین نیز نفر سوم ملی پوشان ایران از سمت راست
جام ملتهای ۱۹۶۸، آخرین حضور فریبرز اسماعیلی عزیز در تیم ملی بود. در چهار مسابقه تیم ملی برابر هنگ کنگ، چین ملی (تایوان)، برمه (قهرمان بازی های آسیایی بانکوک) و اسرائیل (مدافع عنوان قهرمانی جام ملت های آسیا)، اسماعیلی سه بار به میدان رفت که دو بار آن به صورت جانشین بود . او برابر تایوان و برمه جانشین علی جباری در پست گوش راست شد و سرانجام در روز آخر و مسابقه سرنوشت ساز مقابل اسرائیل، به عنوان یکی از بازیکنان اصلی به میدان رفت و به همراه هم بازیانش تاریخ را ساخت.
در این میان مهمترین بخش حضور اسماعیلی را می بایست به حضور مؤفق و مؤثر وی در برابر تیم قهرمان بازی های آسیایی بانکوک، یعنی برمۀ قدرتمند اختصاص دهیم، جایی که فریبرز در به ثمر رسیدن دو گل از سه گل تیم ایران، نقشی انکارناپذیر دارد. در آن روز ویژه، تیم ملی در شرایطی در یک دیدار انتقامی به مصاف برمه رفته است که برمۀ چغر و بدبدن، با شکست اسرائیل شگفتی بزرگی خلق کرده و می خواهد پس از کسب مدال طلای بازی آسیایی دو سال قبل تر، جام ملت های آسیا را هم به خانه ببرد. بازیکنان برمه با خشونتی عجیب در برابر تیم ملی کشورمان بازی می کنند. علی جباری مصدوم می شود و فریبرز اسماعیلی از دقیقه ۳۵ به جای وی وارد زمین می شود. گل اول تیم ملی را حسین کلانی در دقیقۀ دوم به ثمر رسانده و در اوایل نیمۀ دوم، برمه در میان ناباوری گل مساوی را به ما زده است. در شرایطی که نتیجه مسابقه تا دقیقه ۶۰ ، یک بر یک مساوی ست، کرنری برای تیم ملی به دست می آید؛ اکبر افتخاری که او نیز در اوج فوتبال خود به سر می برد، کرنر را به شکلی مواج روی دروازۀ برمه می فرستد، اسماعیلی هوشیارانه خود را در مسیر کرنر افتخاری قرار می دهد و دید دروازبان و مدافعان برمه کور می شود! ضربه کرنر اکبر افتخاری یک ضرب و مستقیم وارد دروازه برمه می شود و یکی از به یادماندنی ترین گل های تاریخ تیم ملی به ثمر می رسد. امجدیه ای که چون دیگی جوشان هزاران تماشاچی را در خود جای داده به وجد می آید. ده دقیقه بعد، فریبرز یک پاس عالی و زیبا به همایون بهزادی می دهد تا سرطلایی برای سومین بار دروازه تیم بدقلق برمه را باز و کار را تمام کند. در دقایق باقیمانده به علت خشونت بیش از اندازۀ رقیب، بهزادی هم بشدت از ناحیه مینیسک زانوی پای راست مصدوم می شود و فینال را از دست می دهد.
در شرایطی که ایران در آن جدال بزرگ سیاسی-مذهبی تنها یک تساوی برای قهرمانی می خواهد، بازیکنان تیم ملی بازی را با توپ پر آغاز می کنند، اما توپ های ما توی گل نمی روند. اوایل نیمۀ دوم اسرائیل روی یک ضدحمله گل اول را توسط گیورا اشپیگل می زند. چند دقیقه پس از گل اشپیگل فریبرز به علت اعتراض شدید به داور هندی از زمین اخراج می شود، هر چند که سرانجام بهزادی مصدوم با کمک گرفتن از آمپول بی حسی و با ایثاری مثال زدنی به میدان می آید تا جام در ایران بماند و با گلزنی همایون این اتفاق می افتد. تصاویر ثبت شده پس از تخستین افتخار بزرگ تاریخ فوتبال ایران هنوز هم به یادماندنی هستند. تصویر منقلب شدن فریبرز، حسین کلانی و عزیز اصلی در آغوش یکدیگر و اشک شوق آن ها پس از این قهرمانی در قاب بزرگ فوتبال ایران کماکان جاودانه است!
پس از این قهرمانی و مؤفقیت تاریخی، فوتبال ملی فریبرز اسماعیلی به بهترین و باشکوه ترین شکل ممکن به پایان رسید، تا از آن پس تنها سربلندی باشگاهش عقاب و سپس تیم منتخب ارتش ایران، هدف او باشد . حضور در تیم منتخب نیروهای مسلح ایران یکی دیگر از برگهای درخشان دوران بازیگری فریبرز اسماعیلی عزیز است.
او سه دوره عضو تیم منتخب ارتش ایران بود که دو دوره آن با موفقیت توام شد . ابتدا در بهار سال ۱۳۴۷ او عضو همان تیمی بود که موفق شد یک برد شیرین و بیادماندنی ۲ بر صفر را مقابل ارتش ترکیه در تهران برایمان ارمغان آورد و سپس سال بعد ۱۳۴۸ بخشی از آن تیمی بود که با شایستگی موفق شد برای اولین بار به مرحله ی نهایی رقابتهای سراسری ارتشهای جهان (سیزم) راه یابد و حضور در جمع چهار تیم پایانی را تجربه کند. ایران اما برای کسب موفقیت حریفی بزرگ چون فرانسه را پیش روی داشت. تساوی در کمپر فرانسه موجب شد تا سرنوشت در تهران تعیین گردد.
و سرانجام ان لحظه بزرگ در امجدیه فرا رسید . فریبرز اسماعیلی گوش راست تیم ارتش در شرایطی که نتیجه بدون گل مساوی بود، در سمت راست زمین صاحب توپ شد و سپس دو بازیکن فرانسوی مقابل خود را یکی پس از دیگر از پیش رو برداشت و پیش از انکه مدافع سوم از راه برسد، با ضربه ای دیدنی تور دروازه خروس ها را لرزاند! این گل برای فرانسه همچون یک شوک بزرگ بود، چرا که درست به فاصله یک دقیقه پس از آن، ایران گل دوم را نیز به ثمر رساند. در تابستان سال ۱۳۴۸، آتن پایتخت یونان میزبان مرحله نهایی رقابتهای فوتبال ارتش های جهان بود و فریبرز اسماعیلی یکی از اعضای اصلی خط حمله تیم ارتش ایران که در این رقابت ها، فوتبال ما در جایگاه سوم جهان ایستاد و فریبرز اسماعیلی یک تورنمنت موفق دیگر را نیز تجربه نمود.
باشگاه عقاب اما در فوتبال ایران , هر فصل تواناتر , پخته تر و بلند پرواز تر از فصل قبل ظاهر میشد و در این میان فریبرز اسماعیلی اغلب بهترین و موفق ترین مهاجم تیمش بود . در ان سالها زنده یاد اسماعیلی روزهای با شکوهی را با عقاب تجربه کرد که از آن جمله میتوان به کسب ۲ عنوان چهارمی باشگاه های ایران ( جام منطقه ای و جام تخت جمشید ) , یک عنوان نائب قهرمانی , یک عنوان سومی و یک عنوان چهارمی باشگاه های تهران و سرانجام فتح تورنمنت دوستانه کاپ چهارم آبان را اشاره نمود.
فریبرز اسماعیلی در رقابتهای رسمی باشگاهی برای عقابی که با حضور امثال او، مصطفی عرب، حمید امینی خواه، غلام وفاخواه، پرویز قلیچ خانی، مهدی لواسانی و چندین ستارۀ جوان و باتجربۀ دیگر به یک مدعی تبدیل شده طی ۹ فصل بین ۷۰ تا ۷۵ گل به ثمر می رساند که میانگینی بسیار خوب و قابل توجه برای فوتبال ماست. آخرین حضور فریبرز اسماعیلی در جدول رده بندی گلزنان باشگاه های ایران به رقابتهای نخستین دوره جام تخت جمشید باز میگردد که او با ثبت ۸ گل به صورت مشترک با حسین کلانی، علی جباری و صفر ایرانپاک در رتبه چهارم بهترین گلزنان لیگ ایستاد. از روزهای به یادماندنی و موفقیت آمیز اسماعیلی در عقاب، می توان به سه هت تریک وی مقابل تیم شایسته گارد (هما) در فصل ۱۳۴۸، هت تریک مقابل تاج مسجد سلیمان در جام منطقه ای ۱۳۵۰ و برابر نیروی اهواز در جام تخت جشید ۱۳۵۲ اشاره نمود.
در زمستان سال ۵۳ فدراسیون فوتبال با اعلام یک حکم عجیب و بحث برانگیز، همه را متحیر، متعجب و متأسف کرد! آن ها نام عقاب را با سابقه درخشان ۱۲ ساله از لیست مسابقات جام تخت جمشید خارج کردند و علت را نیز نداشتن زمین اختصاصی اعلام کردند !حکمی به غایت ناعادلانه که یکی از بهترین تیمهای باشگاهی آن سالهای ما که به «تیم ستاره ها» شهرت یافته بود، نابود شد. عقاب ناگهان از پای افتاد و ستاره هایش نیز اغلب خانه نشین شدند. جوانانی مانند ایرج دانایی فرد به پاس (و بعدتر تاج) پیوستند و فریبرز اسماعیلی که کاپیتان وفادار عقاب بود و حتی در 34 سالگی با استمراری مثال زدنی در ترکیب این تیم می درخشید، بهمراه ۶ یا ۷ عقابی دیگر، به ناچار به تیم دسته دومی اقبال کوچ کردند تا از ان پس برای یکی دو فصل با نام اقبال در مسابقات دسته دوم باشگاه های تهران حضور یابند.
اسماعیلی سرانجام در آستانه ۳۶ سالگی برای همیشه از صحنه ی رقابتهای باشگاهی کنار رفت و اگر چه کفش ها را آویخت اما هرگز ارتباطش را با فوتبال و مستطیل سبز قطع نکرد. او پیوسته با همان دوستان و یاران دوران بازیگری که اغلب از اعضای تیمهای باشگاهی عقاب و هما بودند، در رقابت های دوستانه حضور پیدا می کرد. او یک عاشق تمام عیار بود! با خلوصی مثال زدنی عاشق فوتبال بود و حتی یک مدرسۀ فوتبال نیز داشت. جالب است بدانید که هانی نوروزی فرزند کاپیتان فقید پرسپولیس در مقطعی شاگرد مدرسۀ فوتبال فریبرز اسماعیلی بود.
چپ و راست فقید و تکرارنشدنی فوتبال ملی ایران در دهه چهل
اسماعیلی که اسطوره ای ملی، بزرگ و فراتر از هر گونه تعلقات رنگی و باشگاهی بود و در 14 بازی ملی 4 گل به ثمر رسانده بود؛ تا پایان عمر پربار خود، بهترین خاطره دوران فوتبال خود را پیروزی به یادماندنیِ دو گلۀ ایران در برابر اسرائیل و قهرمانی در جام ملت های آسیا 1968 می دانست و می گفت:
با تمام توانم در این دیدار حاضر شدم و بهترین بازی را ارائه کردم.
او که بدون هیچ گونه سهم خواهی از فوتبال سال ها سکوت کرده بود، چند سالی بیمار بود و از ضایعه مغزی رنج می برد. وی در این ارتباط گفته بود:
در این چند سال که مریضی به سراغم آمده، توان ورزش کردن ندارم و برای تقویت حافظه و رفع تشدید آلزایمر، روزنامه می خوانم و جدول حل می کنم.
سرانجام این مرد بزرگ در روز ۱۹ فروردین ۹۹ بر اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفت.
پس از عروج آسمانی وی کاپیتان های سرخابی راجع به خصایل و فضایل اخلاقی وی چنین گفتند:
علی جباری کاپیتان سال های دور باشگاه تاج درباره درگذشت فریبرز اسماعیلی ملی پوش پیشین و پرافتخار پیشین فوتبال کشور چنین گفت:
او یک انسان بااخلاق و یک بازیکن فوق العاده تکنیکی بود. در چند سال اخیر هم با بیماری دست و پنجه نرم می کرد اما همواره با روحیه بالا او را می دیدیم.
پس از حضور و درخشش نسل های اول باشگاه استقلال،وی جزو جوانانی بود که به جامعه معرفی شد. خاطرات زیبایی که اسماعیلی با پیراهن ملی هم در اذهان ثبت کرد فراموش نشدنی است.
جباری تصریح کرد:
جای خالی امثال اسماعیلی پرنشدنی است. آنها در فضایی در فوتبال چهره شدند که امکانات امروز نبود اما در عین حال،توانایی و شایستگی خود را بارها به منصه ظهور رساندند. امیدوارم خاطرات خوش دیروز که این عزیزان برای مردم به یادگار گذاشتند برای جوانان امروز بازگو شود تا آنها بدانند با چه مشکلاتی چنین بزرگانی در فوتبال رشد کردند.
همچنین حمید جاسمیان نخستین کاپیتان تاریخ باشگاه پرسپولیس هم درباره درگذشت فریبرز اسماعیلی، ملی پوش با اخلاق پیشین فوتبال کشور عنوان کرد:
از شنیدن این خبر تلخ بسیار متاسف شدم. رفقای ما یکی یکی از بین مان می روند و وظیفه خود می دانم به خانواده محترم فریبرز عزیز تسلیت بگویم.
وی افزود:
من و فریبرز در باشگاه هم تیمی نبودیم اما از او خاطرات بسیار خوبی دارم. در اردوهای تیم ملی در کنار هم بودیم. او از نظر انسانی و اخلاقی فوق العاده شخصیت والایی بود. روحش شاد باشد. امیدوارم روزی برسد که وقتی چهره های پیشکسوت در قید حیات هستند از آنها بهره مند شویم. نکته مهم در سال ها حفظ احترام بین رقبا بود. ما در زمین مسابقات با هم رقبای جدی بودیم اما وقتی سوت پایان بازی زده می شد دوباره رفاقت ها شکل می گرفت و امیدوارم این فضا در فوتبال ما مورد توجه ویژه قرار بگیرد. جمله آخرم اینکه در فوتبال فقط خاطرات زیبا و احترام ها هست که باقی می ماند و این حرف من به نسل های جدیدتر است.
تجلیل از زنده یاد فریبرز اسماعیلی توسط هم بازی سابق در تیم ملی و رئیس اسبق فدراسیون فوتبال داریوش مصطفوی؛ در سمت چپ تصویر حسین کازرانی نیز مشخص است.
اسماعیلی به معنای واقع کلمه پکِیجی بود از بهترین مهاجمین تاریخ فوتبال ایران! او به رغم قد کوتاهش، با جسارت بهزادی و شجاعت سر می زد، همچون کلانی جلوی دروازۀ حریف قاتلی بی رحم بود، همانند حسن روشن بسیار تکینیکی و سریع بود و از قدرت حمل توپ و شوت های مهلک صفر ایرانپاک نیز برخوردار بود. او اگر امروز فوتبال بازی می کرد، می توانست لژیونری بسیار مؤفق باشد و در بهترین لیگ های اروپایی فوتبال بازی کند؛ همچنین با همان تداوم و فرمِ دوران اواخر فوتبالش دست کم می توانست سالانه ده میلیارد تومان با باشگاه های لیگ برتری قرارداد ببندد.
روحش شاد و یادش گرامی ...