Mojtaba Vatankhahanاین ترکیب استقلال را که نگاه میکنم در هر پست بازیکنِ قابلی بازی میکند. از سید حسین حسینی که بهرحال علیرغم برخی ضعفهایش، دروازهبان خوبیاست تا وریا غفوری ( که به اعتقادم یکی از فوتبالیستهای ذاتا فوتبال شناس استقلال است ) که اگر روز خوبش باشد بهترین مهرهی تیمش خواهد بود. فرشید باقری، با همهی هجمههایی که از سمت هواداران آبی برایش فرستاده میشود، در عین حال کسی منکر تواناییهایش نیست. دانشگر، فارغ از برخی به اصطلاح سوتیهایش، برای تیم محکم بازی میکند. نادری هم بازیکن توانمندی است، هرچند آنگونه که باید باشد در استقلال خودش را نشان نداده، اما میتواند و انگیزهی لازم را برای درخشش دارد. اسماعیلی هم نشان داده میتواند از حواشی یکی دو فصل اخیرش فاصله بگیرد و برای مربی و بازیکن و بازی و هوادار، همان شود که باید. قائدی هم. دیاباته و ریگی و مرادمند و مرادی، هم، پیشتر توانمندیهای خود را نشان دادهاند. آقای سرمربی هم پیشتر در نساجی، تواناییهای مربیگری خود را به رخ کشیده. اینکه در استقلال فعلی به نتیجه نرسیده شاید، چیزی فراتر از دلایل فردی یا ذهنی درون زمین باشد. استقلال امروز آرامش ندارد. هوادار عصبی است. بازیکن تمرکز ندارد. سرمربی نمیتواند آنطور که باید اقتدارش را به رخ بکشد. مدیریت یکی پس از دیگری فقط بر مشکلات میافزایند. وزارت، به عنوان متولی، تنها کاری که میکند واریز پول بیپشتوانه، مستقیم، یا غیرِ آن، مثل باشگاه رقیبش، برای وعده وعیدهای سست و مقطعی، به مجموعهی باشگاه است. پرسپولیس هم چنین وضعیتی دارد، با یک تفاوت. به اعتقادم، بهترین مربی تاریخ باشگاهی در ایران برای تیمهای داخلی، آقای برانکو ایوانکوویچ بود. مردی که به چند دلیل بهترین انتخاب یک باشگاه ایرانی میتوانست باشد. برانکو، به دلیل تجربهاش، و شناخت تفکر ایرانی، به واسطه حضور بلندمدتِ مربیان کرووات در ایران، به شناخت قابلی از فوتبال ایران، همراه با جامعهشناسیِ مردمی رسیده. زبانِ برانکو برای ایرانیان قابل فهمتر بود تا دیگر مربیانِ چشم رنگی. اینکه پیشتر تیمهای ملیِ ما را هدایت کرده بیتاثیر نیست. اما منظور: برانکو نخستین چیزی که در پرسپولیس یاد داد، نظم و تزریقِ آرامش به مجموعهی تیم و هوادار بود. بازیکن یاد گرفت، سرمربی، همهی قدرت یک تیم است، این را به هوادار هم یاد داد: شما ساکت! من تصمیم میگیرم. برخی آغاز غر زدند. بازیکن، هوادار هم. بازیکن رو در روی ایوانکویچ نتوانست بایستد. چون حکم تبعیدش به نیمکت، یا خارج از باشگاه صادر میشد. برانکو لجوج بود. اشتباه هم داشت. مثل هر مربیِ دیگر. یا انسان دیگر. اما حرف را تنها حرفِ خودش میدانست. هوادارِ مخالف را مجبور به موافقت کرد و با خودش همراه. موقع شکست یاد داد که ایستاده تشویقشان کنند. مربی کارش را کرده، بازیکن هم، اما بازی فوتبال برد و باخت دارد. سراشیبی و سربلندی هم. اما نهایت هدف مهم است، امروز نشد، فردا. این ماه که نه، ماه بعد. نیم فصل را از دست دادیم، چند ماهی هست. فصلی ناموفق بودیم، نوید آینده را میداد و آینده هم زود از راه میرسید. استقلال، اما، هنوز این چند صدایی را تجربه میکند. درون زمین، یا روی نیمکتش، مربی و بازیکن، باشگاه و تیم، هوادار و کلیت ماجرا. شاید، به اعتقادِ من، هوادار استقلال، کمی، صبوری را تمرین میکرد، آیندهی بهتری برایش رقم میخورد. گاهی، ناصبوریها، رمق یک تیم را بیشتر میکشد، تا مشکلاتی که برایِ همهی فوتبال ایران وجود دارد، نه فقط استقلال، یا پرسپولیس. استقلال، به نظر منِ هوادار تیم رقیب، بهتر خواهد شد به شرط صبوری و تامل در رفتار تیمی و مربی و باشگاه و هوادار. هوادار میتواند از خودش شروع کند. استقلال خوب بازی کند و نتیجه نگیرد، هوادار غر میزند که به بازی زیبا جام نمیدهند. بد بازی کند و ببرد باز هم هوادار و پیشکسوت نق میزند که بردیم، اما نچسبید، این آن استقلال نیست. کدام استقلال؟ هر تیمی را میشود، فقط، به شرایط همان زمانش سنجید، نه با مقایسه با تیمِ گذشته، یا آدمهای پیشتر، که در این تیم بازی کردهاند یا مربی بودند یا مسئولیتی در این باشگاه داشتهاند. فارغ از ایرادِ مربی یا بازیکن یا مدیر قبلی، محسناتش را بر سر آدمِ جدید میکوبند و انتظار فرج میکشند. استقلال، نیاز به آرامش دارد. پرسپولیس هم، و سپاهان، تراکتور، نساجی، ذوبآهن و و و ...