این مقاله در شماره فوریه 2021 نشریه ورلدساکر منتشر شد.
تصمیمی بزرگ درباره آینده گریلیش در راه است؛ همه چیز در حال جدی شدن است. اما هیچکس نمیداند چه رخ خواهد داد. او همچنان به بازی با بی قیدی تمام که قلمبند سایز کوچکش نمایانگر آن است، ادامه میدهد و میداند که در حال زندگی کردن رویای خود است.
توانایی حمل توپ برزیلیطور فوق العاده؛ لطافت سرزندگی و خیال پردازی؛ مهارت استثنایی در دریبل زنی با سرعت؛ موهای مشکی صاف و نرم؛ جورابهای تا نیمه بالا کشیده که قلم بندی به اندازه تمبرهای پستی را نمایان میکند. جک گریلیش در زمین بازی بدون هیچ مشکلی از بین تمامی بازیکنان تشخیص داده میشود.
این کاری است که او همیشه انجام میداد؛ حتی زمانی که در کودکی با یک شخصیت مهم فوتبالی برخورد میکرد. کافی است از جیم توماس، استعدادیاب قدیمی میدلند، بپرسید که زمانی متوجه استعداد این بازیکن متولد بیرمنگام شد که او تنها شش سال داشت. توماس که افرادی چون مارک والترز، وینگر ویلا، لیورپول و رنجرز، لی شارپ، بازیکن کناری منچستریونایتد، و دین استوریج، مهاجم دربی کانتی، در فهرست کشفهایش دیده میشوند، هنوز خاطرات روشنی از آن یکشنبه صبح بارانی در سال 2002 دارد که به پارکی در منطقه شرلی در سولیهال رفت و با دهان باز کودکی با پیراهن بزرگتر از خودش را دید که در دیداری شش نفره برای هایگیتیونایتد بازی میکرد.
توماس سال گذشته به بیرمنگام میل گفت:” نمیتوانستید از او چشم بردارید. به محض این که من به آنجا رسیدم، او توپ را در محوطه جریمه روی پاهایش داشت و تمام تیم را دریبل زد. او بسیار کوچک بود. شبیه نگاه کردن به مارادونا بود.”
توماس پس از معرفی خودش به کارن، مادر جک، در کنار زمین، بلافاصله از او پرسید که آیا این بازیکن جوان دوست دارد به آکادمی ویلا ملحق شود. پاسخ؟ یک بله محکم و بزرگ. جک مانند کوین، پدرش، هوادار پر و پا قرص ویلا و از سر تا پا مرید رنگ ارغوانی و آبی بود. او تنها 4 سال داشت که برای اولین بار در ژاویه 2000 دیداری را در ویلا پارک تماشا کرد- پیروزی هیجان انگیز 2- 3 در جام حذفی برابر لیدز یونایتد. او در هفت سالگی دارنده بلیتهای تمام فصل بود و به صورت معمول برای تماشای دیدارهای خارج از خانه تیم هم سفر میکرد.
جک در کودکی علاقه خاصی به گابی آگبنلاهور، مهاجم ویلا، داشت که تنها در یک باشگاه به میدان رفت و 13 فصل در تیم اول حضور داشت، بهترین گلزن تاریخ باشگاه در لیگ برتر بود و سه بازی ملی نیز برای انگلیس انجام داد. آگبنلاهور هنوز در ویلا بود که گریلیش برای اولین بار در سال 2015 و در سن 19 سالگی به تیم اول رسید و با افتخار شاهد رکوردهای ابتدایی جک در زندگی حرفهای خود بود: اولین حضور در ترکیب اصلی در جام جذفی برابر بلکپول در ژانویه 2015، اولین حضور کامل او در ترکیب تیم در لیگ برتر در جریان تساوی 3- 3 خانگی برابر کویینز پارک رنجرز در آوریل، نقش مهم او در همان ماه در جریان پیروزی 1- 2 ویلا برابر لیورپول در نیمه نهایی جام حذفی، حضور بعدی او در دیدار فینال (هرچند با نتیجه 0- 4 مغلوب آرسنال شدند)، و اولین گلش در لیگ برتر که در جریان شکست 2-3 برابر لسترسیتی به ثمر رسید.
آگبنلاهور و گریلیش احترام مشترک و متقابلی برای یکدیگر قائل بودند. جک از گابی به عنوان یکی از الگوهایش نام میبرد و گابی نیز در پاسخ از جک به عنوان با استعدادترین بازیکنی که در کنارش بازی کرده نام برده و این بازیکن 25 ساله را با آندرس اینیستا، هافبک فوق العاده بارسلونا و تیم ملی اسپانیا، مقایسه میکند.گریلیش تنها یک شاخه از درخت بلوط سر به فلک کشیده خانواده خود که حامی ویلا هستند به حساب میآید. کوین، پدرش، برای لذت از تمامی موفقیتهای ویلا در 40 سال گذشته حاضر بوده است- قهرمانی درخشان آنها در لیگ در فصل 81- 1980، فتح جام باشگاههای اروپا در فصل بعد و قهرمانی جام اتحادیه در فصل 96- 1995- این در حالی است که بیلی گاراتی، پدر پدر پدربزرگش، در سال 1905 با ویلا موفق به کسب جام قهرمانی جام حذفی شد. گاراتی یک بازی ملی برای انگلیس انجام داد و جک با انجام 5 بازی ملی برای تیم بزرگسالان سه شیرها از رکورد او عبور کرده است.
گریلیش با پوشیدن پیراهن استونویلا، این فرصت را پیدا کرد تا در کنار گابریل آگبنلاهور، قهرمان دوران کودکیاش، بازی کند.
با چنین سبقهای همیشه این شانس وجود داشت که گریلیش بتواند با موفقیت از نردبان فوتبال بالا برود. او استعداد ذاتی فوق العادهای داشت و از سن کم به شدت به فوتبال عشق میورزید. تمام چیزی که میخواست این بود که به توپ ضربه بزند و کاری بود که انجام میداد: در زمین بازی مدرسه، در حیاط پشتی خانه خانوادگی در سولیهال در وست میدلندز، در پارک محله یا هر فضایی که او و کوان، برادر بزرگترش، و پسرخالههایشان میتوانستند بازی کنند.
علاقه او هیچ پایانی نداشت. هر روز در مهارت جدیدی استاد میشد، بیشتر روی پای چپ ضعیفترش کار میکرد و مرزهای جدیدی را فتح میکرد. جک به عنوان یک بچه مدرسهای سه شب در هفته با ویلا تمرین و با خوشحالی مسیر 30 مایلی را هر روزه طی میکرد. عطش او سیریناپذیر بود.
ویلا به خوبی.............
خب بهتره اینجا انتشار قسمت اول رو به پایان برسونیم
ادامه ی مطلب در قسمت دوم بزودی منتشر خواهد شد
این داستان ادامه دارد.................................