بعد از اینکه امروز مشخص شد حمید درخشان جانشین علی دایی در پرسپولیس خواهد بود، امیر عابدینی، سرمربی سابق این باشگاه، یکی از اولین کسانی بود که از حضور درخشان روی نیمکت پرسپولیس حمایت کرد. اما او در زمستان 87 در گفتگو با خبرنگار روزنامه دنیای فوتبال، حرف های عجیبی در مورد درخشان زد و او را متهم به پول گرفتن از یک باشگاه قطری برای به هم ریختن اردوی پرسپولیس در جام باشگاه های آسیا کرد.
چهره اش شباهتی به آن مدیر جاه طلب و اهل مبارزه روزهای اول ندارد. گرچه او هنوز گارد تهاجمی اش را حفظ کرده و یقه این و آن را می گیرد. آن طرف حسین عبدی با آرامش و متانت خاص همیشگی روبرویش نشسته و از امید به بقا می گوید. اعتماد به نفسی در چهره اوست که شاید امیر قلعه نوعی هم با تیم صدرنشین اش آن را نداشته باشد. او در جواب نگرانی های عابدینی می گوید:" حاج آقا دلم قرص است. ما در لیگ برتر می مانیم." عابدینی می گوید:" آن زمان که کاپیتان پرسپولیس بود هم همین آرامش را داشت. محال بود بدون وضو وارد زمین شود. یادم می آید در یک بازی، دو دقیقه از زمانی که بازی باید شروع می شد، می گذشت و ما به خاطر اینکه او مشغول وضو گرفتن بود، در رختکن مانده بودیم!"
در این شرایط، حرف زدن با امیر عابدینی راجع به مسائل فنی خیلی سخت است. اما او که حسابی دلش پر است، به دنبال بهانه ای می گردد تا درد دل کند. به خصوص هنگامی که بحث از داماش به پرسپولیس سال های 74 و 75 می رسد:" حرف هایی در دلم انبار شده که دیوانه ام می کند." او بخش مهمی از تاریخ فوتبال ایران است.
*در زمان حضور کادر فنی جدید (در داماش)، ادعا کردید که حسین عبدی زیر دست استانکو یک مربی خوب و کامل خواهد شد؛ هنوز هم روی این حرف خود هستید؟
بله؛ زمان این را ثابت خواهد کرد.
*اما شما چنین ادعایی را در مورد حمید درخشان، مجتبی محرمی، احمدرضا عابدزاده، محمد پنجعلی و خیلی های دیگر هم داشتید اما گذشت زمان ثابت کرد که شما اشتباه می کردید.
اولا که این ادعای استانکو بود. مجتبی محرمی دستخوش حوادث شد. به احمد رضا فرصت داده نشد و حمید درخشان...
*فلاش بک
به میان آمدن نام درخشان جرقه ای است برای فلاش بک به گذشته. حرف های زیادی به نوک زبان عابدینی می آید اما آنها را فرو می خورد:" اگر بخواهم حرف بزنم، پرسپولیس به هم می ریزد. با این شرایطی که داماس دارد، نمی خواهم حاشیه های دور و بر خودم و تیم را زیاد کنم."
اما با اصرار ما، او حاضر می شود تنها گوشه ای از اتفاقات سال های 75-74 را بازگو کند.
*دفترخاطرات
مرور خاطرات با آغاز کوبنده ای همراه است. عابدینی مانند یک داستان گوی چیره دست می گوید:" اوایل سال 75 بود. پرسپولیس سال 74 قهرمان شده بود و خودمان را برای بازی های آسیایی آماده می کردیم. تیم مان در لیگ هم در اواسط جدول قرار داشت. برای آمادگی بیشتر به اردوی اصفهان رفته بودیم که در این اردو، مجتبی محرمی با استانکو درگیر شد و توپ را به صورت او کوبید. این اتفاق، سرآغازی بود برای حوادثی که در رقابت های آسیایی افتاد. محرمی بعد از درگیری با دسته گل به تمرینات برگشت و استانکو او را بخشید."
*عابدزاده و دعوا سر دلار
آن وقت ها تیم بسیار خوبی داشتیم. مهدوی کیا، رهبری فر، خداداد عزیزی، محرمی و بهترین های بازیکنان لیگ در تیم ما بودند. با این تیم راهی مسابقات آسیایی شدیم. برای اولین بازی که در زمین حریف بود، در فرودگاه دو هزار دلار به فرشاد پیوس دادم تا میان بچه ها تقسیم کند. عابدزاده با عصبانیت به من گفت:" فقط دو هزار دلار برای همه بچه ها؟" من هم عصبانی شدم و سهم او را از پول بچه ها کم کردم. عابدزاده تمام فوتبالش را مدیون من است. اگر من خرج عملش را نمی دادم و حمایتش نمی کردم، او هیچ وقت به فوتبال برنمی گشت. با این حال،او سر این مسئله با من لج کرد. در اولین بازی، الزورا عراق را بردیم؛ دومین بازی مان مقابل الهلال بود. 2-1 جلو افتادیم اما عابدزاده در یک صحنه از دروازه بیرون آمد و توپ را نگرفت و در صحنه ای دیگر، توپ را گرفت و جلوی پای مهاجم حریف انداخت تا ما در نهایت بازندهش ویم."
*اخراج مشکوک محرمی
" مجتبی محرمی هم به رغم اینکه بارها تاکید کرده بودم در این بازی کارت نگیرد، مقابل چشمان داور یک خطای بچه گانه انجام داد تا دو اخطاره شود و بازی بعدی را از دست بدهد. بعد از بازی، در رختکن رضا شاهرودی یقه عابدزاده را گرفت و به او گفت:" این چه طرز دروازه بانی است" و قصد داشت او را بزند که من جلویش را گرفتم. در آن هنگام متوجه شدم که حمید درخشان پشت این جریان قرار دارد. او از قطری ها پول گرفته بود تا کاری کند که مجتبی در بازی مقابل آنها حضور نداشته باشد."
* به مهدوی کیا گفتم برو
بعد از آن بازی با احمدرضا و مجتبی صحبت کردم. در بازی بعدی السد را شکست دادیم ئ به دور بعد صعود کردیم. در مرحله بعد با پوهانگ استیلرز کره بازی داشتیم. قبل از بازی کارشکنی ها شروع شده بود. مهدی مهدوی کیا که تازه به تیم ملی دعوت شده بود، یک خط در میان تمرین می کرد. برای صبحانه و ناهار نمی آمد. می دانستم کار، کار درخشان است. یک روز که مهدی برای صبحانه نیامد، به اتاقش رفتم ئ گفتم که می توانی وسایلت را جمع کنی و به تهران بروی. قبل از بازی مقابل کره، احساس خوبی نداشتم. به نظرم یک مشکلی وجود داشت."
*بهروز کارت قرمز گرفت
بازی شروع شد؛ بهروز که بهترین مدافع من بود، در 20 دقیقه، دو خطای بچه گانه انجام داد و اخراج شد. مجتبی در آن بازی بارها دفاع را ول می کرد و می رفت. داور یک پنالتی به سود ما گرفت و او با اصرار خواست که خودش پنالتی را بزند. پشت توپ ایستاد و ضربه را به آسمان زد و بعد از خراب کردن پنالتی، زبانش را بیرون آورد و خندید که دوربین تصویرش را گرفت. بعد از این اتفاق بود که فهمیدم حضور درخشان در تیم مثل سم است و به همین خاطر، با اینکه نتایج خوبی با پرسپولیس گرفت و حتی 3-0 استقلال را بردیم، نگذاشتم در تیم بماند. البته او زحماتی هم برای پرسپولیس کشیده و هر وقت که لازم بوده، به عنوان مربی به پرسپولیس آمده."
به اینجا که می رسیم، عابدینی دکمه استپ را می زند:" دردل های من تمامی ندارد. در یک موقعیت بهتر، همه آنها را خواهم گفت."
یک کتاب به قلم امیر عابدینی ایده فوق العاده ای است؛ بس که در این سینه حرف هست! یادمان رفت که بنویسیم انگیزه این گفتگو، حرف های مشکوکی بود که عابدزاده علیه درخشان به زبان آورده بود.