قبل از اینکه داستان رو بخونین ، چند نکته ؛
☑ لینک اصلی داستان اینجاست (کلیک کنین) . من خودم همون کاربر . . هستم ؛ منتهی اون اکانت مسدود شده و میخوام مطالب رو از نو بازنویسی کنم . ممکنه تفاوت هایی هم داشته باشن ؛ یعنی عده ای از دوستان انتقاد میکردن که من ویرایش کردم .
☑ تمامی داستان ها رو خودم نوشتم .
🔰 کاری از حزب سناتورز
مقدمه :
ندای وظیفه ۴: جنگاوری نوین (به انگلیسی: Call of Duty 4: Modern Warfare) یک بازی ویدئویی در سبک تیراندازی اول شخص است که توسط شرکت اینفینیتی وارد توسعه یافته و در سال ۲۰۰۷ بهوسیله اکتیویژن منتشر شدهاست. این چهارمین بخش اصلی در مجموعه ندای وظیفه است. این بازی از محیط قبلی جنگ جهانی دوم فاصله میگیرد و به جای آن در دوران جنگ مدرن واقع میشود. با بیش از دو سال توسعه، جنگاوری نوین در نوامبر ۲۰۰۷ برای پلیاستیشن ۳، ایکسباکس ۳۶۰ و مایکروسافت ویندوز منتشر شد و در سال ۲۰۰۹ به عنوان ندای وظیفه: جنگاوری نوین – نسخه رفلکس به نینتندو وی منتقل شد.
داستان :
ماجرای بازی در سال 2011 و در کمپ نظامی سرویس هوایی ویژه (S.A.S) در شهر لندن ، پایتخت انگلیس آغاز می شود ؛ سربازی به نام Soap به محل تمرینات نظامی این گروه نظامی رفته تا به عضویت آن در بیاید . او باید آزمون بدهد ، در نهایت موفق می شود با کسب نمره خوبی کار خود را به طور رسمی در سرویس هوایی ویژه ، با مقام گروهبان و زیر نظر دو عضو این گروه نظامی یعنی جان پرایس (John price) و گز (Gaz) فعالیت خود را آغاز می کند . اولین ماموریت Soap این است که به همراه کاپیتان پرایس ، گز و شماری از نیروهای S.A.S به یک کشتی روسی که به سمت آمریکا می روند حمله کنند زیرا انگلیس به قول گز ، مثل برادر آمریکاست و از آن کشور محافظت می کند ! آنها متوجه می شوند این یک کشتی حامل مواد منفجره بوده و تروریست های اعراب روسی (Opfor) قصد حمله به آمریکا را داشتند بنابراین آن را منفجر می کنند .
چند هفته بعد ، یاسر الفولانی (رهبر حزب حماس) که در جده ، عربستان سعودی در حال خواندن نماز در یکی از مساجد این شهر است ، به دست تروریست های Opfor دستگیر شده و ظاهرا فردی به نام خالد الاسد (Khaled al-asad) قصد دارد او را بکشد . او می گوید آمریکا و انگلیس کشورهای بی رحمی هستند و هرکس بر آنها غلبه کند ، به بهشت می رود ! در نهایت الاسد ، الفولانی را که هیچ گناهی مرتکب نشده بود کشت .
نیروهای S.A.S به دنبال دستگیری و کشتن خالد الاسد برای اینکه بدانند او چرا و چگونه این کار را کرده است ؟ گز و کاپیتان پرایس متوجه می شوند که تنها کسی که از همه چیز خالد خبر دارد ، نیکولای است ؛ یک نظامی بازنشسته روسی که ظاهراً سابقه همکاری با S.A.S را داشته است (با توجه به داستان بازی مدرن وارفار 2019) . آنها به شهری در نزدیکی مرز آذربایجان-روسیه می روند تا او را پیدا کنند . در این میان یک نظامی یعنی سرلشکر کاماروف و نیروهای خودی اش قصد کمک کردن به کاپیتان پرایس ، گز ، سوپ و نیروهای S.A.S را دارند تا نیکولای و خالد را پیدا کنند . از آنجا که گز فردی تیزهوش است ، متوجه می شود کاماروف روس است از اهالی آذربایجان نیست ! پرایس و گز با کاماروف گلاویز می شوند اما کاماروف می گوید که فقط می خواهد به آنها کمک کند . در نهایت S.A.S موفق می شوند نیکولای را پیدا کنند و او نیز آنها را به سمت مخفیگاه خالد الاسد می برد .
اعراب روسی به عربستان حمله کرده اند ؛ تفنگداران دریایی آمریکا (U.S.M.C) با فرماندهی نظامی خطرناکی به نام سرلشکر وازکز به جده و به محل برگزاری نشست خالد الاسد حمله می کنند ولی متوجه می شوند که الاسد همه ویدیوهایش از قبل ضبط شده است .
نیروهای تفنگدار دریایی آمریکا در گام اول جده را از اشغال تروریست های OpFor آزاد می کنند . سپس آنها به بصره ، عراق که اصلی ترین هدف خالد الاسد است ، حمله می کنند اما به خاطر کمبود و مجروح شدن چندین نیرو ، به طور موقت عقب نشینی می کنند تا این که ......
نور شدید همه جا را فرا میگیرد ، صدای وحشتناکی شنیده می شود ...... بلی ؛ تروریست های OpFor انفجار شیمیایی انتحاری خود را مرتکب شده و بصره نابود می شود ...... از همه بدتر 30000 نیروی آمریکایی علی الخصوص گروهبان پائول جکسون و سرلشکر وازکز کشته می شوند !
بگذریم ...... نیروهای S.A.S بالاخره خالد الاسد را که مصوب همه این بلاهاست پیدا میکنند اما کاپیتان پرایس او را می کشد ؛ او پیش از این اقدام با موبایل الاسد با یکی حرف می زد ، همان فرد باعث شد تا کاپیتان پرایس خالد را بکشد . کاپیتان پرایس در پاسخ به سئوال گز که پرسید «که بود ؟» می گوید «زاخائف ...... ایمران زاخائف» . اسمی که جان را مجبور به تعریف داستانی عجیب از 15 سال پیش می کند .
پرایس زمانی که مثل سوپ یک گروهبان ساده بود ، با فرمانده و رفیق خود یعنی سرلشکر مک میلان ، به چرنوبیل ، پریپیات ، ایالت اوکراین شوروی رفتند تا فردی که قصد داشت شوروی را تحریک به حمله نظامی علیه آسیا کند بکشند ، آن فرد کسی نبود جز ایمران زاخائف . پرایس و مک میلان با لباس استتار (مخصوص تک تیراندازها) از کنار تانک ها و دشمنان و سگ های وحشی می گذرند . آنها قصد ترور زاخائف را دارند ولی از بدشانسی تیر پرایس به دست چپ زاخائف می خورد ؛ شاید پرایس موفق نشد او را بکشد ، ولی موفق شد دست چپش را قطع کند .
خاطره تمام می شود . پرایس و نیروهای S.A.S تحت حمایت نیروی هوایی جمهوری آذربایجان و تنها عضو باقیمانده تفنگداران دریایی آمریکا یعنی سرهنگ گریگز ، از چنگ نیروهای زاخائف در می روند . آنها می خواهند با دستگیری ویکتور زاخائف به پدر او برسند ولی ویکتور خودکشی می کند . زاخائف ناراحت و عصبانی ، کنترل خودش را از دست می دهد و دو موشک شیمیایی به سمت انگلیس و آمریکا پرتاب می کند .
نیروهای S.A.S به هر نحوه ای که بود موشک ها را نابود می کنند و قصد دارند که از چنگ نیروهای زاخائف فرار کنند اما گیر می افتند . همه مجروح می شوند یا میمیرند به جز سرهنگ گریگز که او هم میمیرد .
سوپ نگاهی به پدر معنوی اش می کند ، پرایس مجروح است ، زاخائف و دو تن از نیروهایش گز را می کشند ولی نیروی هوایی روسیه فورا به آنجا میرسند . پرایس از موقعیت استفاده می کند و تفنگ را به سوپ می دهد و این گروهبان نیز کار ناتمام پرایس در چرنوبیل را ، در روسیه تمام می کند .
در نهایت سرلشکر کاماروف و نیروهایش به کمک سوپ می آیند ولی کاپیتان پرایس بی هوش شده است ، در نهایت بازی تمام می شود .
به رسم یادگار ❤❤❤
پایان ❤❤