به تورین نروید. این پیشنهاد من به عنوان یک ایتالیایی به مسافرانی است که در مورد شهرهای دیدنی کشورم از من سوال می پرسند. اشتباه نکنید، تورین شهر زیبایی است و من 6 سال در آن زندگی کرده ام اما جایی نیست که پیشنهاد اول من برای کسی باشد که می خواهد ایتالیا را ببیند. این شهر در کنار رم، میلان، ونیز و فلورانس از نمادهای ایتالیا محسوب می شود و چشم انداز زیبایی از آلپ در کنار اماکن تاریخی و صنعتی دارد اما از دید من که کاخ های مجلل لوچا، ساحل دیدنی کومو در مناجو، غذاخوری های کنار خیابانی پالرمو، "میدان معجزه" پیزا و آبی بیکران ساحل ریوماجوره را دیده ام، تورین کمتر به چشم می آید. با این حال هرگز نمی توانم از تجربه دوباره ی نوشیدن یک لیوان بیسرین در کافه های تاریخی شهر چشم پوشی کنم و این بار هم که برای بازی با تورینو به اینجا آمده بودم این شانس را از دست ندادم. البته بعد از یک مساوی تلخ و در حالی که 2 بازیکن ما اخراج شدند و با گل دقیقه 88 بلوتی برد را با مساوی عوض کردیم دلیل خوبی برای جشن گرفتن وجود ندارد، اما خودم را لایق کمی استراحت دیدم.
به کافه مورد علاقه ام رفتم تا خاطرات خوش موفقیت های دهه 80 را در ذهنم بازسازی کنم؛ جایی که با دوستانم برای جشن قهرمانی می آمدیم، قهرمانی های پیاپی، البته نه به اندازه ی این سال های یوونتوس. در حالی که سر میز منتظر نوشیدنی ام بودم و نگاهم در گوشه های کافه روزهای جوانی ام را می دید؛ در گوشه ی دنجی متوجه یک چهره آشنا شدم. با آن مو و ریش آشفته به سختی می توان آندره آ پیرلو را نشناخت، بازیکن بزرگ دیروز و مربی با استعداد این روزهای یوونتوس. میز بزرگی بود که 7-8 نفر سر آن نشسته بودند. بعد از اطمینان از اینکه اشتباه نکردم و با کمی دقت بیشتر متوجه چهره های آشنای دیگری در امتداد میز شدم، پیولی، کونته، گتوزو، سیمونه اینزاگی، گاسپرینی و در گوشه ی دورتر میز روبرتو دی زربی، و البته مردی کت و شلواری که در حال صحبت برای بقیه بود و من نمی توانستم صورتش را بینم.
کمی صندلی ام را جابجا کردم تا نزدیک تر شوم و بتوانم صحبت های آنها را بشنوم ... "با اینکه چند روزی از کریسمس گذشته و بعد از تعطیلات و در شروع بازی های لیگ هستیم و می دانم که چقدر مشغله دارید اما فرصتی پیدا شد تا از شما برای این میهمانی کوچک دعوت کنم تا دوستی های گذشته را تازه کنیم و به شخصه خیلی خوشحالم که دعوت مرا پذیرفتید." حضار با تکان دادن سر و لبخند حرف هایش را تایید کردند. او با اشاره دست به سمت گاسپرینی و پیولی ادامه داد: "شما همیشه عضوی از خانواده هستید" و بعد رو به کونته کرد و گفت: "و هیچ کس نمی تواند نام شما را از یاد و قلب ما پاک کند." سپس در حالی که رو به همه نوشیدنی اش را بالا گرفته بود با لبخند گفت: "مایه افتخار من است که در میان شما نشسته ام دوستان، حالا بیایید از خوردنی ها لذت ببریم"
دیگر نمی توانستم جلوی کنجکاوی ام را بگیرم و تمام توجهم معطوف به آن میز و کسانی بود که در آنجا نشسته بودند. تمام حواس و تمرکزم را جمع کردم تا بتوانم همه ی صحبت ها را بشنوم. صدای گتوزو که درکنار همبازی و دوست همیشگی اش پیرلو نشسته بود شنیده می شد. "هنوز 2 بازی دیگه با هم داریم آندره آ، به راحتی نمی تونی از دست من قسر در بری" (خنده) ... "من خیلی تجربه ام از تو کمتره رینو، به ی تازه کار رحم کن."
"رحم ؟! تو که من و میشناسی پسر، وقتی پام به زمین چمن میرسه حتی مادرم رو هم نمیشناسم (خنده). اما جدای از این شوخی ها این کرونای لعنتی باعث شده نصف قدرت ما که هوادارا تو سن پائولو یا همون استادیوم مارادونا بودن و از دست بدم و دیگه تو ناپل جهنمی منتظر رقبا نباشه. بعد هم که داستان بازی با شما و حکم کمیته ملی المپیک و کلی مورد ابتلا که یکی یکی از بین بچه های تیم در میاد. دارم به این فکر می کنم که کرونا هم شمالی ها رو بیشتر از جنوبی ها دوست داره. حالا دی لورنتیسم بهانه گیر شده و حتی شنیدم با ساری تماس گرفته. من کارم و می کنم و به این شایعه ها اهمیت نمی دم اما بعد از باخت تو سوپر کاپ من و تحت فشار گذاشته، و این یعنی دوست من، هیچ راهی برای مصالحه بین من و تو نیست." کونته با آرنجش به پهلوی گتوزو زد و گفت: "گول ظاهر مظلومش و نخور رینو، تو که بهتر از من می دونی زیر اون چهره دوست داشتنی چه شیطونی پنهان شده، اون با خونسردی و بی رحمی سر هممون و می بره، این دو تا آندره آ دنبال دهمی ان."
پیرلو لبخند زد و گفت: "چرا که نه، اما امسال شانسمون در مقابل شما خیلی کمه. ی نگاهی به این میز بنداز آنتونیو، فریب صورت های شاد و خوش مشرب این آقایون ایتالیایی رو نخور، اونا دستت و به گرمی می فشارن اما تا آخر می جنگن و از هیچ روشی برای رسیدن به هدفشون نمی گذرن. خود تو آنتونیو، تو بهترین ترکیب و داری، تیمی که خودت دست چین کردی و برای سال دوم داری باهاشون کار می کنی، سبکت و جا انداختی و یک سری مبارز جنگجو می فرستی تو زمین که حاضرن به خاطرت سرشون و جلوی توپ بذارن، ببین توانایی ترکیبت چجوری بوده که گذاشتی راجا تو نیم فصل از تیم بره، ناینگولانی که خودش یه پا گلادیاتوره. خط هافبکی که سنسی و گالیاردینی مهره های تعویضیش هستن و اریکسن اصلا توش جایی نداره و نیکولو بارلا 1 متر و 72 سانتی توش تاج گذاری کرده. لاتزیو سیمونه و ناپولی تو رینو، بهترین نمایش ها رو ارائه میدین و به جاده برگشتین، و در حالی که من فقط ی مهاجم تخصصی دارم تیم گاسپرینی با زاپاتا و ایلیچیچ و موریل به کمتر از 3 گل راضی نمیشه، تازه خودش کم بود حالا شاگرد هم پیدا کرده، دی زربی هم شده یه آتالانتای دیگه. من فقط دارم سعی می کنم موتور تیمم و روشن نگه دارم و فکر نمی کنم بتونم زیاد مزاحم رقابت شما بشم. تازه لیگ قهرمانان هم در پیشه که فشار بیشتری روی دوشم میذاره و من باید تو همه ی رقابت ها برای قهرمانی بجنگم تا رئیس ازم راضی بشه. رئیس آنیلی فکرای بزرگی داره، من هم باید ببرم، هم قهرمانی بیارم و هم چشم نواز بازی کنم، اونم در اولین تجربه رسمیم به عنوان سرمربی. نه دوستان، امسال دیگه روبان های اسکودتو سیاه و سفید نیستن."
دی زربی در حالی که سعی می کرد لبخد حاکی از رضایتش و پنهان کنه گفت: " من و تیمم هنوز برای رقابت با بزرگانی مثل شما خیلی کوچک هستیم و فقط از بودن در اینجا و این تجربه لذت می بریم" جیانپیرو دستی به پشت دی زربی زد و گفت: "شکسته نفسی نکن دوست من، توام یکی از مایی، فیلسوف هایی که فوتبال و زیباتر می کنن، ما کاراواجو، ماکیاولی و داوینچی کالچو هستیم. مسیر درستی و داری طی می کنی و امیدوارم تو فصل های بعدی بالای میز ببینمت. اما من چی بگم، بعد از موفقیت های فصل پیش دیگه همه از ما انتظار بالایی دارن و اصلا به این فکر نمی کنن که نمیشه برای دو فصل پشت سر هم غافلگیری لیگ باشیم و بالاخره دستمون رو میشه و اگه نتونیم طراوت و انعطافمون و حفظ کنیم سقوطمون حتمی عه. هجومی بازی کردن مثل ی شمشیر دو لبه اس و تو بعضی از بازی ها مثل بازی ورونا یا لاتزیو نتیجه ی برعکس میده. تازه من یکی از بهترین هام و از دست دادم، هرچند پاپو داشت نظم تیم و به هم می ریخت اما نمی تونم کتمان کنم که اون نقش بزرگی تو باز کردن گره های کور بازی ها برام داشت. من به سهمیه لیگ قهرمانان فصل بعد فکر می کنم، همین. اما اینزاگی می خواد کار نیمه تموم فصل قبلش و تموم کنه، مگه نه سیمونه؟"
اینزاگی نوشیدنی ش و کنار گذاشت و گفت: "خیلی دوست داشتم بگم بله، ما قهرمانی می خوایم ... اما متاسفانه نمی تونم. این فصل هرگز به فرم خوب گذشته نرسیدیم. عملکرد ایموبیله و آلبرتو هم این و نشون میده. ما رمی ها درسته که پایتخت نشینیم اما پیشینه و تجربه شما رو در زمینه قهرمانی نداریم و این موضوع تو ی لیگ 20 تیمی فرسایشی خودشو بالاخره نشون میده. فونسکا هم با من هم عقیده اس، عذر خواهی کرد که نتونست به این میهمانی برسه چون باید به مشکلش با ژکو رسیدگی می کرد اما تیم اون هم مثل تیم من متکی به چند بازیکنه و اگر اونا روی فرم خوبشون نباشن زیاد دووم نمیاریم. ما به سختی 15 بازیکن رقابتی در تیم هامون داریم و این برای مدعی بودن کافی نیست. مثلث ژکو، پدرو و میخیتاریان به اضافه پلگرینی و زانیولو واقعا ترسناکه اما اگر تیمی اونها رو مهار کنه یا شرایط خوبی نداشته باشن رم به مشکل جدی بر می خوره، درست مثل آلبرتو، سرگی و چیرو در گروه من. نه دوستان ما رو زیاد دست بالا نگیرید، حداقل نه جایی که پیولی با زلاتان حضور دارن."
با این حرف پیولی هم وارد بحث شد. "ممنون از تعریفت سیمونه. همه می دونن که ما تازه از گور برخاستیم و عطش بالایی برای قدم گذاشتن در مسیر میلان افسانه ای داریم. با اینکه تیم زیاد جوان نیست اما این بچه ها تجربه قهرمانی چندانی ندارن و اگر زلاتان و مانژو که تازه به ما اضافه شده رو کنار بذاریم تجربه ما به مراتب کمتر از تیم های شماس. با این حال من از مرزهای جهنم برگشتم و تقریبا پارسال همین موقع ها بود که تیغ اخراج شدن و رو گردنم حس می کردم، روزهایی که کرونا به من فرصت داد تا تیم و اونجوری که می خوام بسازم و حالا اتحاد خوبی بین من و بچه های تیم وجود داره و می دونیم چه توانایی هایی داریم و این و تو بازی هایی که کامبک زدیم نشون دادیم. تا اینجای حرفم و با نمایش نیم فصل اولمون قاعدتا ما باید مدعی قهرمانی باشیم اما فراموش نکنین که ما تو یورو لیگ حضور داریم و اگر به مراحل بالای این جام برسیم حفظ تعادلمون در تیم بسیار سخت میشه و اگر از این چالش و بازی های آخر هفته به سلامت بیرون نیایم شاید سهمیه فصل بعد را هم از دست بدیم، کونته می دونه بازی های یورو لیگ چه سم مهلکی می تونه باشه. پس بیاین واقع بین باشیم و رسانه ای حرف نزنیم، ما مدعی نیستیم. نه تا وقتی که دون آنتونیو حضور داره" و به نشانه احترام سرش و برای کونته خم کرد.
کونته هم سری تکان داد و شروع کرد: "از همه ممنونم. شنیدم بیشتر مربیان لیگ ما رو به عنوان شانس اول قهرمانی انتخاب کردن. این باعث افتخار من و تیمم عه اما سعی نکنین با این حرف ها روی بازیکنان و من فشار بگذارین. این فصل تا همینجا هم برای من ی شکست محسوب میشه و حتی وقتی که ی نمایش قدرتمند ارائه میدم، باز هم از همه طرف به من انتقاد میشه. داوری ها اصلا به نفع ما نیست نمونه اش بازی با اودینه و فابیو مارسکا، این وسط مشکلات اقتصادی هم عملا از ماه آگوست ما رو فلج کرده. به غیر از 2 یا نهایتا 3 بازی در جام حذفی ما فقط بازی های شنبه و یکشنبه لیگ و داریم ... این هم ی فرصته و هم یک تهدید. ممکنه تو خوش خیالی و بی حریفی غرق شیم و از کورس قهرمانی جا بمونیم و این یعنی پایان کار من و پروژه سونینگ برای اینتر. همه ی ما ی ونوم درون خودمون داریم که می تونه دخلمون و بیاره یا اگر بخوام واضح تر بگم بزرگترین دشمن برای قهرمان نشدن تک تک ما درون تیم های خودمونه، پس جای هیچ بهانه گیری نیست. من همه ی شما رو میشناسم آقایون. با بعضی همکار بودم، با بعضی هم بازی ... برای برخی مربی و برای بقیه رقیب، پس در مقابل ی کهنه کار مثل من درست نیست که اینهمه تواضع به خرج بدین و مشتتون و بسته بگه دارین. منم مثل شما ی ایتالیایی ام پس بهتره این بازی و تموم کنیم و غذامون و بخوریم، چون آندره آ آنیلی تدارک ویژه ای برامون دیده و بعد از بلند شدن از سر این میز تا آخرای ماه ژوئن نمی خوام چهره ی هیچ کدومتون و خندون ببینم."
صدای خنده ی همه بلند شد و مشغول خوردن غذا شدن و من هم که دیگه گردنم درد گرفته بود راحت نشستم و با مرور حرفهایی که شنیده بودم به این فکر کردم که چرا من سر اون میز نیستم. درسته که من تازه دو ماهه منصوب شدم و ما قدرتی برای رقابت بزرگان سری آ نداریم اما نباید یکی از خواهر ها رو فراموش می کردن، شاید همین خواهر کوچک با توصیه های من سرنوشت قهرمانی و مشخص کنه و موی دماغ مدعیان بشه، مثل کاری که با یوونتوس کردم، مطمئنم ندود و آنیلی من و فراموش نکردن، نه وقتی که اون بلا رو سرشون آوردم ... من ... چزاره پراندلی.