برنامه ملاقات با چهره ها با حضور دکتر بیژن حیدری به بخش دوم رسیده است. در بخش اول که روز گذشته تقدیم شما شد، بیشتر در مورد چگونگی برقراری تعادل بین طبابت و قضاوت، چه در زمان تحصیل و چه حالا پرداختیم. همچنین از بیژن حیدری پرسیدیم نظر خانواده اش در مورد داوری چیست. او خاطرات جالبی از دوران دانشجویی و حتی روز خواستگاری و روز قضاوت دربی تعریف کرد.
اما در بخش دوم که حالا تقدیم شما می شود، از وسوسه کنار گذاشتن داوری پرسیدیم. بیژن حیدری بلند قد ترین داور ایران است. کنجکاو شدیم که با توجه به قد بلندش، بسکتبال یا والیبال را به صورت حرفه ای دنبال نکرده؟ با این پرسش بحث جذاب تر شد. دکتر بیژن حیدری ماجرای روزی را تعریف کرد که حین بازی بسکتبال مصدوم شد و بعد از بازی و خوردن دوغ، به کما رفت! برای اولین بار این موضوع را از بیژن حیدری شنیدیم و شوک زده شدیم. او گفت با این اتفاق در شهرش یعنی همدان شایعه شد بعد از ورزش دوغ نخورید، وگرنه به کما می روید! همین جا پرسیدیم آقای دکتر ماجرای معتادها کرونا نمی گیرند چیست؟ صحبت ها و خاطرات بیژن حیدری شنیدنی و جذاب بود. اما در بخش پایانی قسمت دوم از او خواستیم از دورانی که به عنوان تماشاگر به استادیوم می رفته بگوید و اعتراف کند آیا روی سکو به داور بازی فحاشی می کرده؟!
بخش دوم گفتگوی سامان خدائی با دکتر بیژن حیدری را تماشا می کنید. علاوه بر بخش دوم، امروز دو بخش پایانی گفتگو هم تقدیم شما می شود...
در مورد شما و داورانی دیگر مانند سعید مظفری زاده که مهندس است، همواره این نگرانی وجود داشته که یک روز بگویید دیگر داوری را نمی خواهیم و این سوت و ما را به خیر و شما را به سلامت. برای این مسئله هیچ وقت وسوسه نشدید؟
ناملایمتی در همه کارها وجود دارد. اینکه بگویید همه کارها در یک خط صاف جلو می روند، اینگونه نیست. این مثل یک سفر می ماند. شما ممکن است در سفر، یک روز صبح و یک روز شب حرکت می کنید. ممکن است یک روز پنچر کنید یا ماشین بماند و ... داوری نیز به همین شکل است. این گونه نیست روی یک خط صاف رو به بالا پیشرفت کنید. ضربه خوردن، حواشی مختلف، حواشی از طرف طرفداران، از طرف همکاران و ... یا مثلا کمیته داوران و فدراسیون شما را قبول نداشته باشند. به هر حال همه این مسائل وجود دارند. این ناملایمتی ها ممکن است شما را مواقعی دلسرد کند ولی در رابطه با من، این گونه نبوده که مثلا بگویم امروز داوری را کنار بگذارم. این را قبلا گفته ام که داوری و پزشکی برایم مانند دو بچه هستند که همزمان رشد کرده اند. نمی توانم یکی از بچه ها را بخواهم و دیگری را نخواهم. هیچ پدر و مادری نیز این کار را نمی کنند. برای من این دو کار نیز مانند چیزی هستند که گفتم. البته می دانم عمر داوری ام، کوتاه تر از عمر پزشکی ام است. شاید یک روز مثلا وقتی داوری ام تمام شد، با خود بنشینم و بگویم دیگر نظارت نکنم یا مدرس داوری نباشم و فقط در حیطه پزشکی جلو بروم و با خانواده بیشتر وقت بگذرانم. هنوز به این مسئله فکر نکرده ام. شاید با توجه به سنم تا 5 سال دیگر یعنی 45 سالگی قضاوت کنم. شاید اصلا اتفاقی بیفتد سال دیگر قضاوت را کنار بگذارم. شاید هم تا آخر بروم. هزار و یک اتفاق ممکن است رخ دهد. فیفا یک روز محدودیت سنی برای ورود به لیست بین المللی گذاشته بود و اکنون آن را برداشته است. قوانین هر روز جدید می شوند. بدن انسان نیز یک توانی دارد. یک روز می بینید شما سرحال هستید و همچنان می توانید. یک روز نیز می بینید که دیگر در توان تان نیست. ما در محیط کاری خود این را می بینیم. ورزشکاران ما فکر می کنند شاید همه چیز باید بر وفق مراد باشد. ما جوانی داریم 36 ساله و طی سه ماه فهمیده مبتلا به سرطان است. این مسئله نه تنها او را از ادامه کار باز می دارد، بلکه باعث توقف زندگی اش نیز می شود. ما همیشه مثبت فکر می کنیم ولی خوب باید این را دانست که یک سیب را بالا پرتاب می کنیم و هزاربار می چرخد.
ان شاءالله مریضی از همه مردم دور باشد. حال از نظارت و مدرس داوری بگذریم، اگر بعد از دوران حرفه ای، برای کارشناسی با شما از طرف طرفداری تماس بگیریم، جواب ما را می دهید؟
ان شاءالله. ما از فوتبال که نمی توانیم فاصله بگیریم. ممکن است داوری تمام شود ولی به فوتبال علاقه دارم. بعضی وقت ها که با دوستان در سالن فوتسال بازی می کردیم، به آن دربان سالن التماس می کردیم که اجازه بده ده دقیقه، یک ربع بیشتر بازی کنیم. من به بازی کردن نیز علاقه داشتم منتها وقتی مصدومیت ها را دیدم و اینکه ممکن است روی داوری ام تاثیر بگذارد، ناخودآگاه از بازی کردن فاصله گرفتم. مطمئنم روزی که داوری را کنار بگذارم، به جای آن هفته ای سه روز بازی خواهم کرد.
در مورد پیام حیدری، برادرتان که دیگر داور بین المللی کشورمان است صحبت کردید. وقتی می خواست وارد این حرفه شود، او را تشویق کردید یا خیر؟
پیام تقریبا با من، شاید چند ماهی جلوتر نیز وارد شد. یعنی این گونه نبود به او بگویم وارد نشو. شاید مشاور اصلی من نیز خود پیام بود. پیام به خاطر سن کمش که دیپلم نگرفته بود و وارد داوری شد، درجه هایش داوری اش به تاخیر افتادند. اگر درجات او را زودتر می دادند، چیزی که الان وجود دارد، پیام زودتر از این ها وارد لیست بین المللی می شد. البته الان پیام هنوز جوان بوده و راه برایش باز است. هیچ گاه به او نمی گویم از داوری فاصله بگیر. یک خاطره از او بگویم. پیام می خواست انتخاب رشته دانشگاه کند، مهندسی صنایع شهرستان قبول شد و مهندسی شیمی دانشگاه همدان. پدر و مادرم اصرار داشتند پیام در همدان بماند. ما نیز می آمدیم و صبح تا شب از فضایل شیمی برای پیام می گفتیم که تو رتبه داری، المپیادی بودی و ... به او می گفتم شیمی همدان قطب است و می توانی اینجا موفق شوی. هنوز هم می گوید اگر می گذاشتی آن رشته را بروم، موفق تر می شوم. البته الان هم پیام خدا را شکر مشغول به کار است. متاسفانه خیلی جوانان هستند که وارد رشته های مهندسی و پزشکی می شوند ولی کار ندارند اما خدا را شکر پیام اکنون مشغول به کار است.
شما با 193 سانتی متر قد، بلند قد ترین داور آسیا هستید. قبل از ورود به حرفه داوری، رشته های بسکتبال، والیبال و فوتبال را به طور حرفه ای نیز دنبال کردید؟
من بسکتبال را خیلی دوست داشتم. حتی وقتی وارد دانشگاه و داوری شدم، بسکتبال بازی می کردم. بسکتبال دانشگاه همدان 8 سال بود که خوابیده بود. یعنی در یک دوره تیم دانشگاه علوم پزشکی اش درخشان بود و بعد تعطیل شده بود. ما نیز با چندتا از بچه های خوب که در سطح لیگ های کشوری بودند، تیم تشکیل دادیم. آن ها واقعا علاقه داشتند در کنار پزشکی و پرستاری، ورزش کنند. آن ها از جمله کسانی بودند که نتوانستند در هر دو کار وارد شوند ولی اگر وارد بسکتبال می شدند، خیلی موفقیت کسب می کردند. مثلا یک گاردپخش داشتیم واقعا عالی بود. یعنی در حد لیگ برتر بازی می کرد و پیشنهاد نیز داشت. به هر حال تیم را تشکیل دادیم و هفته ای 5 جلسه تمرین می کردیم. البته در داوری نیز مصدوم شدم ولی در بسکتبال سخت ترین مصدومیت عمرم را داشتم که در کما رفتم. یک آشنایی ما داریم که اتفاقا ارتوپد است. این قدر با هم صمیمی بودیم اکنون او شوهر دختر خاله ام است و خیلی نزدیک هستیم. ایشان کمی چاق هستند و به من گفت می خواهم وزن کم کنم و من به او گفتم به بسکتبال بیا. جلسه اول آمد. من پستم به گونه ای بود که زیاد سر حلقه می رفتم. یک ضد حمله پیش آمد و من بالای حلقه پریدم. این آشنای ما فکر کرد مثل فوتبال می توان تنه زد و مرا زد. من فقط یادم می آید یک جسم سخت پشت سرم خورد. در واقع سرم به زانوی ایشان خورده بود. چند دقیقه گیج بودم و سپس بازی را ادامه دادیم. سپس عادت داشتیم پس از بازی به جای آب و نوشابه، دوغ می خوردیم. سپس در راه خانه متوجه شدم پاهایم سست هستند و دارم بیهوش می شوم. خلاصه مرا به بیمارستان بردند و دو روز نیز در کما بودم. پس از دو روز کم کم سرحال شدم. پس از آن در همدان میان خانواده های قدیمی شایعه شده بود که پس از ورزش به بچه هایتان دوغ ندهید. یک پزشکی هست دوغ بعد از ورزش خورده و مرده! فکر کنم روی دوغ یک تبلیغ منفی شد و در سوپر مارکت ها روی دستشان باد کرده بود. این هم از قضایای بسکتبال.
این شایعات هنوز هم هست. مثلا معتادها کرونا نمی گیرند و ...
بله دقیقا. حال این صحبت ها اینجا خوب نیست ولی خوب مثلا مریض پیش من می آید و به او می گویم این دود برای شکستگی ات خوب نیست و نمی گذارد جوش بخورد. اصلا نباید سیگار بکشی. سپس به همراهش نگاه می کند که به دکتر بگویم یا نه و او نیز اشاره می کند که بگو. می گوید آقای دکتر کشیدن چیزهای دیگر که بد نیست؟ آخر می گویند برای کرونا خوب است! می گویم چه کسی گفته و چه پایه علمی این حرف دارد. اما به هر حال این صحبت ها هستند. خدا نکند چیزی روی زبان بیفتد.
کلا بسکتبال را پس از آن مصدومیت کنار گذاشتید؟
الان وقت نمی کنم. علاقه داشتم و در یک دوره در پزشکی کار کردم و سپس با پیشکسوتان که خیلی از آن ها در همدان پزشک هستند بازی می کردم اما اکنون واقعا وقت نمی کنم.
حدود 20-21 سال پیش آقای یزدانی خرم جایزه گذاشتند که هرکس بالای 190 سانتی متر است را معرفی کنند. دنبال شما نیامدند؟
دنبال من نه ولی این اتفاق یادم است که در دبیرستان ها و دانشگاه همدان دنبال قد بلندها می گشتند که جذب والیبال و بسکتبال کنند. من نیز علاقه بسیاری به داوری فوتبال داشتم و می دانستم نمی شود در دو رشته ورزشی کاملا موفق شد.
ولی قد شما برای فوتبال خوب است.
بله برای دروازه و دفاع خوب است اما در بسکتبال این قد یک قد نرمال به پایین است. ماشاالله همه قدها بالای دو متر است. مثلا یادم است عروسی ای دعوت بودیم و یک سری از این بچه ها که قدهای بالای دو متر داشتند آمده بودند. خودم در برابر آن ها کوتاه بودم و بقیه نیز می گفتند تو را به خدا به آن ها بگو بنشینند ما اعتماد به نفس مان را از دست دادیم.
وقتی فوتبال بازی می کردید، کدام پست بودید؟
من دوست داشتم وسط زمین باشم. هافبک و هافبک دفاعی را خیلی دوست داشتم. دوست داشتم این توپ های مرده پشت محوطه به من برسد و شوت زنی کنم. همچنین دوست دارم روی بازی حریف حالت تخریب چی داشته باشم. بنابراین بیشتر هافبک دفاعی بازی می کردم.
مسلما قد بلند نیز به قطع توپ ها کمک می کند.
بله خیلی تاثیرگذار بود.
قبل از ورود به داوری، به عنوان تماشاگر وارد استادیوم های ورزشی شده بودید؟
بله.
می خواهید بگویید کدام بازی؟
بازی ملی نبود و بازی باشگاهی خیلی اتفاقی نیز رفتم. تهران آمده بودم و چندتا از آشناها می خواستند بروند. برف زیادی نیز آمده بود. این قدر هم فضای مجازی نبود که بگویند بازی تعطیل می شود یا خیر. فکر می کنم اول یا دوم راهنمایی نیز بودم. همه نگاه به تلویزیون می کردند که ببینند بازی لغو می شود یا خیر. خلاصه ما طبقه دوم استادیوم آزادی نشستیم و زیر پایمان یخ زده بود اما این قدر به فوتبال علاقه مند بودیم که نمی دانستیم برف است یا سرد و ... یک بار به آن شکل بودند و یکی دوبار دیگر نیز رفتم. فامیل هایی داشتم پسر خاله و این ها که علاقه زیادی به استادیوم رفتن داشتند و هروقت تهران می رفتم، با آن ها به استادیوم می رفتم. البته من بازی را انتخاب نمی کردم. بازی را آن ها انتخاب می کردند و من در کنارشان می رفتم.
در آن زمان شعار علیه داوری که نمی دادید؟ چون داور دقت کن و این ها مد نبود.
واقعا خاطرم نیست که چه فحش هایی می دادند. فقط یادم است گلوله برفی و یخ پرت می کردند. کنترل ها مانند الان نبود که بخواهند گیت ها را چک کنند. یادم است طرف تخم مرغ با خود آورده بود که ساندویچش را بخورد و بیخیال می شد و می گفت آن را پرتاب کنم و بیشتر خودم را خالی کنم. این ها را واقعا یادم است ولی از توهین ها چیزی خاطرم نیست.
مسلما اکثر داوران خود به فوتبال علاقه داشته اند. می خواهم بپرسم آن موقع که شما خودتان به استادیوم می رفتید، رفتارتان با داور چگونه بود؟
من زمانی که واقعا داور روی اعصابم بود، بازی ایران و استرالیا بود که با خود می گفتم چرا داور سوت نمی زند؟ انگار لج کرده بود که استرالیایی ها یک توپ وارد دروازه ایران کنند. یکی این بازی، دیگری نیز بازی ایران و عربستان، آن داور مصری هم خیلی روی اعصابم بود. یعنی مانند این بود سوت را به ایشان داده اند علیه ایران سوت بزند و عربستان بازی را ببرد. واقعا نیز همین شد. بقیه بازی ها خیلی حساسیت روی داور نداشتم. به هر حال خودم داوری را دوست داشتم و مثلا می گفتم خوب این از خودمان است! به همین دلیل این گونه نبود بخواهم خدایی نکرده به داوری توهین کنم.
پایان بخش دوم
قسمت سوم تا ساعاتی دیگر منتشر می شود...