بدون شک پپ گواردیولا و ژوزه مورینیو، دو تن از موفقترین و پرافتخارترین مربیان جهان هستند. مردانی بهشدت باانگیزه که تفاوت چندانی در انگیزههای آنها مشاهده نمیشود. این دو ابر مربی به کمک شخصیتی منحصربهفرد و باانگیزههایی نسبتاً مشابه توانستند، قلههای اروپایی و جهانی را یکی پس از دیگری فتح نمایند. وجود این دو سرمربی در جهان فوتبال میتواند جدال خوشبینی و بدبینی، نظریه و فرضیه و یا رئالیسم و ایدئالیسم باشد.
در این یادداشت به کمک اد اسمیت، نویسنده تحسینشده و حرفهای سایت بلیچرریپورت و کارل.آ.واگنر، نویسنده کتاب مشهور «The Art & Science of Character Analysis»، نگاهی کوتاه به شخصیت این دو مربی بزرگ خواهم داشت.

عنوان: رهبر - فیلسوف
کارکرد: درونگرا - شمی - فکری - داوری کننده
ویژگیهای فکری: استراتژیست، تحلیلگر، نظریهپرداز، خلاق و دانشطلب
ضعفهای شخصیتی: توقع بیشازاندازه از دیگران، انتقادکننده صریح و بسیار استقلالطلب
ویژگیهای شخصیتی: آرمانگرا (ایدئالیست)، باانگیزه، مستقل، منطقی، انتقادپذیر ، قاطع، کنجکاو و علاقهمند به مسائل پیچیده

در شخصیت گواردیولا بهعنوان یک فیلسوف، سه ویژگی برجسته مشاهده میشود:
میداند که میخواهد چهکار کند
پس از رسیدن به شهر منچستر، زیاد طول نکشید تا او دروازهبانی را که در فلسفهاش جایی نداشت - یعنی جو هارت - از لیست تیم خط بزند. علت؟ پپ میخواست که شروع حملهی تیم از دروازه خودی استارت بخورد و متوجه شد که هارت بهاندازهی کافی برای این امر مناسب نیست.
به استراتژیاش اعتماد میکند
گواردیولا یک هدف و چندراه وضع کرده و از بازیکنانش میخواهد که به همان روش بازی کنند و تحت هیچ شرایطی از هدف مشخصشده دور نشوند. چرا باید اینطور باشد؟ مشخص است. او جامها و افتخارات زیادی را اسپانیا، آلمان و انگلیس کسب کرده و میخواهد همین راه را همواره ادامه دهد. حتی بارها شاهد بودیم که پپ چندین بازی را بدون حتی یک برد پشت سر گذاشت، اما بههیچوجه عقیده و آرمانهای خود را تغییر نداد و به بازیکنانش نیز این عقیده را دیکته نمود.
به بازیکنانش اعتقاد دارد
گاهی اوقات دیدهایم که یک بازیکن هر چه قدر هم بد بازی کند، در بیشتر بازیها در ترکیب ثابت تیم حضور دارد؛ درحالیکه به نظر میرسد جایگزین بهتری نیز برای او وجود داشته باشد. در بیشتر مواقع پپ گواردیولا به بازیکنانش این فرصت را میدهد که خودشان را اثبات کنند. هر بازیکنی فراز و نشیبهای خودش را دارد و پپ این را میداند. نمونه بارز این امر، فیل فودن، محصول جدید فلسفه فکری پپ گواردیولا است.
مهمترین و شناختهشدهترین بخش شخصیتی پپ گواردیولا میل به کمال بیشازاندازه اوست. آرمانگرایی یعنی تعیین اهداف والا و دست نکشیدن از آن به بهانههای گوناگون. شاید از خیلیها شنیده باشیم که عقل و آرمانگرایی دو مقوله جدا از هم هستند؛ اما این جمله هنگامی صحیح است که از اهداف آرمانی واژه منطق را حذف کنیم و در تخیلات غوطه ورشویم. مطمئن عقل، آرمانگرایی را محکوم نمیکند و محکوم کنندگان آرمانگرایی را باید از جرگه عقل بیرون دانست.

آرمانگرایی را گاهی در برابر واقعبینی قرار میدهند و در پاسخ به آرمانگرایان و در رد آنها میگویند: «باید واقعبین بود». تضاد آرمانگرایی با واقعبینی، گاه بهگونهای تبلیغ میشود که خود آرمانگرایان نیز آن را باور میکنند و کارشان بهجایی میکشد که وادار میشوند واقعبینی را نکوهش کنند؛ درحالیکه ایراد کار در این مفاهیم نیست.
اما پپ گواردیولا راه خود را جدا کرد. ایده پیروزی در تمام بازیها به روش پادشاهی و مالکیت بر زمین و باهدف ارتقا سطح کیفی فوتبال، تعریف کلی آرمان والای اوست.
گواردیولا معماری ساختمانی را برعهدهگرفته که در آن کسب برتری هدفی است که با انتخاب سبک بازی پوزیسیونی و اصل ارسال پاسهای متعدد، راه را برای در اختیار گرفتن مالکیت توپ، همراه با پیریزی حرکات تاکتیکی و تکنیکی مختلف، هموار میکند. ایدهی کلی فلسفهی گواردیولا در نقلقولی از او خلاصهشده است:
«حریف را حرکت دهید، نه توپ را. آنها را با پاسهای متعدد به پرس کردن خود تحریک کنید. شما توپ را در یک سمت در اختیاردارید تا در سمت دیگر کار تمام کنید.»

پپ تمایل دارد که منشأ این ایده را به شخص دیگری نسبت دهد. شخص موردنظر گواردیولا، یوهان کرایوف فقید است؛ مردی که با بنیان گذارشتن پایه و اساس فوتبال مدرن، آن ره بگونه ای خاص متحول کرد. گواردیولا در بارسلونا گفته بود که تبادل پاسهای تعیینکننده و انتقال سریع در بین فازها، از مهمترین عوامل کسب اعتبار تیم بارسلونا در زمان کرایوف فقید است.
گواردیولا پس از مطالعه و آموختن فلسفه بازی یوهان کرایوف، بهشدت به آن علاقهمند شده و از آن زمان تاکنون، به دنبال ارتقای سطح کیفی این فلسفه بوده است.

پافشاری گواردیولا بر اجرا و ارتقا این سبک از فوتبال نشات گرفته از شخصیت کمالگرای اوست. از بارسلونای بی گرفته، تا تیم اول کاتالانها و باواراییها و اکنون در منچستر سیتی، او در تلاش است تا سبک بازی منحصربهفرد خود را در سختترین شرایط و با در نظر گرفتن عواقب این هدف، ارتقا ببخشد و آن را عملی کند. ژاوی، اسطوره محبوب کاتالان در واکنش به منسوب شدن پپ گواردیولا بهعنوان سرمربی سیتیزنها در روزنامه گاردین نوشت:
«آیا گواردیولا میتواند فرهنگ پیشرفته و مدرن فوتبال خودش را در فوتبال انگلستان گسترش دهد؟ آیا ایدهها و فلسفه پیچیده او بر لیگ برتر انگلستان تأثیر خواهد گذاشت؟ ممکن است او تغییر کند و یا حتی ممکن است بیشتر رادیکالی شود. اما با همه اینها، این فلسفه یک مذهب برای گواردیولا است و روی برگرداندن از آن به معنای پا گذاشتن بر تمام اعتقادات وجودی خود است.»
این نقلقول اهمیت و جایگاه آرمانهای گواردیولا را بهوضوح نشان میدهد. او دررسیدن به اهدافش بیرحم است؛ یک بیرحم که بههیچوجه از عقایدش دست نمیکشد، در تمام سختیها و مشکلات با مهربانی به آرمان والایش تحت هر شرایطی پایبند است و دررسیدن به آن از هیچ تلاشی فرونمیگذارد.

عنوان: رئیس - پراگماتیسم
کارکرد: برونگرا - شمی - فکری - داوری کننده
ویژگیهای فکری: قدرت فرماندهی بالا، برنامهریز، سخنور، تحلیلگر و نسبتاً خلاق
ویژگیهای شخصیتی: عملگرا (رئالیست)، رئیس، ژنرال، مطمئن به خود، ساختیافته، سختکوش،علاقهمند به تجربیات عینی، کارآمد، نتیجه گرا، هدفمند، منطقی، واقعبین، اجتماعی، پرانرژی، خوشصحبت، جاهطلب و مسئولیتپذیر
ضعفهای شخصیتی: دیکتاتور، توجه نکردن به احساسات دیگران در تصمیمگیریها، عجله در کارها، بسیار مشاجره کننده و اهل بحث، استفاده از کنایهها و طعنههای فراوان در مکالمات و عدم پذیرش کمک دیگران

همانند پپ گواردیولا، در وجود «آقای خاص» نیز سه ویژگی ممتاز بهعنوان یک رئیس پراگماتیسم (عملگرا) خودنمایی میکند:
پیروزی، پیروزی، پیروزی!
هدف والای مورینیو پیروزی است. شاید این طرز تفکر احمقانه به نظر برسد اما شخصیت مورینیو نمیتواند باخت را تحمل کند و تمایل دارد پیروزی را به هر قیمتی به چنگ آورد. اگر تنها راه پیروزی در بازی، اجیر کردن یک غول دو متری برای منهدم کردن بازیکن کلیدی حریف باشد، او این کار بدون لحظهای درنگ انجام خواهد داد. او همیشه برای هر مسئلهای که در مقابل ماشین پیروزی او بایستد، راهحل ویژهای دارد.
کارت برنده خود را همیشه نزد خود نگه میدارد
ژوزه زیاد صحبت میکند. بعضی مواقع تصور خواهید کرد که او خصوصیترین اطلاعات خود را با شما در میان میگذارد، اما درواقع صحبتهای او تمام چیزی است که خودش مایل است بازگو کند. شخصیت او بسیار بسته و غیرقابلپیشبینی است و کمتر کسی واقعاً میداند که در فکر او چه میگذرد.
تلفیق کننده رفاقت و رقابت در تیم
ژوزه مورینیو روانشناس بسیار قابلی است. بسیاری، دانش روانشناسی او را از علم فوتبالیاش بیشتر میدانند. چه کسی فکرش را میکرد که زلاتان سرکش، زیردستان این گاوچران حرفهای رام شود؟ ابراهیموویچ در کتاب "من زلاتان هستم، دربارهی شخصیت ژوزه اینچنین نوشته است:
«مورینیو یک ستاره بزرگ است... او جالب است. اولین باری که ژوزه با همسر من ملاقات داشت، به او گفته بود: «هلنا، تو فقط یک مأموریت داری. برای زلاتان غذا حاضر کنی، به خواب لطمه نزنی و درنهایت او را خوشحال نگهداری!» مورینیو دقیقه میداند که بازیکنانش چه میخواهند. من از او خوشم میآید.»
مورینیو با شاگردانش همانند فرزندانش برخورد میکند، تا جایی که اکثر بازیکنان زیردست او، از شخصیت هنرمندانهاش تعریف کنند. درعینحال، ژوزه فضای تیم را طوری تغییر میدهد که حس رقابت به همراه رفاقت درون تکتک بازیکنان زنده و فعال باشد.

همیشه رسانهها سبک بازی مورینیو را با واژه "اتوبوس" یا در بعضی مواقع، "بوئینگ ۷۷۷" همراه میکنند؛ اما کمتر کسی متوجه میشود که او تمام حرفش را درون زمین نمیزند، بلکه در خارج از استادیوم هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. طرز تفکر محافظهکارانه و تدافعی ژوزه در زمین فوتبال، ما را به تفکری اشتباه هدایت میکند که فلسفههای تاکتیکی او بازتابی از شخصیت اوست.
شاید او در زمین منفعلانه به نظر برسد، اما در بیرون از زمین و با استفاده از سلاح "رسانه"، حملههای سهمگینی را طراحی و اجرا میکند که تأثیر به سزایی درنتیجه دیدارهای آینده خواهند داشت. برای نمونه ژوزه مورینیو قبل از اولین دیدار خود با آرسنال در اولین فصل حضورش بر روی نیمکت شیاطین سرخ، مطابق معمول تا هنگام آغاز بازی برای اجرایی کردن تفکرات تاکتیکیاش منتظر نماند و در بیرون از استادیوم، بازی را زودتر از موعد مقرر آغاز کرد:
«من از آنکسانی نیستم که ۱۰، ۱۵ سال در یک باشگاه میمانند آنهم بدون آنکه یک جام واقعی کسب کرده باشند. من موفقیتی واقعی میخواهم. زندگی من اینگونه است. من به احساس غرور و خوشحالی نیاز دارم. واقعیت این است که من دوست دارم همهچیز بر وفق مراد پیش برود و من سالهای زیادی اینجا بمانم.»

از این نقلقول دو جنبه مهم از شخصیت مورینیو آشکار میشود؛ اول، تفاوت تفکرات او در داخل و خارج زمین و تأثیرگذاری در هر دوجنبه فوتبال با علم روانشناسی خود، دوم، شخصیت پیروزی طلب او که در بخش دوم این نقلقول بهوضوح آشکار است. آقای خاص با روشهایی خاص، نبرد را با حملههای لفظی در بیرون از زمین آغاز میکند و پس از تخریب روحیه حریف به دفاع در داخل زمین میپردازد تا از اشتباهات حریف تضعیفشده، نهایت استفاده را ببرد.
اد اسمیت میگوید:
«من از کسانی که با او [مورینیو] کارکردهاند، شنیدهام که از شخصیت کاریزماتیکش زبان بدن عالیاش، و سخنوری کمنظیرش تعریف کردهاند. اما کمتر کسی پیدا میشود که از خود واقعی مورینیو خبری داشته باشد. او با روشن کردن آتش احساسات بازیکنان کنترلشان میکند. احساسات زیردستان خود را به کنترل خود دربیاورید، ذهن آنها را به سمت خود هدایت کنید و در آخر آنها را تا حد خود بالا ببرید. این روش بینظیر مورینیو در کنترل بازیکنان تیمش است.»
بدون شک، مورینیو یکی از بهترین مربیان جهان است. او قبل از ورود به جهان فوتبال از زندگی خود بهعنوان یک رئیس آگاهی کامل داشت و از این آگاهی نهایت استفاده را برد. او یک رهبر، سرمربی و یک روانشناس است. شخصیت مورینیو الگوی خیلی از بازیکنان و حتی طرفداران فوتبال است و مطمئن باشید هر شخصی که با او همصحبت شود، قطعاً او را دوست خواهد داشت.

در انتها باید عرض کنم، اگرچه ارتباط تنگاتنگ میزان بودجه ی مصرفی با جایگاه یک تیم در لیگ را نمی توان انکار کرد، اما همه ی این ها با یک شخصی به نام سرمربی به دست نمی آید. عقلانی نیست که بگوییم تیم پر ستاره ای چون رئال مادرید با هدایت یحیی گل محمدی هم می توانست قهرمان لیگ قهرمان اروپا شود. کسانی مانند پپ گواردیولا و ژوزه مورینیو، که از بهترین متضاد های کلاسیک شخصیتی در تاریخ فوتبال هستند، الگوی خیلی از سرمربیان نسل بعد خواهند بود؛ کمااینکه در حال حاضر مربیان بزرگی همچون زین الدین زیدان و ماسیمیلیانو آلگری به صراحت از تاثیر گرفتن روش مربیگری خود از این دو رهبر سخن به میان آوردند.
مورد بعدی، لیگ قهرمانان اروپا است. در تورنمنتی مانند لیگ قهرمانان اروپا، متغیرهای زیاد و خارج از کنترلی دخیل هستند. زمانی که متغیرهای تصادفی در یک موضوع زیاد باشند، دیگر همهچیز به عملکرد شما بستگی ندارد. شما میتوانید بینقصترین تیم را داشته باشید، اما بازهم نتوانید دست خود را به جام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا برسانید.
شاید اشتباه باشد اما ازنظر بنده فوتبال مدرن در پپ و ژوزه خلاصه میشود. نه آریگو ساکی و نه یوهان کرایوف فوتبال را تغییر دادهاند، بلکه این دو ابرمردی ساختمان سنتی فوتبال راه به سمت نو شدن پیش میبرند. جهان فوتبال همیشه به این دو مرد مدیون خواهد بود؛ دو مردی که فوتبال را با نبردی جذاب بهسوی تکامل هدایت کردند؛ نبرد فلاسفه.