این چندوقته انقدر سریال تاریخی دیدم دلم میخواد از چاه آب بخورم،با اسب برم سرکار،شب برم تو غار بخوابم...اصلا شاید با بابام بیعت کردم حمله کردیم خونه عمم اینا شوهر عمم رو به بردگی گرفتیم
..................................
یه پ.رن ایرانی دیدم دختره به پسره میگفت امیر فیلم نگیر...امیرم میگفت به حضرت عباس پاک میکنم نگران نباش
حضرت عباس بزنه به اون کمرت...دو ملیون بازدید داشت که
.................
رفتم خواستگاری تو اتاق داشتم با دختره صحبت میکردم گفت مشخصه شما به شیرینی خامه ای خیلی علاقمندید....گفتم مشخصه شما ادم شناس ماهری هستید....گفت نه جعبه شیرینی که آوردید کلا سه تا دونه توش لود
......................................
من اگر شاگرد سعید طوسی بودم بابام میگفت استاد حتما یه چیزی میدونسته بهت تجاوز کرده
..............................
من توی رابطه قد و وزن و قیافه واسم مهم نیست....جدیدا حتی جنسیت هم واسم مهم نیست
........................
وقتی دوس دخترم واسه بی پولی ترکم کرد بهش گفتم حالا که تو رفتی ولی من یه عمو دارم ملیاردره وجز من کسی رو نداره و همه ثروتش میرسه به من وپشیمون میشی........اره دیگه خلاصه...الان زن عمومه
.......................
بابام نصیحتم میکنه میگه ادیسون هم که از اولش دانشمند به دنیا نیومده بود...اول برقکشی ساختمون انجام داد بعدش برقکاری اتومییل بعدش برقو کشف کرد......میدونم رید ولی نصیحتاشو دوس داشتم
.............................
دیشب دیر رسیدم خونه...بابام پرسید تا این موقع شب کجا بودی....گفتم بهم تجاوز شده....گفت تجاوز فوقش نیم ساعت،بقیش رو کجا بودی
.................................
یه سری عکس از دوران نوجوونیم پیدا شده،دارم فکر میکنم خونوادم خیلی دوسم داشتن با این قیافه نگهم داشتن
......................
یه دوس دختر چاق داشتم وسط س.کس اومد روم گفت عزیز ضربان قلبت چرا زیاد شده،چرا نفس نفس میزنی؟اولین باره س.کس میکنی؟
گفتم نه،ولی اولین باره زیر اوار میمونم
............................
یه روز با بوی سیگار رفتم خونه بابام گفت چرا ترک نمیکنی؟گفتن من چیزی نمیکشم کار راننده تاکسی بود...گفت سیگارو نمیگم این خونه رو چرا ترک نمیکنی
...........................
رفتم فلافلی تا جا داشت نونمو پر کردم یه مشت سالادم ریختم تو جیبم فروشنده گفت بیا منم یه انگشت کن دلت راضی شه
......................................
زن جفر میگه خواب دیدم یه پام این دنیاست یه پام اون دنیا...تعبیرش چیه؟
جفر میگه همین که انقدر پاهات وا شده پاره نشدی خیره
.............................
یبار رفتیم مهمونی درو باز نکردن که یعنی خونه نیستیم...اونقدر وایسایدیم که بعد 3 روز برای تهیه آذوقه به مشکل خوردن مجبور شدن درو باز کنن
............................
یه عکس ازخودم گذاشتم یکی کامنت داد چقدر زشت افتادی...گفتم از بابات که خوش قیافه ترم..گفت حاجی بابام فوت کرده...گفتم خدا بیامرزش معذرت میخوام کی فوت کردن؟
گفت همین که عکستو دید سکته کرد مرد
..........................
افسردگی ما حشریا واقعا شخمیه....فک کن داری گریه میکنی ودر مورد پوچی زندگی با خودت فکر میکنی،یهو یه پ.ورن پیدا میشه با چشای خیس میشینی جلق میزنی
.................................
چجوری میرین مسحد کفش میدزدین؟من یه بار خواستم یه جفت کتونی بدزدم گرفتن منو زدن...شاید هم تقصیر خودم بود....باید صبر میکردم یارو کفشاشو در بیاره بعد
............................
با رفیقم تو کوچه قدم میزدیم یهو 5تا باج گیر اومدن...منم فهمیدم الان هرچی داریمو ازمون میگیرن سریع طلب 200 هزارتومنی رفیقمو بهش دادم...هرچی گفت دیوث اینا الان میبرنش گفتم اینش دیگه به من ربطی نداره
..................................
نوشته آفتاب گرفتن زیر خورشید یه لذت دیگه ای داره
ظاهرا آفتاب گرفتن زیرماه اون لذتی رو که باید بهش منتقل نمیکنه
...............................
در حیاطو داشتم رنگ میزدم.سطل رنگ از چهارپایه افتاد رو لباسم قرمز شد...تیشرتمو در اوردم دادم به بابام گفتم برو اینو بنداز سطل اشغال و از توخونه برام لباس بیار.....رفت داخل داد زد خانوم پسرمون رو گرگ خورد...اینم لباس خونیش
..........................
یه سری عموم زنگ زد گفت مهندس کجایی بیا سر ساختمون به مشکل خوردیم...سریع رفتم گفتم جانم عمو نقشه مورد داره؟گفت نه کارگرمون نیومده امروز
....................................
یه بار با بابام خیلی صمیمی شدم گفتم منو چرا اینجوری ختنه کردین...یکمش مونده فقط...بابام گفت ما دیدیم اینجوریه؛کلا ختنه نکردیم
.................................
مگس کش رو ورداستم رفتم سمت مگسه..مبخواستم بکشمش که دیدم یکم نون لواش برداشت،یکم گوه گذاشت توش،رفت گذاشت تو کیف بچش.اشک تو چشمام جمع شد همین که مگس کش رو گذاشتم کنار بابام با دمپایی کوبید رو مگسه....گفت داشن فیلم بازی میکرد،الان کخ اموزش مجازیه،لقمه براچی گذاشت تو کیف؟؟)))
............................
مگس کش رو ورداستم رفتم سمت مگسه..مبخواستم بکشمش که دیدم یکم نون لواش برداشت،یکم گوه گذاشت توش،رفت گذاشت تو کیف بچش.اشک تو چشمام جمع شد همین که مگس کش رو گذاشتم کنار بابام با دمپایی کوبید رو مگسه....گفت داشن فیلم بازی میکرد،الان کخ اموزش مجازیه،لقمه براچی گذاشت تو کیف؟؟)))
................................
جعفر با مایو نشسته بود سر سجاده......بهش میگن اخه این چه کاریه؟...میگه میخوام غرق عبادت بشم