دای نوید عشق بازیه بار زنگ آخر شیمی بود چند وقت مونده به عید
معلم گفت برید استراحت کنید تا آخر (اینو بگم معلمه خیلی شوت بود)
من و دوستم داشتیم میزدیم و میرقصیدیم معلمه یدفعه ب ما نگاه کرد
گفت برید از کلاس بیرون ماهم گفتیم ببخشید و نمیریم و از این حرفا
رفت سراغ دفتر انظباطیش و یدفعه از یه دوستام پرسید اسم این دوتا چیه
اونم ک نمیخواست لاشی بازی در بیاره با یه لهجه خیلی قشنگ گفت:آقا اینا ک اسم ندارن
معلمه هی لیستا میگشت و میگفت اینجا ک همه اسم دارن
کل کلاس به معلمه میخندید