استقلالی قهرماناین ماجراها خیلی داره تکرار میشه.تو محله ما یک خانواده ای هست یک پسر داشتن.پسره رفت دانشگاه بعد تو گمرک استخدام شد از انطرف تدریس خصوصی زبان انگلیسی هم میکرد بعد چند سال وضعش خیلی خوب شد.رفیقی داشت و یه روز که رفته بود خونه رفیق خواهرش را دیده و پسندیده بود.بعد ازدواج کردن انقدر هم عاشق بودن که وقتی تو محل هم با هم راه میرفتن دستشون تو دست هم بود.!! بعد هم صاحب یک دختر شدن.اما در نهایت بعد از اینکه پسره خونه 3 طبقه را کرده بود به نام زنش زنه با حساب بانکی پر پیمون و خانه به نامش درخواست طلاق کرد و سرنجام طلاق گرفت.
حالا این خوب بود یک فامیل داریم دختر داییش را گرفت چند سال هم نامزد بودن هر دو هم درس خونده پسره و دختره هم وضعشون خوب هست بعد عروسی گرفتن ما هم رفتیم تنها بعد از 20 روز خبر رسید دختره رفته خونه باباش.الان دو ساله دختره درخواست مهریه داده . تازه گفته بعد از گرفتن مهریه در مورد زندگیم تصمیم میگیرم! کلی هم دادگاه رفتن و ....اخرش معلوم نیست چکار می خوان بکنن.جالبه این اتفاق تو یک شهر کوچک با فرهنگ سنتی هم اتفاق افتاده برخلاف تصور که همه فکر میکنن این اتفاق فقط تو شهرهای بزرگ رخ میده!!!
به قول ننم آخرو زمون شده😨😲