ملاقات با چهره ها با هومن افاضلی به بخش چهارم رسید. این بخش از گفتگوی سامان خدایی با هومن افاضلی رنگ و بویی دیگر نسبت به سایر بخش ها دارد. تیم ملی ایران، اصلی ترین مبحث این گفتگو است و سامان خدایی با مطرح کردن نام کارلوس کی روش و برانکو ایوانکوویچ، بخشی جذاب را برای خواننده ها و بیننده های این مطلب فراهم کرده است.
به بخش جذاب گفت و گو برسیم.
چه خوابی برای ما دیده ای.
می توانید حدس بزنید چه چیزی می خواهم بگویم؟
نه
کارلوس کی روش. کلا ماجرای شما با کی روش چه چیزی بود.
سوال سختی است. آقای کی روش یک مربی کلاس جهانی است، هرکسی این را انکار کند صادق نبوده است. معرف ایشان به فدراسیون فوتبال ایران من بودم یعنی فدراسیون فوتبال ایران با آقای روژه لومر صحبت کرده بود آقای کفاشیان نظر مرا پرسید و من گفتم به نظرم صلاح نیست و دلیلش این است که ایشان با اینکه مربی خوبی است اما سن و سال زیادی دارد و دو شغل اخیرش در لیگ ترکیه را به خاطر همین مسئله از دست داده است و ممکن است حتی ایشان روی نیمکت ما غش کند، این اتفاق برای ایشان در ترکیه افتاد و 2 بار غش کرد. به ایشان فشار آمده بود و دچار مشکل قلبی شده بود و در کل گفتم برای ما ایشان خوب نیست. بعد گفتند نظرت چیست و من پاسخ دادم مقداری به من فرصت دهید به شما عرض خواهم کرد. از برخی دوستان پرس و جویی کردم و به من گفتند کی روش آزاد است و من گفتم از ایشان بپرسید که به ایران می آید یا نه. ایشان هم سیگنال مثبت داد و فردای آن روز به آقای کفاشیان رزومه ایشان را دادم، آقای کفاشیان هم شناختی نداشت، آقای ترابیان را صدا کرد و ایشان آمدند و گفتند ما با یکی قرار گذاشته ایم و در آخر ایشان قبول کردند در خصوص کی روش پیگیری انجام دهند. دوباره فردای آن روز جلسه گذاشتیم و آقای ترابیان تایید کردند که کی روش مربی خوبی است و از من پرسید که او به ایران می آید گفتم بله. بعد ایشان را به آقای کی روش وصل کردم چون ایشان تخصصش روابط بین الملل بود و کارش این بود و ایشان دنبال داستان رفت و گه گاهی بیرون قضیه با آقای کی روش صحبت می کردم و ابهاماتش را برایش برطرف می کردم و آقای ترابیان هم خیلی برای آوردن ایشان انرژی گذاشت و یک زمانی هم کی روش به خاطر پرونده ای که داشت آمد، تعلیق بود و نمی توانست مربیگری کند. بین دفعه اولش و قراردادش هم وقفه ای افتاد و در این مقطع پیشنهادهای دیگری نیز برای ایشان می آمد و آقای ترابیان هم خیلی انرژی گذاشت برای اینکه ایشان را نگه دارد. ایشان هم آمد و قرارداد بست با ایران. اولین جایی هم که ایشان بعد از کنفرانس خبری رفت، یک راست سر تمرین ما در تیم ملی امید بود. این ها علائمی است که می خواهم بگویم ما با هم رابطه خوبی داشتیم در ابتدا، مسئله ای که ایجاد شد، 2 مورد بود. یکی از زمانی که آقای برانکو آمد ایران، به خاطر اینکه ایشان از ارتباط من و آقای برانکو مطلع بود، تصورش این بود که من دوست دارم آقای برانکو جای کی روش بیاید و با توجه به اینکه آن زمان من عضو کمیته فنی بودم، ایشان هم چون می دانست همین کار را برای خودش انجام دادم، فکر می کرد من دنبال این هستم تا آقای برانکو را جای ایشان سرمربی تیم ملی بگذارم و فکر می کنم مهمترین مسئله این بود که تصور ایشان از من این بود که اطرافیانی هم ایشان داشت که این ها خیلی به این قضیه دامن می زدند در حالی که این قضیه صحت نداشت. آقای برانکو در پرسپولیس کار کرده بود و خوشحال بود و همانطور که خودش هم گفته، دوست داشت مربی تیم ملی شود، هرکس دوست دارد، من هم دوست دارم مربی تیم ملی ایران شوم ولی ایشان از شغلی که داشت راضی بود و دنبال این هم نبود که جای کی روش را بگیرد ولی این سو تفاهم برای آقای کی روش بود و ایشان هم یک سری خلق و خوی خاص هم داشت، آدم بدبینی بود. مشکلی که من با کی روش داشتم این بود که ایشان یک مدلی از بازی را در تیم ملی ایران پیاده کرد که مورد پسند من نبود، من دوست ندارم بروم جلوی تیمی 80 دقیقه دفاع کنم. اگر هم یک جایی این کار را کرده ام از روی ناچاری بوده است و زورم نمی رسیده است ولی ایشان مدل بازی اش اینگونه بود، مدل بازی اش اینجور بود و من دوست نداشتم ولی در تیم ما موفق بود. اگر من این ها را نفی کنم دارم دروغ می گویم ممکن است مورد علاقه من نباشد این سبک، من دوست داشتم سهم ما در بازی زیاد باشد نه اینکه سهم کوچکی از بازی را برداریم ولی خب این مدل بازی ایشان بود و موفق بود و تا موقعی هم که ایشان موفق بود، خب داشت برای کشور ما افتخار درست می کرد. مشکلی که من با آقای کی روش داشتم، رویه اخلاقی و طرز برخورد ایشان بود و صادقانه بگویم، رفتاری که ایشان کرد در شأن ما نبود، نه با کسانی که با آنها کار می کرد و نه با کسانی که به عنوان توهم و بدبینی و چنین دیدگاهی به آنها نگاه می کرد و شما به عنوان مربی تیم ملی، باید بدانید که سمبل فوتبال آن مملکت هستید، شما باید بین آدم ها وحدت ایجاد کنید هر مربی ای این کار را کرده موفق بوده، شما باید آدم ها را جذب کنی و باید سعی کنی همه را پشت تیم ملی بیاوری نه اینکه دشمن درست کنی. این کار را شما در باشگاه باید انجام دهی، اینکه دشمن درست کنی تیمت را متحد کنی ولی در تیم ملی بخواهی دشمن درست کنی تیم ملی که باشگاه نیست و اگر ببری داخلش پول و جام باشد، تیم ملی مال مردم است شما مردم و آدم هایی که به تیم ملی کمک کرده اند را از ان جدا کنی به خاطر اینکه فکر می کنی هرکس می خواهد بیاید و جای تو را بگیرد و هرکس می آید می خواهد برایت داستانی درست کند اینگونه شما سمبل وحدت نیستی و سمبل تفرقه هستی. اینکه هواداران را دو بخش کنی، هواداران پرسپولیس را از هواداران استقلال جدا کنی و یک سری را دوست و یک سری دیگر را دشمن تیم ملی کنی، این وظیفه شما به عنوان سرمربی تیم ملی نیست. وظیفه تو این است که هردوی این ها را پشت تیم ملی بیاوری. حالا بحث های شخصی ایشان در خصوص من و خانمم هم که جدا، آنها چیزهای دیگری است و من راجع به این داستان بحث فلسفی دارم و می گویم شما باید در فلان جا این کار را کنی و اگر این کار را نکنی مربی خوبی برای تیم نیستی. حتی اگر قهرمان جهان شوی که نشد چون همان را کم داشت یعنی اگر ایشان حمایت همه را داشت مطمئن باشید که تیم ملی ما می توانست در جام ملت های آسیا اول شود.
در خصوص مشکلی که با خود شما داشت، جدا از بحث ایفمارک مسئله این بود که شما رفیق برانکو بودید.
بحث ایفمارک این بود که آقای برانکو آمد ایفمارک، آن روز هم من نیامده بودم هنوز و ایشان در ایفمارک مصاحبه ای کرد و آقای کی روش فکر کرد من یا خانمم این مصاحبه را سازماندهی کرده ایم علیه ایشان که اصلا چنین چیزی نبود. اقای کی روش به بازیکنان ملی پرسپولیس که تعدادشان هم کم نبود گفته بود حق ندارید بروید ایفمارک و تست دهید، اصلا شما مگر می توانید بازیکنی که در اختیار باشگاه است را در اختیار خود بگیرید؟ ولی ایشان کارهایی که می کرد مثل آقای ترامپ بود، آقای ترامپ الان رئیس جمهور آمریکا نیست قبول نمی کند این مسئله را بعد الان تلاش می کند در این 2 ماهی که سر کار است کارهایی کند که تبعاتش برای نفر بعدی بماند. آقای کی روش هم مدلش اینگونه بود مثلا می گفت اگر شما به عنوان بازیکن تیم ملی به ایفمارک بروی و تست دهی خطت می زنم. اصلا شما چنین حقی ندارید در آن تایم، در آن زمان بازیکن پولش را از باشگاه می گیرد و در اختیار باشگاه است منتهی هیچکدام از بازیکنان ملی آقای برانکو نیامدند و سال اولی بود که آقای برانکو آمده بود و می خواست تست اول فصلش را بگیرد و خب ایشان هم ناراحت می شود. همانجا هم یک مصاحبه کرد و خیلی هم عصبانی شده بود، من آمدم و دیدم خیلی عصبانی است و گفتم چه اتفاقی افتاده که گفت چنین مصاحبه ای کرده ام و اینجور شده است. اولین واکنشی که نشان دادم این بود که نگاه همسرم کردم و فهمیدم که الان داستانی از این در می آید بعد دیگر کاری هم نمی توانستیم کنیم، چیزی بود که اتفاق افتاده بود و این باعث شد رابطه ما بدتر شود و رابطه اش با آقای برانکو را بدتر کرد ولی من، آقای برانکو را می فهمم چون اگر من هم در آن مقطع مربی پرسپولیس بودم فقط شاید مکانش مکان خوبی نبود و قطعا من هم برخورد می کردم، اصلا شک نکنید. چون شما دارید حیطه اختیاراتت را داری به حیطه اختیارات آدمی دیگری که جایی دیگر مسئول است تعمیم می دهی و داری جای او تصمیم می گیری، هرکسی این اتفاق برایش بیفتد هم اجازه نمی دهد و بعد از آن هم این رابطه ترمیم نشد و همه جور حتی چون زمان آقای کی روش، مصاحبه هایی که کادر تیم ملی می کرد هم سازماندهی شده بود که چه کسی چه زمانی چه حرفی را بزند. زمانی که من مربی نفت تهران شدم انوع و اقسام مصاحبه ها را علیهم کردند و همه سازماندهی شده برای اینکه من در آن باشگاه ناموفق باشم و شرایط باشگاه هم بسیار پیچیده و بحرانی بود، یک روز قبل از اینکه من مربی نفت تهران شوم، بازیکنان جمع شده بودند در سازمان لیگ تا این تیم منحل شود و رفته بودند تا قراردادشان را فسخ کنند و تیم شانزدهم بود، در چنین شرایطی مدام علیه من مصاحبه کردند و همه هم سازماندهی شده بود و تردید هم ندارم. به هرحال این ها چیزهایی بود که بین ما گذشته است و مربوط به گذشته است و فکر می کنم آدم نباید زیاد در گذشته بماند.
یک سوال دیگر از گذشته بپرسم. این درست است که شما علاوه بر کی روش دو مربی دیگر هم به کفاشیان پیشنهاد دادید؟
همان موقع؟ نه فقط آقای کی روش بود. البته من قبل از آن هم یک پیشنهاد دیگر به فدراسیون داده بودم، این مربوط به خیلی سال قبلش است یعنی دوره ای که آقای بلاژویچ از فوتبال ایران رفت و فدراسیون تصور می کرد آقای بلاژویچ برمی گردد و من با دکتر خبیری برای کار دیگری ملاقاتی داشتم، چون ایشان می دانست من کار می کنم، به ایشان گفتم برنمی گردد و آقای خبیری نظرش این بود چون او قول داده برمی گردد و من گفتم برنمی گردد. بعد از یک ماه به من زنگ زدند که ایشان نمی آید من هم پیشنهاد کردم آقای برانکو را مربی تیم ملی کنند و بعد از آن آقای خبیری به من گفتند که بیا فدراسیون. رفتم خدمت ایشان و توضیح دادم که به چه دلیل، ایشان هم گفتند که باید صحبت کنم. با آقای صفایی صحبت کردند و آقای صفایی ارزیابی کرده بودند و از کسانی که می خواستند پرسیده بودند که در تیم ملی ایشان چه جور است و این صحبت ها، بعد که رسیده بودند به نقطه نظرات من، آقای برانکو سرمربی تیم ملی شد.
شما گفتید که سبک بازی کی روش را دوست نداشتید و قبل تر از آن گفتید که رزومه کی روش را من ارائه دادم به آقای کفاشیان. در در خصوص این شناختی که براساس کی روش ارائه کردید، آن موقع می دانستید این سبک را ایشان ارائه می دهد.
نه این ها را نمی دانستم برای اینکه درشاخص هایی که آقای کفاشیان از من خواسته بود، نبود. من پرسیدم که چه چیزهایی برای شما مهم است و ایشان 4 مورد به من گفتند و در آن 4 مورد بالاترین گزینه ای که من پیدا کردم در میان مربیانی که آزاد بودند، آقای کی روش بود.
می توانید تیتر آن 4 مورد را بگویید.
نه نمی توانم.
هیچکدام؟
یکی این بود که ایشان قطعا در جام جهانی قبلی سرمربی یک تیم ملی بوده باشد. یکی دیگر این بود که برند بین المللی داشته باشد، چیز دیگری که ایشان از من خواسته بودند این بود که نه جوان باشد نه پیر، کسی باشد که تجربه کافی برای هدایت تیم ملی را داشته باشد و چهارمی هم این بود که در آسیا از کشورها و فوتبال آن شناخت داشته باشد. آقای کی روش هر 4 مورد را داشت، ایشان در امارات مربیگری کرده بود، همچنین ژاپن. برند بین المللی داشت و جام جهانی قبلش مربی تیم ملی پرتغال بود و آن موقع که به ایران آمد نه پیر نه جوان یعنی مربی پخته ای بود که هم علم داشت هم تجربه و فکر نمی کنم در این شاخص هایی که از من خواسته شده بود، انتخاب بدی باشد.
به نظر شما دستاورد ما از همکاری با کی روش چه چیزی بود.
ثبات در نتیجه گیری در تیم ملی، البته ما جام نبردیم برای اینکه با آن مدل بازی هیچوقت جام نمی توان برد، در تاریخ یک بار مثلا یونان برده، ولی شما هیچ تورنمنتی نمی بینید که تیمی به این سبک برده باشد. همیشه شما وقتی راجع به این مسائل صحبت می کنید یک نرم دارید، یعنی 80 درصد، استثنا دارید یعنی 10 درصد در هر دو طرف مثلا یونان می شود موفق در 10 درصد بالا یک سری هم ناموفق در 10 درصد پایین ولی نرم این کار این است که شما ناموفقی و فاتح نمی شوی ولی بازنده آبرومندی. یعنی همه راضی هستند برای اینکه نرفتی از یک تیم 8 گل بخوری ولی بازی را باختی یا مساوی کردی یا حتی اگر بردی هم منجر به صعودت نشده است. برای همین است که من خیلی این مدل کار را نمی پسندم اگر یک جایی آدم در شرایط خاصی به این داستان تن می دهد به خاطر اینکه تیمش نمی تواند آنجور که می خواهد باشد، برای یک بار دوبار قابل قبول است ولی اینکه مدام اینجور باشید را من نمی پسندم. این ها سلیقه ای است و کسی دیگر شاید بگوید خیلی هم خوب است.
پایان بخش چهارم
بخش پنجم ساعت 21 منتشر می شود
همچنین بخوانید:
هومن افاضلی در طرفداری: برانکو در تیم ملی نتیجه گرا بود، در پرسپولیس شجاعانه بازی می کرد!
هومن افاضلی: فوتبال متعلق به گرسنه هاست، مثالش رونالدو؛ بچه پولدار که فوتبالیست نمی شود!
هومن افاضلی: نیامدن سرمربی امید به جلسه با بهانه دوش گرفتن؟ شاید دوست نداشت با من کار کند!