ستعداد استثنایی و نیروی اراده اش موجب شد فوتبال جهان را مسحور خود کند. در ناپولی و آرژانتین او بزرگترین بود.
آلبوم موسیقی مورد علاقه تان در تمامی طول تاریخ را انتخاب کنید. چه آلبومی را انتخاب می کنید؟ تریلر (Thriller) مایکل جکسون، زیرا دو برابر نشر اولیه کپی شد (حداقل 50 میلیون بار) یا چیز دیگری انتخاب می کنید؟ آلبوم The Queen Is Dead از گروه The Smiths را انتخاب می کنید، چون NME (مجله معروف انگلیسی مربوط به موسیقی) این را گفته است. آیا آلبوم Sgt. Pepper's Lonely Hearts Club Band از گروه Beatles، آلبوم Pet Sounds از گروه The Beach Boys و آلبوم Exile on Main St از گروه The Rolling Stones با آن ترانه ها و آهنگسازی های ماندگار را فراموش می کنید؟
یا شما مجموعه ای از ترانه ها را که باعث می شود احساس سرزندگی کنید را انتخاب می کنید؟ آلبوم هایی که چندین دهه پس از اولین انتشارش، صرفنظر از امکاناتی که در راه خلق آن ها وجود داشت، هنوز هم به طور ثابت متقاضی دارد.
ما به اصل مطلب برسیم. شاید پله گل های بیشتری به ثمر رسانده باشد. شاید لیونل مسی جام های بیشتری کسب کرده باشد. هر دو نفر زندگی با ثبات تری نسبت به مارادونا که به کوکائین معتاد شد، داشته اند و به راحتی می توانند در صدر لیست قرار گیرند، اما اگر شما ببینید که دیگو مارادونا با پاهایش در زمین فوتبال چه جادویی می کند، دلیل این انتخاب را خواهید فهمید.
ز فقر تا فوق ستاره بودن
در محله فقیر نشین فلوریتو به توپ ضربه می زد و خیلی زود توجه سرمربی تیم جوانان لوس کاباییتاس را به خود جلب کرد. فرانسیسکو کارنخو، سرمربی لوس سبوییتاس از او پرسید، چند سال داری؟
مارادونا در پاسخ گفت «هشت سال» و کارنخو نمی توانست باور کند یک پسر بچه هشت ساله تا این اندازه توانایی فنی دارد و آن لحظه بود که کارنخو با اجازه گرفتن از مادر دیگو، دونیا، آغاز کننده مسیر ستاره شدن کسی که قهرمانی جام جهانی را برای آرژانتین به خانه آورد، شد.
با آب دیده شدن توسط آرژانتینوس جونیورز، تیم محلی وابسته به لوس سبوییتاس، مارادونا اولین بازی خود در سطح اول فوتبال را در 20 اکتبر 1976، 10 روز پیش از تولد 16 سالگی اش اجام داد.
خوان کارلوس مونتس سرمربی آرژانتینیوس به این پسر گفت که روی نیمکت بنشیند و این اتفاق او را در آستانه تاریخ سازی در فوتبال آرژانتین به عنوان جوان ترین بازیکن تاریخ این کشور قرار داد. آنگاه به او گفت کاری که می دانی را انجام بده، می توانی از تمبر هندی استفاده کنی. مارادونا فراخوانده شد، توپ را از دفاع باتجربه، خوان دومینگو کابررا گذراند و البته جایزه اش هم آرنجی بود که به صورتش کوبیده شد.
رفته رفته مارادونا پیشرفت کرد. هوگو گاتی دروازه بان بوکا جونیورز، قبل از بازی در برابر مارادونا در اکتبر 1980 گفت او یک خپل است که فوتبال را خیلی خوب بازی می کند.مارادونا هم قبل از بازی گفت چهار گل وارد دروازه اش می کنم. بازی با نتیجه 5-2 به پایان رسید و مارادونا به قولش عمل کرد. یک پنالتی، یک تک به تک و دو ضربه آزاد تماشایی چهار گلی بود که مارادونا وارد دروازه گاتی کرد.
پس از قهرمانی در لیگ همراه با بوکا جونیورز، مارادونا با شکستن رقم نقل و انتقالات، با مبلغ 5 میلیون یورو در سال 1982 به بارسلونا رفت. در کاتالونیا او ابتدا کوکائین را امتحان کرد. هپاتیت گرفت و زانویش توسط آندونی گویکوچه آ در سپتامبر 1983 شکست.
مارادونا انتقامش را در فینال کوپا دل ری 1984 گرفت. به سر یک بازیکن ضربه زد، به دیگری ضربه آرنج زد، به یکی دیگر با زانو ضربه زد و در نهایت با سر یک نفر دیگر را هم زد تا همه را از میدان به در کند و پس از آن، با یک انتقال رکورد شکن دیگر، راهی ناپولی شد.
در هفتمین فصل حضور در ناپل بود که مارادونا اسطوره شدن خود را تایید کرد. کلیسای دیگو مارادونا هنوز پابرجاست. پارتنوپی تا پیش از ورود این بازیکن آرژانتینی به قهرمانی در سری آ نزدیک نشده بود اما به لطف درخشش ال دیگو، ناپولی در سال های 1987 و 1990 قهرمان ایتالیا شد. در مسیر قهرمانی در جام یوفای 1989 و در نیمه نهایی و بازی بایرن مونیخ، مدت ها از اسطوره شدن او می گذشت. پس از نواخته شدن سوت آغاز بازی در المپیااشتادیون، نمایش پر فراز و نشیب مارادونایی که سردرگم به نظر می رسید، همچون رقص پسرک پر جنب و جوشی پنج ساله در یک مجلس عروسی بود. عصاره ای با شکوه از نمایش یک مرد و فوتبالش.
شاید هرگز نمی دانستید که ازدواج ماردونا با کلودیا نتیجه خوش گذرانی ها و عیش و نوش او بود. یا برای نمونه ارتباط او با جرائم سازمان یافته در ناپل و زد و بندش با خانواده جولیانو، که بخشی از آن جرایم را تامین مالی کرده بودند.
سپس نوبت به جام جهانی 1986 و آرژانتین می رسد. خورخه والدانو، خورخه بوروچاگا و اسکار روگری بازیکنان خوبی بودند، اما همچون ناپولی، قهرمانی در جام جهانی برای آلبی سلسته بدون کاپیتان و مردی که موفق به ثبت 5 گل، 5 پاس گل و یک نمایش فوق العاده شد، غیر ممکن بود.
ماکیاولی -از راه سختی در کوچه های بوئنوس آیرس که محلی های آنجا، آن ها را حیله های بومی صدا می کنند- متوجه شد که همیشه هدف، ابزار را توجیه می کند. او می دانست که «دست خدا» مردود اعلام خواهد شد، اما بر سر هم تیمی هایش فریاد کشید: "بیایید من را بغل کنید! در غیر این صورت داور باورش نمی شود." اما شکست دادن انگلیس در یک چهارم نهایی، حتی از آن هم مهم تر بود.
چیزی که پس از آن رخ داد، دست کمی از یک اتفاق خارق العاده نداشت. او چهار نفر از انگلیسی ها را دریبل زد تا بهترین گل تاریخ را به ثمر برساند. گری لینکر، در آن روز برای تیم ملی انگلیس به میدان رفته بود. او می گوید:
احساس کردم که باید دست بزنم و او را تحسین کنم. تا پیش از آن، هیچ وقت چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. زدن آن گل زیبا، کاملاً غیرممکن بود. با فاصله ای بسیار زیاد، او بزرگترین بازیکن تاریخ است؛ یک پدیده خالص.
با سبک ضد قهرمانانه ای که داشت، حاشیه ها تنها توانستند به بالا بردن افسانه او کمک کنند. سال 1991 در یک دیدار دوستانه در زندان مواد مخدر، که توسط پابلو اسکوبار پایه ریزی شده بود شرکت کرد:
آن بعد از ظهر، یک مهمانی با بهترین دخترانی که تا به حال دیده بودم، داشتیم و آن مهمانی در زندان بود!
پایان
دوران ورزشی مارادونا در سال 1994، زمانی که آزمایش مواد مخدر او توسط فیفا مثبت اعلام شد، افول کرد. مارادونا بعدها گفت که فیفا قول داده بود، در صورتی که مارادونا با مواد مخدر وزنش را کم کند، به او اجازه حضور در جام جهانی را می دهد.
مردم تی شرت چگوارا را به دلیل آنکه باعث شد تفکرات کمونیستی در دهه 1950 در جهان حکم فرما شود، نمی پوشند. بلکه مردم عاشق شخصیت او با تمام نواقصش هستند که علیه دولت شورش می کرد. چگوارا با تفکرات چریکی اش زندگی کرد و درگذشت. 32 سال بعد و در 310 کیلومتری بوینوس آیرس در نزدیک رودخانه پانارا، مارادونا همین کار را با پاهایش انجام داد، و شاید گاهی با دستانش!
لیونل مسی به خوبی بزرگی مارادونا را توصیف می کند:
اگر من برای یک میلیون سال دیگر بازی کنم، هرگز نمی توانم به مارادونا نزدیک هم بشوم. او بزرگترین بازیکنی است که تاکنون وجود داشته است.
برهه برجسته زندگی حرفه ای:
به ثمر رساندن گل قرن در مسیر قهرمانی در جام جهانی 1986. کاری که از دست یک انسان بر نمی آید.
🖤
🖤
🖤
🖤
🖤
شهر زخمی از گلوله های مافیا تنها با گلهای ماردونا تسکین پیدا می کرد...امشب هیچ نوری ناپل رو روشن نمی کنه...