ما با همه حقیقت در دستانمان متولد می شویم و این حقیقت آرام آرام هر روز بی صدا از لابلای انگشتان لرزانمان فرو می ریزد به دلیل همه ترس و حقارتی که در زندگی می پذیریم تا رنج نکشیم.تا عاشقانه زندگی نکنیم.
رنجهای زیادی در جهان من و شماست تنها برای همه آنچه که باید شهامت می داشتیم و می گفتیم و نگفتیم. به خودت اجازه بده بگویی آنچه را که دیگران شهامت اندیشیدن به آن را حتی در قلب خود ندارند. هرگز اجازه نده سکوت انتخابت باشد وقتی که قلبت با صدای رسا با توسخن می گوید.
آن خوشه گندمی که بر زمین افتاد، به تنهایی رنج کشید و خواهد مرد. ولی مرگ او خوشه های گندم فردا را به این صحرا هدیه خواهد کرد.
پ ن : با تمام اختلاف نظرها واقعی و غیر واقعی ،سعی کنیم با هم نجنگیم و تعصب نداشته باشیم ،بعد از تمام این دعواهای بی حاصل و شکستن دل ها ،اگر توان دیدن داشته باشیم این آخرین تصویر ما از دنیا و تمام دعوا هایش خواهد بود ،از هر نژادی ،با هر تفکری ، با هر دینی ،با هر زبانی که صحبت میکنیم ،تمام تلاش ما باید تقویت نیکی ها و دور شدن از پستی ها باشد ،ما انسانیم و این عالی ترین ارزش مشترک بین همه ماست
پ ن : تیتر و متن اصلی به ترتیب برگرفته از نوشته های عالیجنابان جبران خلیل جبران و داستایوفسکی هستند و پ ن اول هم خودم نوشتم به مناسبت رفع تعلیق و کمک به تقریب قلوب به امید خدا
اگر از مرحله شعار عبور کنیم و به ادراک واقعیت برسیم حتما سعادت و رضایتمند خواهیم بود
در شب جمعه یاد اموات را گرامی میداریم و اگر دوست داشتید فاتحه ای بخوانید