Omar Galanti.
من بودم و یارم،
دو فنجان قهوه
با سه شاخه گل رز
هوا اما کمی بارانی؛
تیک تاک لعنتی
کمی آرامتر ای عقربه ها،
یارم رفت
قهوه سرد شد و گل رز خشکید؛
در هیاهوی همین دلشوره ها
شخصی با روی گشاد و لب خندان به سویم آمد
بوی خوبی میداد
بوی موزهای دیار عاشقی
اسمش را گفت در عین سادگی،
با کمی دستپاچگی
نامش ژروینیو،باعث کلافگی
(برگرفته از مجموعه کتابهای عفعی ِ۴۰ شوهر-جلد ۲ صفحه ۳۱۷)