در بخش سوم گفت و گو با اصغر نیک سیرت در برنامه پرونده ویژه طرفداری در خدمت شما هستیم. بخش سوم گفت و گوی سامان خدائی با مترجم سابق برانکو در پرسپولیس به موضوعات رفتاری برانکو مربوط است. همچنین اصغر نیک سیرت در خصوص سوتفاهم پیش آمده در لایو محسن مسلمان توضیح داده است.
صحبت کردن در خصوص ماجرای لایو محسن مسلمان شبیه به هم زدن لجن است
در تمام این سال هایی که با برانکو همکاری داشتید، سو تفهامی پیش آمد. ماجرای لایو محسن مسلمان، در کتاب به این موضوع اشاره کرده اید؟
نه در کتاب اشاره نکرده ام چون مثل هم زدن لجن است. داستان مسئله دیگری بود متاسفانه یک جوی راه انداختند آن موقع مخصوصا رسانه هایی که طرفدار تیم رقیب بودند و شما توجه کرده باشید، نه خود آقای برانکو در این خصوص حتی 1 کلمه مصاحبه کرد، هر خبرنگاری از او می پرسید می گفت سوال بعدی و ایشان به خود بنده هم گفت که هیچ مصاحبه ای نکن و اگر واقعا اقای برانکو به من اعتماد نداشتند، فردای همان روز می گفتند نیا و من خودم هم رفتم خدمت ایشان و گفتم داستان اصلا چیزی دیگر است و من نخواستم این داستان باز شود و جریمه اش را به جان خریدم و کمیته اخلاق و انضباطی رفتیم. حالا این را هم بگویم آقای قاضی در پرونده ام نوشته بود تشویش افکار عمومی، گفتم این تفریح افکار عمومی بود چون مردم حداقل 1 ماه این موضوع را دست گرفتند و می خندیدند و جوک می ساختند از آن ولی عرض کردم، ماجرا چیزی متفاوت بود که متاسفانه به آن طرف سوق داده شد حتی به خاطر دارم خبرنگارانی نوشتند من منظورم برانکو نبوده و منظورم سپیدرود رشت و شخص علی کریمی بوده و باید سپیدرود و علی کریمی از من شکایت کنند. آقای علی کریمی تاج سر ماست و آقای کریمی که اصلا برای بزرگی اش نیاز به اثبات نیست. به صورت مثال بگویم، قطار ایستاده را که کسی سنگ نمی زند، به قطار در حال حرکت سنگ می اندازند ما هم پرسپولیس در آن زمان با سرعت تمام می رفت و قهرمانی پشت قهرمانی و طبیعی بود به این مسائل دامن زده شود.
آخرین سوال در این زمینه. برانکو بعد از آن اتفاق، رفتارش با شما تغییری کرد؟
یکی دو روز اول پَکَر بود ولی وقتی با هم صحبت کردیم نه، رفتارش فرق نکرد و کماکان حتی به من برگشت گفت من می دانم تو آدم بدی نیستی می دانم آدم خوبی هستی وگرنه حتی یک لحظه تحمل نمی کردم. می مانی و به کارت ادامه می دهی و ماندیم و ادامه دادیم و الان با کمال افتخار، ارتباطمان برقرار است و حداقل هفته ای یک بار با هم تماس صوتی داریم.
فارغ از این ماجرا، برانکو چه شخصیتی داشت؟ کینه ای بود اهل تلافی یا انتقام؟
خیلی ها می گفتند برانکو کینه ای است، سر بحث رامین رضاییان، محسن مسلمان.
برانکو سال اول که آمد، شمشیر را از رو بست
پیام صادقیان؟
پیام صادقیان آن موقع من نیامده بودم و قبل از فصل جدیدی بود که من آمدم ولی یک چیزهایی شنیده بودم نمی توان گفت کینه ای ولی بی اغماض بود یعنی اگر مسئله شخصی بود، ببینید از مسئله من به سادگی گذشت چون ربطی به فوتبال و کارش نداشت ولی مسئله ای که برای فوتبال و تیم اهمیت داشت، همیشه می گفت ما تیم هستیم مثل یک خانواده، به هرحال مسئله ای که به تیم بستگی داشت اغماض نمی کرد حالا هرکسی می خواست باشد. در کتاب نوشته ام سال اول که آمد شمشیر را از رو بست و یک عده حتی بزرگان تیم را کاری که از او عذرخواهی کردند. ولی جاهایی که از کسی رفتار بد می دید انصافا بار اول موضع نمی گرفت دوسه بار تکرار می شد که موضع می گرفت. این ها مسائلی است که بیشتر مردم نمی دانند و یکدفعه می آیند در استادیوم داد می زنند رامین رضاییان، محسن مسلمان، نمی دانند پشت قضیه چه بوده و می گویند برانکو دارد لجبازی می کند ولی مسائل زیادی پیش آمده بود که به اینجا ختم شده بود من نمی خواهم بگویم محسن مسلمان یا رامین رضاییان در این ماجراها مقصر بودند خب جوان هستند و از جوان هم هرچیزی می توان انتظار داشت. ما هم جوان بودیم ما هم دوره هایی داشته ایم که طرف رفتارمان را می دید شاخ در می آورد خب این ها هم جوان بودند و یک روز سر کیف نبودند و خوب تمرین نمی کردند. یک روز دو جوان با هم دعوا می کردند بار اول دوم اغماض می کرد و اینجا جا دارد از آقای کریم باقری هم تشکر کنیم چون سوپاپ اطمینان بودن برای تیم. قبل از هر چیزی مسئله را ایشان حل می کرد، توپ و تشر می زد و مسئله جمع می شد ولی جایی که موضوعی به حد اعلا می رسید خود برانکو اقدام می کرد و دیگر اغماضی نداشت. به خاطر همین بد جا افتاده بود و می گفتند ایشان لجباز است.
به رامین رضاییان اشاره کردید، محسن مسلمان، پیام صادقیان حتی فرشاد احمدزاده که می گفتند پسر برانکو است و تنها کسی است که اجازه دارد با او شوخی کند ولی برانکو در نهایت همه این ها را کنار گذاشت. دلایل این موضوع را می دانید؟
فقط و فقط صلاح تیم و هوادار. فرشاد برای برانکو خیلی عزیز بود، همه عزیز بودند. محسن مسلمان وقتی به پرسپولیس آمد در نهایت ضعف بود ولی این پسر به قدری اراده به خرج داد، خودش به من گفت من می خواهم روی برانکو را کم کنم چون محسن را باشگاه برخلاف نظر برانکو جذب کرد و این او را آزار می داد و می گفت می خواهم روی برانکو را کم کنم و خودم را به او تحمیل کنم و حالا ببین چکار می کنم. واقعا هم کاری کرد که لقب مهندس تیم را گرفت، محسن بازیکن خیلی معمولی ای نبود و تلاش کرد به اینجا رسید و الان هم باید از او تشکر کرد. یک جا هم می بینید بین دو برادر اختلاف ایجاد می شود حالا مربی و بازیکن که سهل است، همیشه همه چیز که گل و بلبل نیست و محسن به جایی رسید که بازیکن فیکس اول تیم شده بود یعنی حتی قبل از کاپیتان تیم و هرترکیبی در بازی بعدی قرار بود باشد، چشم بسته می دانستیم محسن بازیکن فیکس است. ولی مواردی پیش می آید که کار به اختلاف نظر کشیده می شود که مربی تصمیم می گیرد در جهت منافع تیم کار کند، برانکو شخصی نبود که به خاطر خودش تصمیم بگیرد هم وضع مالی اش خوب بود هم به اندازه کافی شهرت داشت. یک روز یادم می آید قبل از اینکه بخواهد برود، قبل از اینکه برود، گفت دو سال دیگر شاید در ایران باشم بعد دیگر بازنشست شوم و فوتبال را کنار بگذارم. هر کار و تصمیمی می گرفت به خاطر نفع تیم و هواداران بود.
تنها کسی که جرأت دخالت در کار برانکو را داشت، کریم باقری بود
خود شما هیچوقت از او نپرسیدید چرا فلانی را کنار گذاشته اید یا اینکه نخواسته اید برای بازیکنی پادرمیانی کنید؟
اصلا تصورش را نمی توانستید کنید چون کوچکترین اجازه دخالتی نمی داد تنها کسی که می توانست نظر دهد و سوال کند، کمک های خودش که حلقه به گوش مطلق بودند و مثلا می گفتند این ماسک سیاه است و آنها هم می گفتند بله سیاه است. در این حد از او اطاعت می کرد و بین ایرانی ها تنها کسی که واقعا جرات می کرد و این اجازه را به خودش می داد که حتی انتقادی از او کند، کریم باقری بود. پادرمیانی در مورد بازیکن و این مسائل ماها که اصلا نه، حق نداشتیم در خصوص این مسائل فنی دخالت کنیم و تنها فرد کریم باقری بود که حتی وقتی هم که روی نیمکت نشسته بود یک بازیکن را نگاه می کرد و می دید دارد خیلی بد کار می کند، یک دفعه قاطی می کرد و می گفت به برانکو بگو فلانی را مگر نمی بینی انقدر بد کار می کند، بیرون بکش او را که من این موضوع را هم انتقال می دادم و ایشان هم واقعا آدم منطقی ای بودند و فکر می کنم در ایران هیچکسی را به اندازه کریم دوست نداشت.
یادتان است برانکو سر چه چیزی بیش از همه عصبی شده بود در این حد که بترسید و با او صحبت کنید؟
بیشترین عصبانیت هایش، این را بی اغراق می گویم نه اینکه بخواهم بزرگش کنم اقای برانکو هم ضعف های زیادی داشتند اینها را در کتاب نوشته ام، برخی هواداران هشتگی را انداخته بودند به اسم هرچی برانکو بگه، هیچکس معصوم نیست و ایشان هم ایراداتی داشته اند و خیلی هواداران اگر بخوانند می گویند اینکه نون او را می خورد چرا اینجوری نوشته است، خب همه ما معصوم نیستیم و ایراد داریم ولی این را می گویم نه به خاطر اینکه تعریف الکی از او کرده باشم، بیشترین عصبانیت ایشان به خاطر منافع بازیکنان بود یعنی جایی می دیدی غذای بد می آوردند یا هتل بد گرفته بودند و یا لباس. یا مثلا اسپانسرها، اسپانسرها خب الی ماشالله کلاه می گذاشتند سرباشگاه، یک لباس قول می دادند و بعد کاشف به عمل می آمد که این اوریجینال نیست و در زیرزمین های منیریه بوده و می آیند اینجا می اندازند. این ها بسیار برانکو را عصبی می کرد و آدم جرأت نمی کرد برود سمتش.
شوخی طبعی برانکو خارج از حیطه کاری برایم خیلی جذاب بود
این را هم دوست داریم بگویید که چه چیزی در شخصیت برانکو بیشتر از همه شما را جذب کرد.
شوخ طبعی ایشان خارج از حیطه کاری. ایشان 10 سال از من بزرگتر بود یعنی وقتی بیرون از کار، ایشان پاتوقی داشتند نزدیک منزلشان، کافی شاپی بود که می رفتیم و انگار او اصلا برانکو نیست و با یک پسر 35 ساله نشسته ایم، بگو بخند از هر دری و به حدی مسخره بازی. یکی این شخصیت شان بود یکی هم شخصیت حرفه ای شان در کار، این واقعا سختم بود در کتاب هم نوشته ام، جلسات فنی قبل از هر بازی مان، 1 روز قبل از بازی جلسه آنالیز تیم حریف بود و صبح روز بازی هم جلسه فنی تیم خودمان که هرکس چکار کند. آن دو روز هر سری اشکم در می آمد یعنی باید چنان تمرکزی می گذاشتم که اگر کارد می زدنم متوجه نشوم و این اذیتم می کرد و بعضی جاها کم می آوردم و تپق می زدم و ایشان هم همینجور رگباری حرف می زد و می رفت جلو و من باید دنبالش می کردم. بچه ها هم مسخره می کردند، می خندیدند شکلک در می آوردند و کار ما را سخت تر می کردند ولی در عین حال لذت بخش بود. یک مسئله را بگویم، برانکو 65 66 سالش بود، از سال 83 تا الان هیچ مربی خارجی و ایرانی را ندیده ام که از دقیقه اول چه بسا 1 ساعت قبل از تمرین می آمد مرور می کرد تمرینات را حتی خودش وسایل را در زمین می چید و تا لحظه آخر تمرین، یک لحظه در طول 4 سال ندیدم بیاید لب خط بایستد و تمرین را نگاه کند. مربیان زیادی بودند می رفتند می نشستند وکار را به کمک های شان می سپردند ایشان حتی چیدن کنز و نیزه و وسایل کمک آموزشی را به کمک هایشان نمی سپردند. تمرین ها همه روی کاغذهای کوچک نوشته شده و در داخل جیبشان بود و نگاه می کرد که نوبت کدام تمرین است، تمام که می شد فقط جمع کردنش را به بچه های تدارکات می سپرد و آن بخش هم بماند. یعنی انقدر نظم داشتند ایشان در کارشان و مسئولیت پذیری. این اخلاقشان بیش از هر چیزی مرا جذب کرد.
قبل از ورود به فوتبال، از این ورزش خوشم نمی آمد
شما قبل از ورود به فوتبال نویسنده بوده اید، آن موقع چه نگاهی به فوتبال داشتید تعقیب کننده جدی بودید یا نه.
نه چون رشته من از بچگی رزمی بود و رزمی کار کرده بودم حقیقتش از فوتبال خوشم نمی آمد چون می دیدم واقعا بی عدالتی حکمفرما است مثلا یک ورزش رزمی بودجه اش n تومان است، البته نمی توان هم خرده گرفت چون در دنیا همین است و فوتبال ورزش اول دنیا است ولی با این حال چون رشته خودم چیز دیگری بود و علاقه هم به آن رشته داشتم از فوتبال زیاد خوشم نمی آمد نه اینکه متنفر باشم ولی احساس می کردم فوتبالی ها حق بقیه ورزش ها را می خورند ولی وقتی به فوتبال آمدم دیدم اصلا دنیای دیگر است و متفاوت با چیزی که قبلا من فکر می کردم.
جذاب بود یا خسته کننده؟
جذاب بسیار زیاد خسته کننده بیشتر و استرس زا بیشتر از همه و یکی از دلایلی که رضا چلنگر گفته بود نمی خواهم باشم، با اینکه اوایل فصل برانکو اصرار داشت رضا بیاید و بماند حتی بعد از اردوی ترکیه که ما رفتیم وبرگشتیم، برانکو باز هم مرا خواسته بود و گفت اجازه بده یک بار دیگر برای آخرین بار از رضا بپرسم اگر آمد که هیچ اگر نیامد شما بیا. رضا به خاطر همین استرس و هیجان نیامد، شما جلوی تلویزیون نشسته اید و مفداری استرس می گیرید و فوقش تلویزیون را می بندید یا دوری می زنید و آبی می خورید ولی نیمکت انگار شما را میخ کرده اند. استرسش باورکردنی نیست مخصوصا بازی های دربی یا بازی های حساس با تیم های قدر.
پایان قسمت سوم
قسمت پایانی فردا منتشر می شود