وحید هاشمیان بازیکن سابق و دستیار اسکوچیچ در تیم ملی ایران در گفتگویی مفصل، درباره شرایط تیم ملی ایران زیر نظر اسکوچیچ، نحوه سرمربیگری کارلوس کی روش و مارک ویلموتس، لیست اسامی دعوت شدگان به تیم ملی و ... صحبت کرد.
به گزارش طرفداری، متن کامل مصاحبه وحید هاشمیان با فارس را می خوانید:
در ابتدای مصاحبه می خواهیم در مورد شرایطی که کرونا بر کشور ما حکم فرما کرده صحبت کنید.
امیدوارم مردم ما با صبر و حوصله و مراقبت این شرایط سخت را پشت سر بگذاریم. دنیا با اتفاقی مواجه شده که تجربه آن وجود نداشته است. ما ابتدا باید این شرایط را تجربه کنیم و سپس برای آن راه حل پیدا کنیم. قطعا این وضعیت روی افرادی که سن بالایی دارند تاثیر منفی گذاشته چون آنها نمی توانند از منزل خارج شوند و همین موضوع کار را سخت کرده است. خیلی کارها به خاطر کرونا رونق خود را از دست داده ولی همه باید با هم باشیم، به هم روحیه بدهیم، دستورات پزشکی و بهداشتی را رعایت کنیم. مراقبت اصولی می تواند این بیماری را به حداقل برساند. امیدوارم نه فقط در ایران، بلکه در تمام دنیا این مریضی ریشه کن شود. خیلی از پرستاران جان خود را در این راه گذاشته اند که جا دارد از آنها تشکر کنم.
وضعیت تیم ملی فوتبال ایران در این شرایط چگونه است؟
با توجه به اینکه آخرین دیدار رسمی تیم ملی مقابل عراق بود و 11 ماه از آن زمان می گذشت تیم ملی هیچ اردویی نداشت و ما هر بار می خواستیم اردو بگذاریم به خاطر کرونا برنامه ها عقب می افتاد. همین الان هم برنامه ریزی دقیق، خیلی سخت شده است. با توجه به شیوع کرونا خیلی از تیم های ملی دیدارهای دوستانه برگزار نمی کنند چون باید سفرهایی انجام شود و احتمال انتقال بیماری وجود دارد، البته ما یک اردوی موفقیت آمیز را در ازبکستان و ترکیه پشت سر گذاشتیم از این نظر که هیچکدام از بازیکنان ما خوشبختانه به این ویروس مبتلا نشدند. از زمانی که اسکوچیچ سرمربی تیم ملی شده او هیچ فرصتی نداشت که تفکر خود را به بازیکنان منتقل کند و این اردو باعث شد که بازیکنان طرز فکر سرمربی جدید تیم ملی را بدانند. 2 روز قبل از بازی با ازبکستان بود که تیم جمع شد و مقابل این تیم بازی خوبی هم انجام دادیم. در این دیدار 2 سیستم مختلف را اجرا کردیم و بازی بسیار مفیدی برای شناخت از بازیکنان انجام شد، البته به گفته سرمربی تیم ملی این لیست نهایی نیست و امکان دارد نفرات دیگری هم به اردو دعوت شوند. چه بسا افراد دیگری هم دعوت شده بودند ولی به دلیل مصدومیت نتوانستند تیم را همراهی کنند. بعد از این بازی راهی ترکیه شدیم که جا دارد از مسئولان فدراسیون نیز تشکر کنم که در این شرایط کرونایی و البته بد اقتصادی حاکم بر کشور، چنین اردوهایی را فراهم کردند.از بیرون نشستن و انتقاد کردن کار راحتی نیست ولی وقتی داخل می آیید متوجه می شوید هماهنگی چنین برنامه هایی واقعا سخت است. انصافا در این اردو بازیکنان با دل و جان تمرین کردند. ما از 2 ماه پیش بازی های لیگ و بازی های لژیونرها را تماشا کردیم و در نهایت به این نفرات رسیدیم. البته یک دیدار دیگر با مالی داشتیم که در لحظه آخر برگزار نشد. این تیم بسیار خوب بود و می توانست محک جدی برای ما باشد، چند فیلم از این تیم دیدیم که اتفاقا در یک دیدار دوستانه 3-0 غنا را شکست داده بود. دوست داشتیم بازی برگزار شود اما یکسری مسائل دیگر دست ما نیست و در نهایت بازی برگزار نشد. باید به این موضوع اشاره کنم که فوتبال فقط بازی و تمرین نیست. یک عواملی نیاز است که در کنار هم قرار بگیرد تا اتحاد و همدلی به وجود بیاید. خوشبختانه در این اردو بازیکنان دور هم جمع شدند و همین موضوع سبب شد تا جو قبلی که به وجود آمده بود به فراموشی سپرده شود.من در مجموع این اردو را صد در صد مثبت ارزیابی می کنم.
بعد از اعلام لیست جدید تیم ملی و عدم دعوت از نفراتی مثل دژاگه و شجاعی و ... این بحث مطرح شد که اسکوچیچ تصمیم به پوست اندازی در تیم ملی دارد. آیا واقعا قرار است تیم ملی جوان تر از قبل شود یا اینکه نفراتی که به این اردو دعوت نشدند باز هم شانس دارند؟
من چند ماه است که با آقای اسکوچیچ کار می کنم. از صبح به پک می رویم و ساعت های زیادی را با هم می گذرانیم. به تفکرات هم آشنا شده ایم ولی یادتان باشد هر چیزی سلسله مراتب خاص خودش را دارد. من هیچ زمان به عنوان کمک مربی (نه که اختیار نداشته باشم) اما به جای سرمربی تصمیم نمی گیرم چون او تعیین کننده است. هانسه فیلیک را هیچکس نمی شناخت، او سال ها کمک یواخیم لو بود اما آیا از وی مصاحبه می دیدید؟ او وظایف خود را به نحو احسن انجام می داد و الان هم می بینید یک مربی خوب برای بایرن مونیخ شده است. الان هم نمی توانم در مورد طرز فکر آقای اسکوچیچ حرف بزنم و بهتر شما از خود او این سوال را بپرسید. در مورد پوست اندازی هم باید بگویم این جزو قوانین فوتبال است. زمانی که ما هم بازی می کردیم و جوان بودیم یکسری از پیشکسوتان رفتند و بعدها هم که ما به اواخر فوتبالمان نزدیک شدیم حس کردیم باید جا را به جوانترها بدهیم چون انگیزه بیشتری دارند و می توانند سال ها بازی کنند. همه اینهایی که گفتم باعث نمی شود زحمات کسانی که سالها برای تیم ملی زحمت کشیدند را فراموش کنیم. این اتفاق برای خود من، مهدوی کیا، خداداد عزیزی و ... افتاد. رفتن های ما در سکوت کامل خبری و بدون تقدیر انجام شد. تمام کسانی که برای تیم ملی زحمت کشیدند باید مورد تقدیر قرار بگیرند اما همانطور که گفتم آقای اسکوچیچ مدعی است هیچکس به طور کامل خط نخورده است.این کار یک نقطه شروعی برای دعوت کردن یکسری جوان به تیم ملی بود که آنها هم خودشان را نشان بدهند. من فکر می کنم هنوز خیلی ها می توانند در تیم ملی حضور داشته باشند که این موضوع به نظر سرمربی تیم ملی و بعد از آن اعضای کادر فنی دارد.
زمانی که اسکوچیچ هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت انتقادهایی از این مربی شد ولی با گذشت زمان این انتقادات فروکش کرد. کار کردن با این مربی را چطور می بینید؟
همیشه تغییر و تحول در کل فوتبال دنیا به خصوص تیم های ملی موافقان و مخالفنی دارد.یک سال کلینزمن سرمربی تیم ملی آلمان شده بود و اگر خاطرتان باشد آن زمان وی تجربه باشگاهی و ملی نداشت و مخالفت های زیادی با انتخاب وی شد اما تلاش و زحماتی که او انجام داد و البته نتایجی که گرفت باعث شد یک تیم ملی برای آینده آلمان ساخته شود. همیشه موافق و مخالف وجود دارد. انتقادات مثبت را باید استفاده و البته نباید به انتقادات مغرضانه توجه کرد. وقتی ویلموتس مربی تیم ملی شد فدراسیون یکسری افراد را به این مربی معرفی کرد که سرمربی وقت تیم ملی بعد از بررسی سوابق روی من نظر مثبت داشت. من ویلموتس را نمی شناختم و فقط از زمانی که در شالکه بازی می کرد کمی از او شناخت داشتم. بعد از حضور اسکوچیچ، طبیعتا حق انتخاب با این مربی بود و اینگونه نبود که چون قرارداد داشتم حتما در کادر فنی تیم ملی بمانم. یک شرایطی هم به وجود آمد که در چندین مقطع به فدراسیون اعلام کردم اگر شخصی پیدا شد من موافق هستم که از تیم ملی ایران جدا شوم. آن زمان شرایطی وجود داشت که من نباید برای تیم ملی حاشیه درست می کردم (منظورم زمان ویلموتس است). بعد از حضور اسکوچیچ صحبت هایی انجام دادیم اما کرونا آمد و بازی ها همه لغو شد. حتی لیگ تعطیل شد و ما و آقای اسکوچیچ از ایران رفتیم. دوباره وقتی شرایط مهیا شد با هم نشستی را برگزار کردیم. این جمله ای که می گویم شعار نیست، کار در تیم ملی یک افتخار است، دوست دارم در حد توانم به تیم ملی کشورم کمک کنم. امیدوارم در جایی که هستم بتوانم مثمر ثمر باشم و نقش کوچکی در آینده تیم ملی کشورم باشم.
شما نزدیک ترین فرد به ویلموتس بودید و در لابه لای صحبت هایتان اشاره کردید که در آن زمان مشکلاتی وجود داشت. حالا که این مربی از ایران رفته کمی در خصوص اتفاقاتی که رخ داد و منجر به 2 شکست تیم ملی مقابل بحرین و عراق شد صحبت کنید...
بهتر است کمی به عقب برگردیم. در زمان های گذشته هر وقت یک مربی چندین سال در تیم ملی حضور داشته بعد از جدایی او تیم ملی تا چند وقت مشکل پیدا کرده است. مثلا زمانی که برانکو در تیم ملی حضور داشت، نتایج خوبی کسب شد، تیم ملی چند سال راحت به جام جهانی رفت ولی بعد از جدایی او تیم ملی چندین مربی را تجربه کرد. دوباره بعد از برانکو کی روش آمد و اگر یادتان باشد در دوره اول صعود ایران به جام جهانی خیلی سخت بود، ولی مسئولان این شانس را دادند و او با توجه به اینکه مربی نکته سنجی بود، تجربه بین المللی داشت و مدیر خوبی بود توانست تیم ملی را راهی جام جهانی کند. درست است که حضور کی روش حواشی داشت و درگیری های بین او و برخی مدیران و مربیان داخلی به وجود آمد اما در مجموع اگر حساب کنیم تیم ملی در این 8 سال آرامش خاصی داشت، حداقل در داخلِ تیم ملی این اتفاق رخ داد. اگر یادتان باشد تیم ملی نتایج خوبی در جام جهانی گرفت اما باز هم انتقاداتی می شد، یک عده می گفتند تیم ملی دفاعی بازی می کند و یک عده می گفتند این سبک بازی خوب نیست، به همین خاطر این مسائل را مطرح کردم چون مربیانی که طولانی در تیم ملی حضور داشتند بعد از جدایی شان، تیم ملی دچار مشکلاتی شد. زمانی که من ویلموتس را دیدم در تهران و در مراسم معارفه بود و بعد از آن کار را شروع کردیم. صادقانه بگویم من و آقای اسکوچیچ خیلی زمان می گذاریم و از ساعت 9:45 صبح با هم هستیم و اگر مثلا یک بازی در ورزشگاه آزادی برگزار شود تا ساعات پایانی شب کنار هم هستیم اما در زمان ویلموتس این اتفاق رخ نداد. شما می گویید من نزدیک ترین فرد به ویلموتس بودم، همینجا بگویم من آدمی نیستم که چون این مربی از ایران رفته پشت سر او حرف بزنم. اولا تهمت زدن کار درستی نیست، دوما صحبت کردن بحث قانونی هم دارد. ویلموتس در خارج زندگی می کند و من هم قسمتی از زندگی ام در خارج از ایران است. به همین دلیل اگر بخواهم حرفی هم بزنم که سند و مدرکی نداشته باشم هم از نظر حقوقی و هم از نظر اخلاقی درست نیست. آشنایی من با ویلموتس در تهران صورت گرفت و همان 2-3 ساعتی که در پک حضور داشتیم یکدیگر را می دیدیم چون او بعد به هتل می رفت. او بیشتر بازیکنان ایران را در جام جهانی و جام ملت های آسیا دیده بود و روی این نفرات زوم بود. خود من اکثر بازی های ایران را از نزدیک تماشا می کردم و همان زمان هم به ایشان گفتم که تیم ملی نیاز به پوست اندازی دارد. یکسری جوان هم به ویلموتس معرفی کردم مثل محبی و نورافکن که این نفرات کم کم اضافه شدند. شاید اگر حضور ویلموتس در تهران بیشتر می شد اتفاقات بهتری می افتاد. یکی از مسائلی که نیروی این مربی را گرفت و حتی به تیم هم منتقل شد مباحث مالی بود. من اصلا اطلاعی در مورد نوع و مبلغ قرارداد او ندارم اما وقتی مطالبات وی پرداخت نمی شد دلخوری هایی به وجود آمد. همین موضوع به تیم مل هم منتقل می شد و نتیجه آن هم این شد که قبل از بازی با عراق با وجود اینکه 8 روز وقت داشتیم این مربی دیر به تهران آمد و چون پول او دیر واریز شده بود 3-4 روز تمرین را از دست دادیم. ضمنا جو خوبی که باید به وجود می آمد به خاطر این مشکلات ایجاد نشد. در کل شرایط در آن زمان خیلی خوب نبود و کارها به خوبی انجام نمی شد. البته این ها را گفتم اما یکبار هم باید این مربی صحبت هایش را انجام بدهد تا یکطرفه به قاضی نرویم. او الان رفته و هیچ چیزی هم نمی گوید. این بی اخلاقی است که صحبت ها یکطرفه باشد اما اگر ویلموتس در تیم ملی می ماند من با او ادامه همکاری نمی دادم. همیشه یاد گرفته ام برای کارم زحمت بکشم و وقت بگذارم و این یک مقدار با فلسفه کاری من تفاوت داشت. قطعا فدراسیون هم این مشکلات را دیده بود و شاید اگر آن اتفاقات رخ نمی داد بعد از بازی چهارم فدراسیون تصمیم دیگری اتخاذ می کرد. الان که من این صحبت ها را می کنم، مشکلات حل شده، جواب سوالات بیرون آمده و راحت می شود در موردش حرف زد اما در آن زمان اصلا نمی شد بحثی را باز کرد.
سال گذشته شما مصاحبه ای را انجام دادید و از یکسری از پیشکسوتان دلخور بودید. چرا این اتفاق رخ داد و دلیل آن مصاحبه شما چه بود؟
وقتی مسئولیتی قبول می کنید صد در صد نقاط مثبت و منفی در آن وجود دارد. اگر از شما انتقادی شود که درست باشد باید از آن استفاده کرد ولی اگر چیزی مغرضانه باشد نمی توانم از آن بگذرم. با پیشکسوتان زیادی مثل آقایان فرکی، قاسمپور، مجید جلالی و .... در ارتباط هستم و خیلی مواقع به آنها زنگ زدم و از آنها مشاوره گرفتم، حتی برای تیم ملی سوال کردم که برای کمک چه کارهایی باید انجام بدهم ولی اینکه شما بخواهید با جهت بندی انتقاد کنید طبعا این موضوع واکنش خواهد داشت. همیشه می گویم احترام مهم است،اینکه می گویند به بزرگتر احترام بگذارید اشتباه است چون به کوچکتر هم باید احترام گذاشت. یک مرزهایی وجود دارد و اگر با غرض ورزی این مرزها زیر پا گذاشته شود باید از خودم دفاع کنم. به خاطر شرایط تیم ملی چند نفری مغرضانه انتقاد کردند که کارنامه آنها هم مشخص است، من سکوت کرده بودم اما به آنها گفتم احترام بگذارید. انتقاد جزوی از فوتبال است و شما نمی توانید کاری کنید همه از شما تعریف کنند ولی انتقاد باید آموزنده باشد.اگر قرار است این انتقاد جنبه تخریب کردن دیگران داشته باشد و از طرف دیگر با این شیوه انتقاد خودت را بزرگ کنی، این بدترین نوع انتقاد است. به نظرم اگر انتقاد اصولی باشد همه استقبال می کنند. از خوبی های انتقاد باید درس گرفت و حتی نباید جواب بدی ها را هم داد اما اگر از مرز خارج شود باید جواب داد.
آیا بعد از آن صحبت ها با آن عده افراد مد نظرتان صحبت نکردید؟
نه هیچ صحبتی نکردم.
الان که آن حواشی تقریبا درون تیم شما به پایان رسیده و سرمربی جدید مشغول فعالیت شده برنامه شما برای انتقال روحیه به بازیکنانی که 4 بازی مهم در پیش دارند چیست؟
من قصد دفاع کردن از بازی ایران مقابل بحرین و عراق که در آن زمان انجام شد را ندارم اما اگر مسابقه ها را دوباره تماشا کنید می بینید که ما دیدار با بحرین را بر سر یک پنالتی باختیم. نمی گویم در آن دیدار اشکال فنی نداشتیم اما اگر از فرصت های قبل از پنالتی استفاده می کردیم تیم ما حتی برنده می شد. در بازی با عراق هم وقتی گل اول را خوردیم تیم خیلی خوب فشار آورد و حتی گل مساوی را زدیم تا زمانی که اخراج پیش آمد. اخراج و کارت قرمز هم جزوی از فوتبال است ولی در دقیقه 92 گلی خوردیم که جبران آن سخت بود. در بدترین حالت ما باید از آن 2 دیدار 2 مساوی می گرفتیم اما اصلا نباید به گذشته فکر کنیم. فوتبال ایران نه، بلکه کل مردم ما در شرایط سخت کارهای غیر عادی می کنند و علاوه بر آن فراموش نکنید ما بازیکنان با کیفیتی داریم. اگر مرور کنید که چگونه به جام جهانی 98 رفتیم به حرف من می رسید. تیم ما در آن شرایط سخت به پلی آف رسید، به ژاپن باختیم و به استرالیا رسیدیم و در بازی که همه نا امید شده بودند بزرگترین کار صورت گرفت. در مقدماتی 2006 در دور مقدماتی در آستانه حذف بودیم و 2 بازی خارج از خانه داشتیم، یک بازی در اردن که حتی پادشاه اردن برای تماشای آن بازی به ورزشگاه آمده بود و آنها همه چیز را مهیا کرده بودند تا ما را شکست بدهند ولی ما 2 بر صفر حریف را شکست دادیم. در قطر هم در دقیقه 90 گل زدیم و 3 بر 2 بازی را بردیم آن هم در شرایطی که گل به خودی زده بودیم و از نظر روحی وضعیت خوب نبود. در زمان کی روش در سال 2014 هم این کار را انجام دادیم. این اردویی که الان پشت سر گذاشتیم برای ما خیلی مفید بود. اگر صد در صد تمرکز کنیم و فدراسیون هم حمایت لازم را از ما انجام بدهد و مردم و رسانه ها از ما حمایت کنند، می توانیم به جام جهانی برویم. در این مقطع باید دست به دست هم بدهیم که مردم را خوشحال کنیم. خوشحالی که فوتبال می تواند به مردم هدیه بدهد شاید با خیلی کارها انجام نشود. رفتن فوتبال ایران به جام جهانی یک بعد تبلیغاتی بزرگ از نظر سیاسی، اقتصادی، ورزشی و ... است. ما باید خودمان به خودمان کمک کنیم. اگر کسی در این شرایط به تیم ملی ضربه بزند فکر نمی کنم ایرانی باشد. حتی اگر من امروز مربی تیم ملی هم نبودم این کار را می کردم. زمان کی روش شاید یک یا دو بار او را دیدم اما با وجود اینکه حواشی زیادی برای تیم ملی به وجود آمده بود، حمایت کردم. این دلیل نمی شود وقتی در تیم ملی نیستیم حمایت نکنیم و وقتی در تیم ملی بودیم بگوییم از ما حمایت کنید. امیدوارم یک جو خوب و ملی به وجود بیاید و ما بتوانیم این مقطع را هم به خوبی پشت سر بگذاریم.
خود وحید هاشمیان چقدر به صعود این تیم ملی امیدوار است؟
زمانی که فوتبال بازی می کردم بازیکن بزرگ و کاملی نبودم اما یکی از ویژگی های من جنگندگی بود آن هم تا دقیقه آخر بازی. گل های ملی من اکثرا در دقایق پایانی صورت گرفته است. در بازی با کره جنوبی در دقیقه 91 و در بازی با قطر در دقیقه آخر گل زدم. من هیچ زمان نا امید نمی شوم. یک ورزشکار حرفه ای نباید ناامید باشد، این ویژگی در من و تیم ملی ایران وجود دارد فقط باید باور داشته باشیم که تیم ملی ما از همه تیم ها بهتر است و فقط شرایط حاشیه ای اجازه نداد که نتیجه بگیریم. من به صعود تیم ملی خوشبین هستم و برای این اتفاق همه تلاش می کنیم و امیدوارم تا آخرین ثانیه که داور سوت یک بازی را می زند برای پیروزی ایران بجنگیم. چه بیرون از تیم و چه داخل و چه مردم و چه رسانه ها همه باید در این راستا کمک کنند.
برای آبان ماه چه برنامه ای دارید؟
فعلا مذاکراتی با برخی تیم ها صورت گرفته و فدراسیون تلاشش را انجام داده اما چیزی قطعی نیست. مثلا غنا ماه آینده در فیفا دی با سودان رفت و برگشت دیدار دوستانه خواهد داشت ولی تا هفته پیش که ما در ترکیه با هم بودیم آنها نمی دانستند بازی با سودان برگزار می شود یا نه. چون ما تا فروردین دیگر فیفا دی نداریم باید از این فرصتی که در پیش داریم نهایت استفاده را ببریم. لازم است در اینجا یک توضیح هم بدهم. برخی می گویند چرا کم اردو می گذارید. طبیعتا یکسری قوانین به اسم روزهای فیفادی وجود دارد. اگر تیم ملی بخواهد اردویی بگذارد تیم هایی که بازیکنان ملی پوش را در اختیار دارند نمی توانند بازیکنان را در اختیار تیم ملی قرار بدهند. بازی های ملی هم در آن زمان انجام نمی شود مگر اینکه با بازیکنان داخلی اردو تشکیل بدهیم که در آن صورت لیگ را باید تعطیل کنیم. برخی ها فکر می کنند چون کم اردو می گذاریم به خاطر برنامه ریزی خودمان است اما بازی های ملی قوانینی دارد که باید مطابق آن پیش برویم.
یکسری بازیکن جوان مثل قائدی به تیم ملی دعوت شدند. شما به عنوان ستاره سابق تیم ملی و مربی فعلی چقدر می توانید به این جوان ها کمک کنید که از آنها یک ستاره برای تیم ما متولد شود؟
دنیا در حال تغییر است. شما نمی توانید بگویید فقط بازیکنان فوتبال امروز در فضای مجازی حضور دارند چون کل جامعه در این شرایط قرار دارند.در کل دنیا این تغییر نسل صورت گرفته است. بازیکنی که 20 سال پیش بازی می کرده شرایط خاص خودش را دارد. نظر من این است که در تیم ملی می شود تاثیر گذاشت اما بازیکن مدت زمان کمی در تیم ملی حضور دارد و بیشتر وقتش در باشگاه است. باشگاه باید بازیکنانش را با مکتب و فلسفه ای که دارد شکل بدهد. باشگاه باید برای خودش تعیین کند که بازیکنانش چگونه رفتار کنند و مردم آنها را چگونه ببینند. مثلا با پیشکسوتان که صحبت می کنم می گویند شاهینی ها مکتب اخلاق بودند، اگر قرار بود بازیکنی از پایه ها به بزرگسالان برود باید با خودش کارنامه می برد تا تیم بزرگسالان او را جذب می کرد. پاسی ها می گفتند باید منظم باشیم و دیسیپلین داشته باشیم. چه در بیرون از زمین و چه در داخل زمین. باشگاه های ما باید بگویند چه فلسفه ای دارند. بازیکن در طول سال شاید 50-60 روز در اختیار تیم ملی باشد آن هم به صورت پراکنده اما در باشگاه شاید 340 روز حضور داشته باشد. مطبوعات هم خیلی تاثیر دارند. وقتی مطبوعاتی ها به بازیکن می گویند شما نباید فلان کار را انجام بدهید نمی توانید انتظار داشته باشید که خود مطبوعات حاشیه داشته باشد. به نظرم در چند سال اخیر فوتبال ایران دچار آشفتگی شده است. این آشفتگی انتقاد از شخص خاصی نیست بلکه از نوع مدیریت ما است. وقتی مدیران ما مقطعی و غیر تخصصی هستند و روی رابطه به ورزش می آیند همین می شود. سال 2005 بود که مصاحبه ای کردم و گفتم که باید از خارج از کشور مدیر وارد کنیم و یا بسازیم. حتما این مصاحبه را پیدا می کنم در اختیار خبرگزاری ها می گذارم. چند وقت پیش بودم که یکی از مدیران شهرداری تهران همین جمله را به زبان آورد ولی من این موضوع را سال 2005 گفتم. وقتی یک مدرسه نه مدیر و نه معلم خوب دارد چگونه ممکن است شاگردان آن مدرسه ممتاز شوند؟ فوتبال ما هم همین است. فوتبالی که الان می بینم آینده بد و تاریکی دارد. مگر اینکه از حالا اقدام و مثلا از باشگاه ها شروع کنیم. نباید اجازه بدهیم بازیکنان بزرگ باشگاه ها بروند و دیگر سراغی از آنها گرفته نشود چون آنها سال ها در چشم هستند. بعضی وقتها می شنوم که می گویند چرا فوتبالیست ها تحصیلات عالیه ندارند؟ من از شما سوال می کنم کدام مربی بزرگ دنیا تحصیلات عالیه دارد؟ وقتی یک نفر مثل من 25 سال فوتبال بازی می کند اگر به جای آن درس می خواندم الان پروفسور شده بودم. تخصص شخص را باید در کارش بسنجید. باشگاه های ما باید نخبه هایش را جمع کند. نخبه به این معنی نیست که یک نفر در فضای مجازی سر و صدا کند و باشگاه هم او را جذب کند تا ساکت شود. اول باید ببینیم کدام بازیکن توانایی مدیر شدن را دارد، کدام یک توانایی دارد سرمربی یا مربی شود و بعد همه اینها را باید جذب کنیم و ابتدا به آنها تیم های امید و جوانان را بدهیم و برایشان دوره بگذاریم. کشور آلمان در سال 2001 وقتی متوجه شد فوتبالش دیگر نتیجه نمی گیرد سبک خود را عوض کرد. آنها 300 نقطه در آلمان با مربیان خاص قرار دادند که نفرات مد نظر فلسفه فوتبال این کشور را پیدا کنند. در ابتدا آنها استاد ساختند، استادها مربیان را پرورش دادند و اگر دقت کنید از سال 2008 که ماتیاس سامر آمد سیستم آموزش فوتبال این کشور هم تغییر کرد. وقتی از بین 4 مربی 3 نفر به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا می روند شک نکنید این موضوع اتفاقی نیست. وقتی آلمان قهرمان جهان می شود روی اتفاق نیست. ما ابتدا باید سیستم ها را روی باشگاه ها پیاده کنیم و فدراسیون باید 20 استاد بسازد و از آنها مربی آموزش بدهد. ما نمی توانیم با سیستم 20 سال پیش آموزش بدهیم و انتظار داشته باشیم تیم های فوتبالمان با سیستم روز بازی کنند. مربیان ما نمی توانند خودشان به کشورهای دیگر بروند و دنبال کلاس بگردند. وظیفه هیچ باشگاهی دادن کلاس آموزشی نیست و شما هیچ باشگاهی را پیدا نمی کنید که بگوید ما کلاس می گذاریم. مگر اینکه شما بخواهید کنار زمین تمرین یک تیم بایستید و تمرینات مربی را نگاه کنید. این فدراسیون ها هستند که باید کلاس های گوناگون برگزار کنند. من از شما سوال می کنم مگر چقدر مربیان ما می توانند راهی خارج از کشور شوند تا در کلاس ها شرکت کنند؟ سیستم آموزش مربیگری ما باید قوی شود و اگر از همین حالا استارت بزنیم شاید بین 4 تا 8 سال آینده یک پوست اندازی کنیم ولی با این سیستم که جلو می رویم من آینده خیلی بدی را برای فوتبال ایران متصور هستم.
شما به عنوان بازیکن سابق تیم ملی مدتی از فوتبال ایران دور بودید. حتی در این بین پیشنهاداتی به شما می شد ولی ظاهرا آنها را رد کردید. آیا پشت این قبول نکردن پیشنهادات برنامه بود یا اینکه دوست نداشتید در هر شرایطی کار کنید؟
فوتبال یک ورزشی است که نمی شود در آن برنامه ریزی کرد. در فوتبال ممکن است با یک برد و یک باخت سرنوشت خیلی ها عوض شود. من زمانی که بازی می کردم و حتی به هامبورگ که رفتم تمرینات مربیانم را می نوشتم. همین الان تمرینات پاگزلدورف را دارم. همان موقع مجلات تمرینی فوتبال را هم مطالعه می کردم. در سال 2008 از هانوفر به بوخوم رفتم و همان زمان مدرک B را دریافت کردم. در سال 2011 که بازیکن پرسپولیس بودم مدرک A اروپا را داشتم. سال 2012 که فوتبالم تمام شد قانونی وجود داشت که می توانستیم مدرک پرولایسنس را بگیریم ولی دوره آن بسیار سخت است. برای دریافت آن مدرک از آلمان مربی باید یک سال مربیگری کنید آن هم در لیگ 4، 5 یا لیگ 6. آن زمان راهی لیگ 5 آلمان شدم و از آنجا شروع کردم. شما اگر هاسنه فیلیک را هم بررسی کنید او هم از لیگ پنج شروع کرده است. اگر در ایران این حرف را بزنید می گویند فلانی از لیگ 5 کارش را شروع کرده ولی این در آلمان جزو قوانین و اصولی است که شما تازه بتوانید وارد امتحان پرولایسنس شوید. من حدود یک سال و نیم در لیگ 5 مربیگری کردم و در امتحان ورودی که از بین 61 نفر 24 نفر انتخاب می شوند، قبول شدم. بعد از دریافت مدرک پرولایسنس آلمان، 5 هفته کنار تیم بایرن مونیخ حضور داشتم و تمرینات این تیم را تماشا کردم. بعد از آن وارد آکادمی فوتبال هامبورگ و در تیم زیر 17 سال مشغول به کار شدم. در همان زمان پیشنهاداتی برای من از ایران می آمد، مثلا تیم نفت تهران، ذوب آهن و تیم ملی جوانان پیشنهاداتی را ارائه کردند. چند وقت پیش و بعد از جدایی مارک ویلموتس از تیم ملی هم 2 تیم لیگ به من پیشنهاد دادند ولی هیچ زمان اسم این تیم ها را نمی گویم. آن باشگاه به من احترام گذاشته و پاسخ منفی من به آن تیم ها به خاطر شرایط تیم ملی و تعهد من بوده است. یک زمان هم پیشنهادی برای مربیگری تیم بزرگسالان ارائه شد که فکر کردم و به این جمع بندی رسیدم که این پیشنهاد برای من مفید است و تجربه بین المللی محسوب می شود که آن را قبول کردم. به هر حال سیستم تیم ملی بزرگسالان مقداری حرفه ای تر است، زمان تمرین، مکان تمرین و اردوها مشخص است ولی در باشگاه ها وضعیت اینگونه نیست. به همین دلایل از فوتبال ایران دور بودم اما این دور بودن به معنی بیکار بودنم نبود. من سابقه بازی بیش از یک دهه در بوندس لیگا را دارم و در این مدت تجربیات زیادی کسب کردم. اگر دور بودن من از فوتبال ایران طول کشید این خلا به خاطر برنامه ریزی های خودم بود و منتظر یک فرصت بودم.
صحبت از حضور در تمرینات بایرن شد. عکسی از شما در کنار گواردیولا چند سال پیش منتشر شده و خیلی دوست داریم بدانیم چه دیالوگی بین شما برقرار شد و چه نکاتی را از وی یاد گرفتید؟
یکی از بخش های دوره پرولایسنس این است که شما باید 5 تا 6 هفته در کنار یک تیم حرفه ای حضور داشته باشید. یا شما خودتان روی ارتباطی که دارید تیمتان را پیدا می کنید یا اینکه فدراسیون آلمان در این زمینه به شما کمک می کند.به همین دلیل خیلی ها بودند که زیاد شناخته شده نبودند و فدراسیون آلمان هم به آنها کمک می کرد. در آن زمان اجازه دیدن تمرینات تیم بایرن برای افراد ممنوع بود و الان هم همین شرایط وجود دارد. اگر هم قرار باشد کسی تمرین این تیم را ببیند فقط یک جلسه آن هم روز بعد از مسابقات است. من با هرمن گرلند که هنوز هم کمک مربی این تیم است و اتفاقا ریشه بوخومی دارد و در این تیم هم مربیگری کرده است تماس گرفتم و درخواستم را گفتم. او با سامر صحبت کرد و خوشبختانه این اجازه به من داده شد که تمرین بایرن را از نزدیک ببینم. البته اجازه حضور در رختکن را نداشتم چون یکسری مسائل در حیطه باشگاه بایرن بود که این اجازه را به من نمی داد. شاید اگر به تیم بوخوم می رفتم قضیه فرق می کرد ولی در بایرن اجازه هر کاری داده نمی شد. در این 5 هفته باید تمرینات را می دیدم و یادداشت برداری می کردم و باید همه چیز را مثل یک کتابچه تحویل فدراسیون آلمان می دادم. این موضوع هم علاقه من بود و هم وظیفه ام. به این خاطر دوره خوبی را پشت سر گذاشتم. البته بایرن تنها تیمی نبود که تمریناتش را دیدم، سال گذشته در همین روزها بود که در تمرینات لیدز یونایتد شرکت کردم، خیلی ها گفتند چرا در تمرینات آرسنال یا منچستر شرکت نکردی، ولی من می خواستم تمرینات مارچلو بیلسا را که یکی از بهترین مریبان دنیا است را ببینم. 5 روز تمرینات این تیم را هم از نزدیک دیدم ولی فکر من این است که یادگیری هیچوقت پایان ندارد. عکسی را هم که شما با گواردیولا می بینید از طرف من گرفته نشده است. این عکس را یکی از خبرنگاران شهر مونیخ برای مجله گرفته بود و من هم به صورت اتفاقی دیدم که عکسم در آنجا منتشر شده است. غیر از آن هم 2-3 عکس دیگر در آن مجله منتشر شد ولی من در هیچ تمرینی نرفتم که عکس بگیرم و از این موضوع استفاده کنم. کار باید برای یادگیری باشد، اینکه شما در تمرین 20 تیم حاضر شوی و با مربیان آن عکس بگیری به دانش اضافه نمی کند.
در لا به لای صحبت هایتان به فضای مجازی اشاره کردید. برداشت شما از فضای مجازی فعلی که در بین فوتبالیست ها نقش پررنگی دارد چیست؟
جواب این سوال شما خیلی سخت است.من با دید سال 1355 که متولد شدم صحبت می کنم. کسی که در سال 72 متولد شده دید خودش را دارد. نمی توانیم بگوییم قدیم ها سرعت فوتبال کند بود چون آن زمان فوتبال این همه پیشرفت نداشت. شاید در آینده هم در مورد ما این مسائل را بگویند. شاید من 5 سال پیش می گفتم وارد فضای مجازی نمی شوم ولی الان فضای مجازی مخاطبان خاص خودش را دارد البته به شرطی که از آن خوب استفاده شود. به نظرم هر فرد نسبت به دانش و فکر خودش در فضای مجازی حضور پیدا می کند. من نمی توانم بگویم فلانی خوب است یا فلانی بد. این به دیدگاه افراد بستگی دارد.
سوال را به شکل دیگری می پرسم، در آلمان که زندگی می کنید فضای مجازی به همین شکلی است که در ایران می بینید؟
در آنجا قرارداد بازیکنان حرفه است و بخشی از زندگی شخصی شما مربوط به باشگاه می شود. هر رفتاری که از بازیکن سر بزند و به باشگاه و تیم آسیب رسانده باشد باشگاه را وارد عمل می کند. خط قرمز ها در آنجا کاملا روشن شده است. آیا شما تا به حال از آلمان حاشیه خاصی در فضای مجازی دیده اید؟
خیر. حداقل بازیکن یا مربی کمتر وقتشان را برای اینگونه مسائل آن هم به شکل جدی می گذارند...
این در قوانین و قرارداد آنها نوشته شده است. در کل جامعه آنها هم شرایط همین است.
آیا در آلمان یک مدیرعامل یا فرد مسئول در فضای مجازی اعلام می کند که بدهی باشگاه به بازیکن را پرداخت کرده است؟
به نظرم شما باید یک برنامه بگذارید، یک روانشانس، یک مدیر، یک پیشکسوت، یک بازیکن نسل جوان و ... را دعوت کنید و برای این روش راهکار پیدا کنید. اینکه من نظر خودم را بگویم شاید درست نباشد. شاید من هم جای این افرادی که شما می گویید بودم چنین کاری را می کردم. به نظرم باشگاه ها و در کنار آن فدراسیون فوتبال در این زمینه خیلی می توانند نقش مهمی داشته باشند. این را هم بگویم اگر بخواهیم بازیکن را تحت فشار بگذاریم که اگر فلان مطلب را بگذاری جریمه می شوی و ... کار را بدتر می کند.
آیا قرار است شما همه بازی های لیگ را تماشا کنید چون ظاهرا فصل گذشته شرایط همین بود؟
طبیعتا اگر چنین چیزی را از منبعی شنیدید حتما بیشتر از من مطلع است. امیدوارم بازی ها در موعد مقرر برگزار شود چون سال گذشته وقفه ها به خاطر کرونا، آلودگی هوا و تجیهزات ورزشگاه ها خسته کننده بود. ما قطعا طبق برنامه باید بازی ها را از نزدیک ببینیم ولی اگر نشد که برخی بازی ها را از نزدیک تماشا کنیم فدراسیون سی دی آن مسابقات را در اختیار ما قرار می دهد تا آنها را روز بعد تماشا کنیم. قطعا اگر نتوانیم بازی را ببینیم، هیچ مسابقه ای از قلم نمی افتد. ممکن است یک هفته بازی تراکتور و پیکان را ببینیم و هفته بعد یک بازی دیگر را. فعلا کرونا باعث شده شرایط رفت و آمد کمی برای ما سخت شود اما بدون شک ازی از قلم نمی افتد.
کمی هم از خودتان صحبت کنیم. شاید در مورد این موضوع خیلی صحبت کرده باشید ولی چه اتفاقی رخ داد که در آلمان به شما لقب هلی کوپتر دادند. این لقب از کجا شکل گرفت؟
خدا را شکر که لقب من در ایران ساخته نشد (با خنده) وگرنه هزار حرف در مورد ما در می آوردند. اوایل که به آلمان رفته بودم تمرینی داشتیم که روی دروازه ها سانتر می شد و ما باید می پریدیم و ضربه سر می زدیم. یکی از ویژگی های من این بود که درجا می پریدم و نیازی به گام زدن نداشتم. مربی ما همانجا گفت وحید مثل هلی کوپتر می پرد. این لقب روی من ماند و به می گفتند هلی کوپتر که به آلمانی می شود (هوپشه آبر). در مصاحبه هایم هم گفتم لقب برای بازیکن بازدهی نمی آورد بلکه بازدهی بازیکن است که برای او لقب می آورد.
معمولا القاب روی بازیکنان تاثیر منفی می گذارد و بعضی مواقع هم تاثیر مثبت می گذارد. این لقب در آلمان روی شما فشار سنگین ایجاد نمی کرد؟
من قبل از رفتن به آلمان از تیم هایی شروع کردم که هیچ زمان تماشاگر نداشت. اول فتح و سپس پاس که با این تیم مقابل تیم های بزرگ بازی می کردیم و بعضا از هواداران رقبا بد و بیراه می شنیدیم و کسی ما را تحویل نمی گرفت. من یاد گرفتم خودم باید خودم را تشویق کنم و خودم باید به خودم روحیه بدهم. جزو کسانی بودم که لژیونر شدنم از طریق استقلال و پرسپولیس نبود. وقتی به آلمان رفتم مربی کاری نداشت که من وحید هاشمیان هستم یا مثلا آنتونی یبوآ کیست. مربی فقط تمرین می داد و آخر هفته هم ارنج را انتخاب می کرد. صادقانه می گویم زمانی که در برخی بازی ها بازی نمی کردم بیشتر مواقع به دلیل فنی بود و نه از روی غرض ورزی. به همین دلیل یاد گرفتم خودم به خودم روحیه بدهم و وابستگی ام به تماشاگران و مطبوعات کمتر باشد. شاید یکی از دلایلی که من زیاد در آلمان بودم همین موضوع بود. سیستم آلمان هم این را از شما می خواهد و شما را پرورش می دهد. 2 سال پیش برای یک بازی من را دعوت کردند، یکی از پیشکسوتان گفت وحید همیشه منظم بود و سر وقت در تمرینات شرکت می کرد، من هم گفتم اگر غیر از این بود من را از بیرون می کردند و باید سر وقت به تمرین می رفتم. شاید کسانی که لژیونر شدند نتوانستند این سیستم را در آنجا پیاده کنند. اول باید خودت بخواهی و بعد در سیستم جا بیفتی. من درونگرا هستم و سعی می کردم از درون خودم را تشویق کنم.
چرا وحید هاشمیان هیچوقت در فوتبال دچار حاشیه نشد به خصوص در نسل شما خیلی از ستاره های فوتبال با حواشی دوران گذراندند.
از یک لحاظ باید بگوییم حاشیه جزو فوتبال است. یکی از جذابیت های فوتبال حواشی است و اگر این موضوع وجود نداشت خیلی از مطبوعات وجود نداشتند. برخورد با حواشی مهمتر از خود آن است. برخی مربیان مثل مورینیو حاشیه درست می کنند و از آن به نحو احسن برای تیم خودشان استفاده می کنند. یکی از توانایی های کی روش همین بود.
شما در مورد رسانه ها صحبت کردید. تفاوت بین نشریات و رسانه های ایران و آلمان در چیست؟
مهمترین مساله در حواشی نوع مصاحبه ها است. مربی، بازیکن یا مدیری که مصاحبه می کند با باشگاه قرارداد دارد و باید تحت نظر باشگاه باشد. الان که من در خبرگزاری فارس هستم به دلیل این است که شما از مدت ها قبل به فدراسیون فوتبال نامه نوشتید، آقای نبی تائید کرد و سپس روابط عمومی هماهنگی های لازم را انجام داد. این نمی شود که من با نظر خودم این کار را انجام بدهم. باید کنترل در این زمینه صورت بگیرد. اگر باشگاه ها مصاحبه ها را کنترل کنند همه چیز بهتر می شود. من نمی گویم همه را بایکوت کنند چون این خیلی بد است ولی اگر بخواهید یک محیط اصولی و حرفه ای به وجود بیاورید روابط عمومی ها می توانند نقش مهمی را ایفا کنند. مصاحبه بازیکن یا مربی می تواند یک تیم را از بین ببرد. اگر روابط عمومی باشگاه های ما اصولی تر کار کنند خیلی از موانع و مشکلاتی که در این سالها داشته ایم حل خواهد شد.
در این سال ها که در آلمان بودید دیده اید که بازیکنی علیه مربی، مدیر و یا هم تیمی خود صحبت کند؟
نمی توان گفت نبوده. من در مورد آلمان و ایران حرف می زنم چون اطلاعاتم از این 2 کشور بیشتر از کشور های دیگر است. باید دید آیا باشگاه و بازیکن از حواشی سود می برد؟ به نظرم باید کلاس هایی را برای روابط عمومی ها برگزار کرد. چه بسا بعضا برخی روابط عمومی ها حواشی زیادی هم ایجاد کردند. کنترل بازیکنان نه به معنای بستن او می تواند جلوی حواشی را بگیرد. برای پیشرفت باید همه کار کرد. همین کشور قطر از تجربیات دیگران استفاده کرد و همه جوره پیشرفت کرد. استفاده از تجربه دیگران هرگز افت نیست، این صحبت من در همه زمینه ها است.
شما هنوز با آقایان فرکی، جلالی و ... ارتباط دارید؟
بله، من از 18-19 سالگی با مربیانم ارتباط دارم و هر وقت سوالی داشته باشم از این عزیزان می پرسم. متاسفانه این روزها از پیشکسوتان استفاده نمی شود و همه آنها کنار رفته اند. برای این پیشکسوتان یک مراسم می گیرند و با اهدای یک قاب همه چیز تمام می شود. اگر ما این مسائل را رعایت کنیم جوان ها هم یاد می گیرند. وقتی جوان ببیند به پیشکسوت احترام بگذاریم بازیکنان جوان این موضوع را می بینند و به آنها احترام می گذارند. آقایان یاوری، حسن حبیبی، حسین کلانی، حسن روشن و علی جباری و .... کسانی که من حتی آنها را نمی شناسم باید در این فوتبال باشند. چه اشکالی دارد که در فدراسیون فوتبال با این نفرات یک هیات خبرگان درست کرد؟ هیات مدیره ای که هیچ فرد فوتبالی در آن نیست چه کمکی می تواند به باشگاه کند؟ آنها باید کانونی داشته باشند و حرف تخصصی بزنند. کسی که برد و باخت و مصدومیت فوتبال را دیده خیلی می تواند کمک کند تا اینکه یک نفر اصلا شغلش فوتبال نبوده و حالا وارد مدیریت در این رشته شده است.
دوست داریم کمی هم در مورد شخصیت برادر شهید شما بدانیم. فردی به نام سرلشکر اصغر هاشمیان.
من اعتقاد دارم هر کسی باید با توانایی خودش پیشرفت کند و خوشبختانه من با تلاش خودم تا بایرن مونیخ هم رفتم به همین دلیل دوست ندارم بخواهم در مورد کسانی حرف بزنم که از آنها سوء استفاده کنم. نه فقط برادر من، بلکه خیلی از نیروهای ما قبل از آغاز جنگ قوی تر و کارآزموده تر بودند و جور جنگ را کشیدند که یکی از آنها نیروی هوایی بود و اتفاقا به آن خیلی کم پرداخته شده است. برادر من هم به همراه همرزمان دیگر برای آنکه حتی نیم متر از خاک این کشور دست کسی نیفتد تا جایی که توان داشت جنگید و شهید شد. من نه فقط به او بلکه به تمام کسانی که برای این خاک تلاش کردند و جنگیدند احترام می گذارم و به آنها افتخار می کنم. اگر ما به آنها احترام نگذاریم خیلی از جوان های امروزی نمی دانند که در حمله عراق به ایران چه نفراتی از خاک این کشور دفاع کردند. شاید اگر این عزیزان نبودند الان نیمی از استان خوزستان در کشور عراق بود. من اعتقاد دارم خیلی از شهدا گمنام رفتند و اسمی هم از آنها مطرح نشده اما ایمان داشته باشید آنها گمنام نیستند. برادر من دو دوره در آمریکا دیده بود و تا سال 1360 پرواز می کرد. او در ماموریت ام القصر برای حمله به پالایشگاه که اتفاقا با همرزمانش با موفقیت هم این کار را انجام دادند در راه برگشت به دلیل اینکه در ارتفاع پایین پرواز می کردند با اصابت موشک به همراه آقای آزادگان شهید شدند که امیدوارم روحشان شاد باشد.
خاطره ای از برادرتان در ذهن دارید؟
بله، زمانی که این اتفاق افتاد من 6 سال داشتم. من با برادرم زیاد به پایگاه همدان و شهرهای دیگر رفته بودم و اتفاقا الان با دوستان برادر شهیدم ارتباط دارم و خیلی هم با هم صمیمی هستیم. به خود آنها هم گفتم در ایران فقط یکی دو نفر نبودند که رفته اند، خیلی ها جانشان را برای این مملکت دادند که باید به آنها احترام گذاشت و به هیچ وجه نباید از جایگاه آنها سوء استفاده کرد.
اگر در پایان این مصاحبه نکته ای در ذهن دارید بفرمایید.
من 18 ماه است که به تیم ملی ایران آمدم و به هیچ برنامه تلویزیونی نرفتم، دو سه مصاحبه هم بیشتر انجام ندادم ولی این که من مصاحبه نمی کنم دلیل بر ترس من نیست. همانطور که گفتم هانسه فیلیک، کمک مربی یوآخیم لو و نیکو کواچ بوده اما شما از او مصاحبه ای نمی دیدید. به همین دلیل هیچ پنهان کاری در این زمینه نیست و همین الان هم به خود شما گفتم هر سوالی که از من دارید بپرسید و تا جایی که اطلاع دارم جواب می دهم. متاسفانه یکسری صحبت ها مطرح می شود که وحید هاشمیان محافظه کاری می کند ولی نه، من به قوانین احترام می گذارم. قبل از اینکه بخواهم به فارس بیایم به آقای اسکوچیچ هم این موضوع را گفتم و او هم اعلام کرد از نظر من ایرادی ندارد. من کارمند هیچکس نیستم و آمده ام در کنار تیم ملی تا کار کنم. اگر هم انتقادی بوده قطعا درست بوده ولی نکات مثبت زیادی هم وجود داشته است. در پایان هم امیدوارم هر چه سریعتر این ویروس از کل دنیا خارج شود و شور و نشاط به جامعه برگردد. نگرانی دیگر من مباحث اقتصادی است و من امیدوارم مسئولان فکری کنند. مردمان ما مردمان صبوری هستند اما مسئولان باید فکری به حال مردم خوب ایران کنند و با تدابیر خوب و عمل شرایط خوبی را برای مردم رقم بزنند.