همینکه آقا محمد خان از مرگ شهریار زند باخبر شد ، بیدرنگ به مازندران رفت و افراد قبیله خود را جمع آوری نمود و به مخالفت با زندیه پرداخت و پس از غلبه بر جعفر خان زند برادر کریم خان ، تهران را به پایتختی برگزید . در تغییر سلسله زندیه به قاجاریه ، حاج ابراهیم کلانتر ، از بزرگان شیراز نقش بسزایی داشت ، نخست در اثر مساعی حاج ابراهیم ، لطفعلیخان فرزن جوان جعفر خان بر اریکه سلطنت نشست ولی بعدها روابط لطفعلیخان و حاج ابراهیم به سردی گرایید تا جایی که کلانتر شیراز به لطفعلیخان خیانت ورزید ، و شیراز را تسلیم آقا محمد خان قاجار کرد و در عوض این خیانت و خدعه به مقام صدر اعظمی ارتقا یافت ، لطفعلیخان در کرمان مقاومت کرد ، محاصره شهر کرمان از طرف قوای آقا محمد خان بیش از چهار ماه طول کشید ، در ابتدای کار چون مردم ذخیره داشتند به خوبی مقاومت کردند و گاه آقا محمد خان را مورد لعن و نفرین قرار می دادند . شبها از صدای طبلها در برجها خواب به چشم مردم نمی آمد ، بچه ها و گاهی اوقات زنها از فراز برج و بارو ، با آهنگ ، این تصنیف را می خوانند :آق مم خـان اخته تا کـی زنــی شلخته قدت میاد رو تخته این هفته نه اون هفته شاید کینه ای که آقا محمد خان از شنیدن این ابیات آن هم از زبان زنان و دختران – که حاکی از یک نقص بزرگ عضوی او بود – به دل می گرفت ، برای نابودی کرمان از همه عوامل بزرگتر و مهمتر بوده است . در دوره ای که کرمان در محاصره قشون آقا محمد خان بود ظاهرا" دختران و اطفال با خواندن تصنیف سابق الذکر خواجه تاجدار را مورد طعن و لعن و اهانت قرار دادند . از اینرو وی پس از تسخیر کرمان ، ضمن هزاران ظلم و جنایتی که مرتکب شد ، به سربازان خود اجازه داد که به دختران و نوامیس مردم علنا" تجاوز کنند . « بسیاری از دختران را پدران و مادران در سوراخهای بخاری و کندوهای خانه نهادند و آنرا تیغه کردند و به گل گرفتند با همه اینها روایتی هست ( ظاهرا" اغراق آمیز ) که روزی که لشکریان او از دروازه شهر بیرون رفتند ، هزاران دختر حامله را پشت سر گذاشتند که ناچار شدند سقط جنین کنند . لطفعلیخان دلاور زند نیز اسیر آقا محمد خان شد و رئیس ایل با دست خود چشمان او را از حدقه درآورد و از غایت خشم و غضب ، غلامان ترکمانان را مامور فرمود تا با آن نادره زمان معامله قوم لوط نمودند و سپس به جانب طهرانش فرستادند . پس از آسودگی خیال آقا محمد خان از ناحیه زندیه به فتح دیگر شهرها از جمله خراسان مبادرت و شاهرخ شاه پسر نادر افشار را به خاطر اخذ جواهرات نادری زیر شکنجه کشت و به تدریج ظرف دو سال سایر بلاد ایران را نیز زیر سیطره خود کشید . در پایان سال 1211 بار دیگر آقا محمد خان برای تسخیر شهرهای از کف رفته قفقاز ، عازم شوشی شد و به تسخیر یکی از قلاع توفیق یافت . در این هنگام آقا محمد خان به علتی جرئی ، بر پیشخدمتان خود خشم گرفت و آنان را به مرگ تهدید کرد . آنان نیز که از طبیعت خبیث و کینه توز سرور خود آگاه بودند ، در 21 ذیحجه 1211 هجری قمری . آقا محمد خان را در خواب کشتند تاریخ در گذشت:1211 هجری قمری
اگر به تنها تصویر محمد خان قاجار نگاه کنید، برخلاف تمام شاهان قاجار که یا ریشی بلند و سبیلی مردانه و صورتی فربه، به چهره ای تکیده برمی خورید با چین وچروک های فراوان وفاقد ریش! آیا شاه قاجار مبتلا به بیماری بوده ویا از مشکلی رنج می برد.
در تاریخ آمده است که این چهره مردی است که اخته و آغا بوده است. در کتاب های تاریخ نوشته شده است: آغا محمد خان در سن یازده سالگی به دلیل اینکه چهره جذابی داشت توسط خواجگان حرمسرای عادلشاه - حاکم مشهد- در حال معاشقه با یکی از همسران وی دیده شد و به دستور عادلشاه که از بستگان محمود افغان بود - به روایتی پسر عموی محمود افعان بود - اخته گردید.
اخته کردن یا آغاشدن در تاریخ
Castration اخته کردن به حذف غدد جنسی اطلاق میگردد.در اروپا، آسیا وهند و آفریقا اسیران جنگی و همچنین سربازان را اخته می کردند تا میل بازگشت به خانواده را نداشته باشند.مردان وپسرانی که قرار بود در حرمسراها کارکنند را نیز اخته می کردند و به انها خواجه حرمسرا می گفتند. این رسم در عثمانی و اروپا و ایران متداول بود.
عقده های واخورده محمدخان
در آثار تاریخی آمده است:
آنچه درباره آغا محمدخان قاجار واضح است قبل از بلوغ اخته شده بود ولی با آنکه تمایل جنسی نداشته ولی حرمسرای بزرگی داشت و شاید خلق ارام وکمی افسرده او باعث شده او بسیار کتاب بخواند و حتی در ستیزها کتابخانه خویش را با خود میبرد.او بسیار متعصب وخشک بود و بسیار سنگدل وبی رحم بود وشاید دلیل آن عقده های وا خورده روانی وجنسی هر روز او باشد.
شاید همین اخته بودن باعث فجایع شهرکرمان باشد. در تاریخ اینگونه روایت شده:
در اواخر تابستان همان سال قشون آقا محمد خان به کرمان نزدیک گشت. همه مردم کرمان بر آن عقیده بودند که قشون شاه قاجار در سرمای زمستان کرمان دوام نخواهد آورد و سرانجام مجبور به ترک آن دیار خواهند شد و برای همین هر شب بر بالای ابروج کرمان مردم شعر میخواندند و فحشهای رکیکی نسبت به شاه قجر خطاب میدادند و او را مورد تمسخر قرار میدادند این فحش ها خان قاجار را خشمگین تر کرد.
وی روزها از ببرون دروازه شهر مردم را تهدید میکرد که در صورتی که به این کار ادامه دهند، حمله سختی به آن شهر خواهد کرد و دیگر مثل بار قبل نخواهد بود. آقا محمد خان چنان به خشم آمد که پس از نفوذ به شهر که بر اثر خیانت تعدادی از نگهبانان روی داد، دستور داد که کوهی بلند از چشمان مردم کرمان پیش روی وی بسازند. بدستور وی تمام مردان شهر کور شدند و بیست هزار جفت چشم بوسیله سپاه قاجار تقدیم خان شد.(سر پرسی سایکس این تعداد را هفتادهزار جفت میخواند)همچنین آغامحمدخان سربازان خود را در تجاوز به زنان شهر آزاد گذاشت و جنایتی عظیم را رقم زد. اموال مردم به تاراج برده شد و حتی کودکان نیز به اسارت گرفته شدند.