C 9اگه کسی دل و جراتشو داره + پول باید بزنه بره از اینجا
سختی و ترس و تنهایی داره
ولی خوشی هم زیاد داره .
اون زمان که مرزها باز شد از سمت ترکیه و اروپا من و داداشم رفتیم . اون تونست بره ولی من دیپورت شدم .
خلاصه بگم فک نکین اونطرف همه چی از طلاست . داداشم که زنگ میزد بیشتر موقع ها گریه میکرد و به گوه خوردن میافتاد که چرا اومده البته اون زمان تو کمپ بود . بعد که کم کم جا افتاد و مکان و کار پیدا کرد گفت می ارزه به سختی هاش