دیروز به خانواده گفتم فردا یک زنگ بیستر مدرسه نمیرم چون واجب بود و منم به علت روز های قبل که منو (اجبارا) خونه نمیبردن و یا مهمونی رفتیم (از ظهر تا شب و از شب مهمون اومد تا ساعت 1 شب )منم نتونستم بخونم درست
و امروز هم امتحان داشتم و خودم به علت کار های اجباری که دخیل نبودم نتونسته بودم بخونم خلاصه بهشون گفتم زنگ اول میرم بعد بیاید دنبالم
امروز صبح بعد از چهل دقیقه فکر کردن گفتم میرم به درک اصلا یک زنگ که زیاد نیست
بعد رفتم مدرسه گوشیم رو هم برداشته بودم مشکلی پیش نیاد از لحاظ هماهنگی
رفتم مدرسه زنگ اول خورد (زیست داشتیم و جلسه تشریح)بعد پیام دادم گفت دارم میام
سه بار زنگ زد بهش گفتم مادر سر کلاسم نمیتونم جواب بدم
دوباره هیچی زنگ بعد هم مدرسه موندم و پیام ها رو خوندم دیدم نوشته منو مسخره کردی یک ساعته بیرون منتظرم و هر چی زنگ میزنم جواب نمیدی
این گوشی رو هم مثل تیکه آجری برداشتی و لیاقتشو نداری و.....
پشمام ریخته بود نوشتم نمیتونم جواب بدم باید مدیر مدرسه اجازه بده و ...
گفت نمیتونم بیام برو خونه .....منم ناراحت شدم گفتم خونه نمیام و ختم کلام (خیلی برام مهم بود اون سه ساعت و راحت میتونستم درسامو ببندم برای امتحان )بحثمون شد منم چهار تا چرت و پرت نوشتم بهش و الان پشیمون شدم ولی دست خودم نبود
و زنگ آخر که عربی داشتیم اینقدر اعصابم خرد بود فقط فقط میخواستم زنگ بخوره برم و طبق برنامه هم کتاب نبرده بودم و هیچی هم ننوشتم
الانم نه باهاش حرف زدم نه مادرم بامن صحبت کرده و منم بخاطر اینکه سه روز درس خوندنم به فنا رفت باهاش بحثم شد ولاغیر
الان بنظرتون دقیقا من چکار کنم ؟