طرفداری/ هافبک و رهبر سابق قرمز های مرسی ساید، خالق اکثر خاطرات خوش طرفداران لیورپول در روز های تلخ این تیم است. از شگفتی فینال استانبول گرفته تا روز خداحافظیش، جرارد در هر شرایط و در هر کجای زمین در خدمت تیم بود. او می توانست به خوبی یک مهاجم گل بزند، به خوبی یک وینگر دریبل بزند و به خوبی یک مدافع تکل بزند. در ادامه به برترین لحظات او در لیورپول میپردازیم:
اولین بازی برای لیورپول
هیچ بازیکنی وجود ندارد که اولین بازی خودش را به یاد نیاورد همانطور که هیچ عاشقی وجود ندارد که یاد نیارد که اولین بار معشوقه اش را در کجا دیده است. جرارد همیشه آرزو داشت که در لیورپول بازی کند و تبدیل به اسطوره بشود. او در فصل 99-1998، از آکادمی لیورپول به تیم اصلی پیوست. حالا او میتوانست به همراه اسطوره های نوجوانیش، همانند رابی فاولر، و رفقایی که به همراه خودش رشد کردند، مانند مایکل اوون، به کاری بپردازد که برایش به دنیا آمده بود.
بلکبرن در برابر لیورپول، وگارد هگم دفاع راست لیورپول بیرون میاید تا پسر جوان، استخوانی و مضطربی به بازی بیاید، پسری که خیابان ایرون ساید آنفیلدش بود و خودش هم در آن نقش جان بارنز را ایفا می کرد. ژرار هولیه از او میخواهد که توپ را نگاه دارد، سر جایش بماند و حواسش به بازی باشد. لحظاتی بعد پل اینس، جرارد را در سمت راست میدان صاحب توپ میکند، جرارد در موقعیت خوبی برای ارسال توپ به داخل محوطه است، ضربه ای محکم به توپ میزند، که از بالای سکوی سنچری آنفیلد رد میشود. نگاه های بد پل اینس! طرفداران با خود میگویند او هیچی نمیشود! استیون جرارد در این فصل، توانست 13 بار بازی کند. در حالی که او فقط 18 سال داشت!
ژانویه 2001؛ لیورپول و ساوتهمپتون
حالا جرارد در تیم ژرار هولیه یک مهره مهم و حیاتی است که خیلی کم پیش میاید نیمکت نشین باشد. در روز سال نو، لیورپول در برابر ساوتهمپتون صف آرایی میکند. دقیقه 12، در میانه میدان توپی به جرارد میرسد، پسر 20 ساله بی پروایی میکند و ضربه محکمی به توپ میزند. توی دروازه! 38 هزار اسکاوزر به وجد میایند. آنفیلد حالا میفهمد که چه بازیکنی دارد، لیورپولی ها بعد از این بازی فهمیدند هافبکی دارند که میتواند تا سالیان سال میانه میدان آنها را تامین کند. پس از این مسابقه، شوت راه دور تبدیل به قسمتی از هویت فوتبالی استیون جرارد شد.
اولین تیر از 9 تیر به منچستر یونایتد
همه میدانند که لیورپول و منچستر با هم دشمنی دارند. دشمنی که ریشه اش در مشکلات کشتیرانی است که این دو شهر داشته اند. این رقابت و دشمنی به فوتبال کشیده شده است، به نحوی که میتوان گفت، این دو تیم در بازی هایشان برابر یکدیگر صرفا فوتبال بازی نمیکنند، میجنگند و به دنبال این هستند که حریف خود را به زانو در بیاورند، نه به خاطر سه امتیاز، بلکه به خاطر دشمنی که دارند. بازی برگشت فصل 01-2000 لیورپول در برابر منچستر یونایتد سر الکس فرگوسن! دقیقه 16، هافبک های منچستر در میانه میدان توپ را تقدیم لیورپول میکنند. بعد از چند پاس توپ به استیون جرارد میرسد. جرارد زیر طاق دروازه فابیان بارتز را نشانه میگیرد، شلیک! و تمام! منچستر یونایتد دبل میشود.
جرارد بهترین بازیکن جوان فصل
دو فصل از اولین بازی جرارد برای لیورپول میگذرد و حالا او یکی از مهمترین بازیکن های لیورپول است. کمتر بازی پیش میاید که او نیمکت نشین باشد. 33 بازی و 7 گل برای یک هافبک 20 ساله محشر است! او آنقدر خوب است که سر الکس فرگوسن این جوان را با روی کین مقایسه میکند. فصل 01-2000 نه تنها برای او، برای خود باشگاه هم درخشان بود. لیورپول در این فصل موفق شد قهرمان FA Cup، لیگ کاپ و لیگ اروپا بشود. همچنین جرارد توانست به همراه لیورپول با غلبه بر بایرن، فاتح سوپرکاپ اروپا نیز بشود. همه این ها کافیست تا جایزه بهترین بازیکن جوان فصل به استیون جرارد برسد.
بازی با المپیاکوس؛ چه ضربه ای پسر، چه ضربه ای
لیورپول در چمپیونزلیگ در شرایط سختی قرار دارد. باید با فاصله دو گل پیروز شود. سخت است، اما در آنفیلد هر چیزی ممکن است! در انفیلد همه یک صدا سرود YNWA را میخواندند، جو انفیلد هر دشمنی را میلرزاند و به هر لیورپولی جسارت می بخشید. دقایق ابتدایی بازی در سمت چپ کرنری برای لیورپول باید زده شود، کرگر و سامی هوپیا، جلو امده اند، جرارد میرود که توپ را ارسال کند. کله زرد هوپیا را نشانه میگیرد، توپ را میفرستد, پرش بلند و ضربه ای عالی! کافی نیست، توپ از کنار دروازه رد میشود. لیورپول حملاتش را بیشتر و بیشتر میکند. دقیقه 27 ضربه ازادی پشت محوطه برای المپیاکوس. ریوالدو میرود که ضربه را بزند. سر و صدای انفیلد بیشتر و بیشتر میشود، ریوالدو، این متخصص ضربات ازاد توپ را خیلی تکنیکی شوت میکند و گل! طرفداران اندک المپیاکوس به شادی میپردازند. حالا لیورپول به 3 گل نیاز دارد البته اگر گل نخورد. نیمه اول با همین نتیجه به اتمام میرسد. رافا دست به تغییر میزند. جیمی ترائوره را بیرون میکشد، و سینما پنگول را جای او به بازی میاورد. تعویض کاملا تهاجمی! لیورپول به سیم اخر زده است. دقیقه 47 هری کیول از سمت چپ به سوی محوطه پنالتی حرکت میکند، به لب خط دروازه میرسد که پنگول را میبیند پاسی میدهد. پنگول نیز نمیتواند گلش نکند! دوباره نیروی امید به انفیلد باز میگردد. پنگول تعویض خوبی بود. تغییر رافا جواب داده بود. چندی بعد هری کیول یک پاس چیپ به باروش میدهد. باروش که جرارد پشت سرش حرکت میکند، با کله توپ را برایش میکارد یک شوت والی محکم! و توی دروازه! چی؟ داور چه میگوید؟باروش خطا کرده بود و گل پذیرفته نیست. شادی انفیلد سریع به ناراحتی تبدیل میشود. یک ضربه ازاد در پشت محوطه برای ژابی الونسو گرفته میشود. ژابی الونسو توپ را جایی میفرستد که فقط مدافع المپیاکوس حضور دارد. میخواهد توپ را دفع کند، که توپ به پشت بازیکن لیورپول که با مدافع المپیاکوس درگیر بود برخورد میکند. هری کیول توپ را میگیرد، میچرخد و توپ را بر روی دروازه ارسال میکند، نِنِز با سر شوت میکند، دروازه بان فقط توپ را دفع میکند که مِلِر دیگر تعویض رافا، از زیر پای دفاع حریف توپ را گل میکند. حالا انفیلد بیش از هر وقت به مراحل حذفی امید داشت. فشارهای لیورپول بیشتر و بیشتر میشود،حالا همه به جز کرکلند (گلر لیورپول) دستور حمله داشتند. دقیقه 86 کرگر صاحب توپ است، یک سر توپ میزند، توپ را به لب خط اوتی در سمت چپ نزدیک میکند. توپ را روی دروازه ارسال میکند. استیون جرارد که فضای خالی زیادی رو به رویش است، خطاب به مِلِر فریاد میزند: بکارررر! مِلِر با کله اش این را انجام میدهد. یک راکت از جرارد! و گل! قرمز ها سر از پا نمیشناسند، همکار مارتین تایلر فریاد میزند: چه ضربه ای پسر، چه ضربه ای!
جرارد گفته بود که نمیخواهد در لیگ اروپا بازی کند!
شگفتی های در استانبول
در فینال چمپیونزلیگ سال 2005، به مدت 45 دقیقه لیورپول بازیچه دست تیم پر ستاره میلان آنچلوتی بود. آنها سه گل زده بودند و بازی کاملا در دستشان بود. فینال یک طرفه ای که در آن قرمز ها به سخره گرفته شده بودند. اما لیورپول و مخصوصا رهبر این تیم، استیون جرارد تسلیم نشد! استیون جرارد این فرصت را از دست نمیداد.
نیمه دوم شروع میشود. فینان جایش را به دیدی هامان میدهد لیورپول 3 دفاعه میشود دیدی هامان به هافبک میرود تا جرارد ازادانه تر بتواند حمله کند. حملات میلان میگوید که تغییر خاصی وجود ندارد. دقیقه 54 از سمت چپ ریسه سانتر میکند که کافو جلوی ان را میگیرد. اینبار ریسه بلند تر سانتر میکند از کافو رد میکند. جرارد پرش میکند و با یک ضربه سر بی نقص توپ را به گوشه پایین دروازه در سمت راست هدایت میکند. یک گل جبران شده بود. امید به لیورپولی های حاضر در ورزشگاه برمیگردد. لوییس گارسیا توپ را در میاورد با سرعت انرا به مرکز میدان میبرد. تنها دو دقیقه بعد هافبک های لیورپول توپ را به یکدیگر پاس میدهند. ژابی الونسو در سمت چپ به هامان پاس میدهد هامان انرا به ولادی اسمیچر میدهد. اسمیچر شوت میکند! باورکردنی نیست! توپ گل میشود! تعویض اجباری لیورپول جواب داد! حالا یک گل دیگر به مساوی مانده است. تماشاگران نزدیک است از خوشحالی پرواز کنند، ولی پروازشان را باید برای وقت دیگری میگذاشتند. کرگر که دفاع را رها کرده است، جلوتر از خط میانه میدان توپ را به باروش در محوطه جریمه تقدیم میکند. استیون جرارد که به سمت نقطه پنالتی در حال حرکت است را باروش با پشت پا صاحب توپ میکند. گتوزو چاره ای ندارد جز اینکه جرارد را زمین گیر کند. پنالتی! پناه بر خدا، مگر میشود؟ انگلیسی ها حالا ورزشگاه را داشتند میترکاندند. چون جرارد اخرین پنالتیش را خراب کرده بود، ژابی الونسو میرود که یکی از مهم ترین پنالتی های عمرش را بزند. گوشه پایین سمت چپ را نشانه میگیرد. دیدا دستش را خوانده است توپ را میگیرد اما کنترل نمیکند ژابی الونسو به سمت توپ هجوم میبرد، گتوزو الونسو را دنبال میکند، گتوزو تکل میرود اما دیر است، ژابی الونسو توپ را به طاق دروازه میزند! غیر ممکن،ممکن شد! حالا همه چیز مثل اول شده است.باید ببینید! باید ببینید که لیورپولی ها چکار میکنند.در 5 دقیقه طلایی لیورپول بازی را برگرداند.90 دقیقه قهرمان را مشخص نکرد،120 دقیقه همینطور! در ضربات پنالتی لیورپول برنده میشود. اث میلان از عرش به فرش کشیده شد. جرارد مرد میدان است، کامبک را شروع کرد و خودش نیز تمام کرد و 120 دقیقه جنگید. بی او رسیدن به این افتخار ممکن نبود!
بر بام اروپا
بعد از قهرمانی در اروپا، استیوی جی موفق شد که به عنوان بهترین بازیکن سال اروپا شناخته شود. او دومین انگلیسی تاریخ است که بهترین بازیکن اروپا شده است. عملکرد درخشان او در چمپیونزلیگ در تیمی که در شرایط خوبی نیست، باعث شد که او این افتخار را کسب کند. 43 بازی و 13 گل به عنوان هافبکی که مجبور است جانانه دفاع کند، و مانند یک مهاجم حمله کند و در میانه میدان گرد و خاک به راه بیاندازد. البته بزرگترین کاری که جرارد انجام داد این بود که در لیورپول ماند و به سینه تمامی باشگاه هایی که او را میخواستند، دست رد زد. شما از یک هافبک دیگر چی می خواهید؟ جرارد در مراسم توپ طلا، پایین تر از لمپارد و رونالدینیو سوم شد. بسیاری معتقدند که توپ طلا هم باید به دست جرارد برسد. به هر حال آن را شاعر فوتبال برد.
فینال FA Cup سال 2006
بعضی از فوتبال دوستان بر این باورند که بهترین بازی که استیون جرارد به نمایش گذاشته است، مربوط به فینال FA Cup سال 2006 در برابر وستهام است. جایی که لیورپول بازی باخته با نتیجه 2 - 0 را به کمک جرارد 3 - 3 کرد و در نهایت لیورپول فاتح میدان بود. جرارد آن بازی عالی بود و انرژی داشت. میتوان گفت تولد دختر دومش باعث و بانی این مورد است.
روز هایی هستند که خورشید میدرخشد و احساس میکنید شکست ناپذیرید. بیست و پنج ساله اید و حس فوق العاده ای دارید. قدرت، استحکام و باور در وجودتان موج میزند. به نظر میرسد احساساتی چنین قوی هرگز محو نخواهند شد.
جرارد در آن بازی دو گل زد و پنالتی اش را هم به تور دروازه چسباند. و در پایان بازی با رافا بنیتز، کسی که همواره از او به نام مرد یخی یاد میکند، گفت و گو جالبی داشت که آن را در کتاب داستان من میتوانید این مکالمه را پیدا کنید:
عصر همان روز در مهمانی کادر فنی، و بازیکنان و همسرانشان، سراغ رافا رفتم. فقط انتظار یک "خسته نباشی استیو" داشتم، اما او فرا تر رفت. با من دست داد اما با سردی همیشگیش گفت:((فصل بعد عملکرد بهتری خواهیم داشت)). در آن لحظه تقریبا عاشق رافا شدم. هدف او با هدف من یکی بود و امید هایمان یکسان. اشاره ای به گل ها یا عملکرد تیم نکرد، در عوض به آرامی گله ای کرد و گفت در ابتدای فصل از من 25 گل خواسته است. رافا گفت:(( به 25 گل نرسیدی. دو گل کم اوردی)). اما بعد، به شکل غیر قابل باوری، رافا لبخند زد. لبخندی از روی تعریف. لبخندی از روی دوستی
بوسه بر دوربین الد ترافورد
به یاد ماندنی ترین صحنه جرارد در برابر منچستر یونایتد، زمانی است که گل دوم تیمش را به ثمر رساند، و به سمت دوربین ها رفت و دوربین الدترافورد را بوسید. این بازی یاداور روز های طلایی او در کنار هم تیمیش فرناندو تورس است. فرناندو تورس و جرارد در خط حمله آتش بازی میکردند و همه را از دم تیغ میگذراندند. جرارد در همین فصل، یعنی فصل 09-2008 به جام قهرمانی نزدیک شد. اما "اشتباهات تیمی" و همچنین "مصاحبه حقایق" رافا بنیتز (که جرارد معتقد است اصلی ترین دلیل قهرمان نشدن آنها است) باعث شد که آنها از قهرمانی لیگ باز بمانند.