به نظر نمیرسد بحثهای جنجالی طرفداران تحلیل تکنیکال و بنیادی هرگز به پایان برسد. سرمایهگذار معروف و یکی از 10 ثروتمند برتر جهان، تمام ثروت 80 میلیارد دلاری خود را با کمک تحلیل بنیادی به دست آورده است. از طرفی دیگر جیمز سیمونز، ریاضیدان مشهور آمریکایی، با ثروت 24 میلیارد دلاری، یکی از موفقترین معاملهگرهای تکنیکال در دنیای بازارهای مالی است. سرمایهگذارها و معاملهگرها معمولاً نمیدانند که از کدام روش تحلیل باید استفاده کنند؛ اما نکته اینجاست که هر دو مکمل یکدیگرند و زنجیره تحلیل بازارهای مالی را تکمیل میکنند.
در این بخش از آموزشهای ویتارو، ما قرار است نگاهی به تفاوتهای تحلیل تکنیکال و بنیادی بپردازیم و نقاط ضعف و قوت این دو روش تحلیلی را بررسی نماییم. همچنین به برخی از روشهای ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی اشارهای خواهیم داشت.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental) در بازار بورس، یک روش تحلیلی برای ارزیابی یک شرکت بر اساس متغیرهای ساده اقتصادی باهدف تعیین ارزش ذاتی سهام آن است. اگرچه درک تحلیل بنیادی برای مبتدیها بسیار آسانتر است، اما متغیرهای دخیل در این نوع تحلیل نزدیک به نامحدود است.
تحلیل بنیادی دیدگاه شخصی تحلیلگر است و نه حقیقت مطلق. اما تحلیلگرهای بنیادی معتقدند که سهامی که زیر ارزش ذاتی معامله میشوند، در بلندمدت بازدهی بیشتری نسبت به بقیه بازار خواهند داشت.
از تحلیل بنیادی در بازار کامودیتیها (Commodities) و ارزها (Currencies) نیز استفاده میگردد.
تحلیل تکنیکال چیست؟
اساس تحلیل تکنیکال بر قیمت سهام و دادههای حجمی بناشده است. هدف پیشبینی آینده نیست، بلکه شناسایی سناریو محتمل است. بهعبارتیدیگر، تحلیل تکنیکال با بررسی رفتار معاملهگرها درگذشته، میخواهد رفتار آنها را در آینده پیشبینی کند.
تحلیلگرهای تکنیکال معتقدند که تاریخ تکرار خواهد شد، همهچیز در قیمت خلاصهشده و تغییرات قیمتی قابل پیشبینی هستند. به همین علت این نوع از تحلیلگرها به فاکتورهای بنیادی مانند سودآوری یک شرکت و تیم مدیریتی آن توجهی ندارند و تنها به نمودار دادههای قیمتی مینگرند.
تحلیل تکنیکال همانند تحلیل بنیادی دیدگاه شخصی یک تحلیلگر است و همزمان دو تحلیلگر حرفهای، میتوانند دو نظر کاملاً متفاوت نسبت به پیشبینی قیمت یک سهم داشته باشند.
درک تمایز تحلیل تکنیکال و بنیادی
تفاوت اصلی تحلیل تکنیکال و بنیادی در نحوه تعیین ارزش و قیمت سهام خلاصهشده است. تحلیلگرهای بنیادی ارزش یک شرکت را در دنیای واقعی در نظر میگیرند. ارزش واقعی بستگی به سود سازی یک شرکت و داراییهای تحت تملکش دارد.
تمرکز تحلیلگرهای بنیادی بر یافتن شرکتی است که ارزش واقعیاش، از قیمت سهامی که در بازار مبادله میشود، کمتر باشد.
تحلیلگرهای تکنیکال تنها بر قیمت سهام و دادههای حجمی متمرکزند. قیمت سهام بیانگر رفتار دستهجمعی معاملهگرها است که این رفتار دستهجمعی درنهایت، «عرضه و تقاضا» را تعیین میکند.
تحلیلگرهای تکنیکال معتقدند الگوها و قیمتها معمولاً تکرار میشوند؛ زیرا معاملهگرها و سرمایهگذارها در موقعیتهای مختلف یکسان عمل خواهند کرد.
ابزارهای مورداستفاده در تحلیل تکنیکال و بنیادی
تحلیلگرهای بنیادی متغیرهای زیادی مانند، موقعیت مالی و عملکرد سودآوری، رقبا و بازار هدف یک شرکت را در نظر میگیرند. تعداد این متغیرها نزدیک به نامحدود است. حتی در بیشتر موارد، این تحلیلگرها باید به اقتصاد کلان نیز مسلط باشند.
مهمترین منبع داده برای تحلیل بنیادی، گزارشهای مالی شرکت است. این گزارشها شامل صورت سود و زیان، ترازنامه، جریان نقدینگی و اطلاعیهها میشود.
دادههای استخراجشده از این گزارشهای میتوانند برای محاسبه عملکرد یک شرکت و نرخ رشد و بهرهوری آن استفاده شوند. متغیرهای اقتصاد کلان مانند نرخ بهره و تولید ناخالص ملی نیز برای تخمین عملکرد یک شرکت موردتوجه تحلیلگرهای بنیادی هستند. درنهایت پس از بررسیهای دقیق و تحقیقات فراوان، ارزش ذاتی یک شرکت با توجه به دانش و تجربه تحلیلگر به دست میآید.
تحلیل تکنیکال بسیار گستردهتر از چیزی است که مردم تصور مینمایند. بااینکه همه تحلیلگرهای تکنیکال از نمودار قیمتی استفاده میکنند، اما ابزارهای مورداستفاده بسیار متنوع هستند.
بعضی از تحلیلگرها از اندیکاتورهایی مانند میانگین متحرک (Moving Average) یا اسیلاتور (Oscillator) بهره میبرند. بعضی دیگر، از الگوها (Patterns) و آنالیزهای پیچیدهتر مانند امواج الیوت (Elliott Waves) و نمایه بازار (Market Profile) استفاده مینمایند.
دنبال کنندههای روند (Trend) دیگر ابزارها را برای شناسایی روند قیمتی (Price Trend) و اندازهگیری سرعت حرکت قیمت (Momentum) به کار میبرند.
تحلیل تکنیکال و بنیادی ؛ کدامیک بهتر است؟
اولین سؤالی که یک معاملهگر مبتدی میپرسد این است: تحلیل تکنیکال بهتر است یا تحلیل بنیادی؟ هر دو گروه طرفدارهای تحلیل تکنیکال و بنیادی با استدلالهای مختلف سعی میکنند روش تحلیلی موردعلاقه خود را برتر از دیگری نشان دهند. اما مسئله اصلی این است که این دو مکمل یکدیگرند.
تحلیل بنیادی بیشتر برای سرمایهگذاریهای بلندمدت کاربرد دارد، درحالیکه از تحلیل تکنیکال برای معاملههای کوتاهمدتتر و زمانبندی بازار استفاده میگردد. تحلیل تکنیکال و بنیادی هر دو میتوانند بهصورت مؤثری با یکدیگر ترکیب شوند تا ضریب اشتباه معاملهگر را در بازههای زمانی مختلف کاهش دهند.
پیشبینی نوسانهای کوتاهمدت قیمت از حوزه تحلیل بنیادی خارج است؛ زیرا این نوسانها توسط عرضه و تقاضا تعیین میشوند. روانشناسی بازار و تأثیر احساسات بر آن میتواند توسط دادههای حجمی و قیمتی تحلیل شود.
از طرفی دیگر، نمودارهای قیمتی نمیتوانند بیانگر ارزش ذاتی یک شرکت در دنیای واقعی باشند. این نمودارها نماگر رفتارهای جمعی انسان درگذشته هستند که معاملهگر با تحلیل آنها، میتواند قیمت سهام را در بازههای زمانی کوتاهمدت تا بلندمدت پیشبینی نماید.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی
تحلیل یک شرکت بر اساس موقعیت مالی و رقابتی مزایای زیادی دارد. تحلیلگر میتواند بهجای قیمت سهام، بر عملکرد شرکت متمرکز شود و دریابد که آن شرکت در حقیقت چه قدر میارزد. این رویکرد برای سرمایهگذاری بلندمدت بسیار گرانبهاست. سرمایهگذاری در ریزشهای بازار میتواند پاداش خوبی را به همراه داشته باشد. البته به شرطی که تحلیلگر بتواند زمان انتهای ریزش را بهدرستی پیشبینی کند.
در تحلیل بنیادی ریسک میتواند با تعیین دقیق ارزش ذاتی سهم مدیریت شود. اگر قیمت روز یک سهم 1000 و ارزش ذاتی آن 2000 تومان باشد، خرید چنین سهمی ریسک چندانی ندارد.
از طرفی دیگر تخمین ارزش داراییهای یک شرکت میتواند ریسک انحلال و از دست رفتن سرمایه را به حداقل برساند.
اتخاذ تصمیم صحیح توسط سرمایهگذار درزمانی که همه در بازار اشتباه میکنند، منجر به دستیابی به سودهای بسیار کلان خواهد شد. تحلیلگرهای بنیادی معتقدند که این امر تنها با کمک تحلیل بنیادی امکانپذیر است.
همچنین، آنها باور دارند که در بلندمدت، تحلیل بنیادی نسبت به تحلیل تکنیکال دقیقتر عمل خواهد کرد و بازدهی بیشتری را برای سرمایهگذار به ارمغان خواهد آورد.
تحلیل بنیادی معایب زیادی را با خود حمل میکند. بسیار مهم است که با اشکالات این روش تحلیلی منطقی برخورد کنیم.
تحلیل بنیادی زمانبر است. هر شرکت باید بهطور دقیق، جداگانه و عمیق بررسی شود. بیشتر اطلاعات استفادهشده در تحلیل بنیادی بهصورت پراکنده در دسترس عموم قرار دارد. اما برای پیشی گرفتن از دیگر تحلیلگرها باید به اطلاعات خاصی که در دسترس عموم قرار ندارند، دسترسی داشت.
متغیرهای دخیل در تحلیل بنیادی بسیار زیاد هستند. هیچ تحلیلگری در جهان نمیتواند بهطور دقیق و جامع یک شرکت را تحلیل نماید؛ حتی اگر کل عمر خود را صرف این کار کند. بنابراین یک تحلیلگر باید در حوزه تخصصی خود سرمایهگذاری کند و علاوه بر آن، باید به اقتصاد کلان نیز تسلط داشته باشد.
تحلیل بنیادی در بازه زمانی کوتاهمدت حرفی برای گفتن ندارد. نوسانها و تحرکات قیمتی در کوتاهمدت نمیتواند از طریق بررسی گزارشهای مالی پیشبینی گردد.
تحلیل بنیادی آنچنانکه تصور میشود دقیق نیست. مدلهای ارزشگذاری مختلفی مانند جریانات نقدی تنزیل شده (Discounted Cash Flow) – که بر اساس فرضیات بیشماری است – بهندرت درست از آب درمیآیند.
هدفگذاری قیمتی در موارد خاص میتواند مفید واقع شود، اما در بازههای زمانی بیش از یک یا دو سال با محدودیت مواجه خواهد شد.
مزایا و محدودیتهای تحلیل تکنیکال
یکی از مزایای بزرگ تحلیل تکنیکال این است که میتوان بهسرعت یک سهم را تحلیل نمود. همچنین بعضی از وظایف را میتوان خودکارسازی و در وقت صرفهجویی کرد. این بدان معناست که تحلیلگر میتواند سهام بیشتری را بررسی نماید.
با کمک تحلیل تکنیکال میتوان اهداف قیمتی و نقاط ورود و خروج به یک سهم را شناسایی کرد. این کار به معاملهگر این اجازه را میدهد که یک استراتژی سرمایهگذاری ایجاد کند.
در بازه زمانی کوتاهمدت، فاکتورهای زیادی در نوسان قیمت یک سهم دخیل هستند که هیچکدام از این فاکتورها در حوزه تحلیل بنیادی جای نمیگیرند. اثرات احساسات بازار، روانشناسی بازار و عرضه و تقاضا همگی در نمودار خلاصهشدهاند.
تنها با کمک تحلیل تکنیکال است که میتوان زمانبندی درستی در بازار داشت و با توجه وضعیت بازار، به آن ورود یا خروج کرد.
یکی دیگر از برتریهای تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل بنیادی، کاهش ریسک سرمایهگذاری با استفاده از ابزارهایی مانند اختیار فروش (اوراق تبعی) و فروش استقراضی است. با استفاده از این اختیارات میتوان حتی در روزهای منفی بازار نیز به کسب سود پرداخت.
بعضی از جنبههای تحلیل تکنیکال مانند الگوها (Patterns) بارها و بارها آزمایش شدند و از این آزمایشها با سربلندی بیرون آمدند. ما معتقدیم واکنش جمعیت به موقعیتهای مختلف همیشه یکسان خواهد بود. مهم نیست که چه کسی در آن جمعیت باشد؛ جراح مغز یا دانشمند هستهای، همگی پاسخ یکسانی به خطرها و فرصتها خواهند داد.
مشخصاً تحلیل تکنیکال محدودیتهای خودش را دارد. بااینکه بعضی از رویکردهای تکنیکالی اثباتشدهاند، اما بیشترشان خیر. اندیکاتورها نمونهای از این رویکردهای ضعیف تحلیل تکنیکال هستند. به همین علت از تحلیل تکنیکال بیشتر بهعنوان هنر یاد میشود و نه علم.
نتایج تحلیل تکنیکال معمولاً مبهم هستند. دو تحلیلگر تکنیکال در یک سهام یکسان، میتوانند به نتیجه کاملاً متفاوتی برسند. زیرا تحلیلگرها از رویکردهای متفاوتی برای تحلیل سهم استفاده میکنند که بیشتر متکی بر نظرات شخصی است.
نمودارها معمولاً در بازههای زمانی مختلف، متفاوت نشان داده شوند. با توجه به روشهای تحلیلی فراوان، بازههای زمانی متنوع و اندیکاتورهای مختلف، رسیدن به یک نتیجه مشخص میتواند چالشبرانگیز باشد. به همین علت است که رویکرد مینیمالیسم و سادهسازی تحلیل باید در دستور کار تحلیلگرهای مبتدی قرار گیرد.
ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی
جمهوریخواه و دموکرات یا اصولگرا و اصلاحطلب همگی بهسوی یک هدف واحد درحرکتاند؛ درست همانند تحلیل تکنیکال و بنیادی. این دو روش تحلیلی مکمل یکدیگر و دوروی یک سکه هستند. تصور اینکه تحلیل تکنیکال و بنیادی رقیب هستند، احمقانه است.
راههای زیادی برای استفاده مؤثر و همزمان تحلیل تکنیکال یا بنیادی در کنار هم وجود دارد. در زیر، ما برخی از راههای ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی را، لیست کردیم.
- تنها با نگاهی سریع به نمودار، میتوانی جهت روند را تشخیص دهی. با این کار متوجه خواهی شد که آیا بازار موافق ارزشگذاری توست یا خیر. برای شنا کردن خلاف جهت آب باید دلایل محکمتری داشته باشی. اگر بنیاد شرکت تغییر کرد و یا سهم درگیر سفتهبازیهای خطرناکی شد، باید بهسرعت از آن خارج شوی.
- میتوانی تعدادی سهام تحلیلشده بر اساس بنیاد را در دیدهبان (Watchlist) خود قرار دهی و با استفاده از تحلیل تکنیکال تصمیم بگیری که به این سهم وارد شوی یا خیر.
- مطالعات زیادی در رابطه با ترکیب رویکردهای ارزش ذاتی (Value) و سرعت حرکت قیمتی (Momentum) صورت گرفته که اکثریت آنها به نتیجه بسیار مثبتی رسیدهاند. در کل اگر سهمی ارزش ذاتی پایین داشت، اما با سرعت حرکت قیمتی قدرتمندی همراه بود، معمولاً بازدهی مناسبی را به همراه خواهد داشت.
- با کمک تحلیل تکنیکال میتوانی نقاط مناسبی را برای ورود به یک سهم رشدی در یکروند صعودی بیابی. معمولاً یک سهم رشدی که از بنیاد مناسبی برخوردار است، با اصلاحهای شدیدی مواجه خواهند شد. اینجاست که تحلیل تکنیکال به کمک سرمایهگذار خواهد آمد و در شناسایی کف این سهم به او کمک خواهد کرد.
- سهم حتی پس از رسیدن به ارزش ذاتی میتواند به صعودش ادامه دهد. فروش یک سهم تنها به علت گران بودن از منظر بنیاد، به معنای از دست دادن سودی کلان خواهد بود. با کمک تحلیل تکنیکال میتوانی تا انتهای روند با سهم همراه باشی.
- وقتی سهم به ارزش ذاتی خود نزدیک میشود، معمولاً مدتی در یک بازه قیمتی نوسان خواهد کرد. درحالیکه بنیاد شرکت تغییری نکرده، تو میتوانی در آن بازه قیمتی و با کمک نمودارها به معامله و کسب سود بپردازی.
- میتوانی با کمک تحلیل بنیادی، سهمی با بنیاد قوی انتخاب و با کمک تحلیل تکنیکال در بهترین نقطه به آن ورود نمایی.
نتیجهگیری
اگر قرار است در شرکتی خارج از بازار بورس سرمایهگذاری کنی، تحلیل بنیادی تنها انتخابت است. اما برای تحلیل شرکتهای سهامی بازار بورس، ابزارهای زیادی در اختیارت است و میتوانی چیزهای زیادی از مطالعه رفتار سهام درگذشته بیاموزی.
تعیینکننده قیمت اوراق بهادار در بازارهای مالی چیزی فراتر از بنیاد شرکت و دو بهعلاوه دو است. روانشناسی بازار نقش بسیار پررنگتری در تعیین قیمت یک سهم دارد. اینجاست که تحلیل تکنیکال ارزش خود را نشان میدهد.
بههرحال برای سرمایهگذاران بلندمدتی، مهم است که از ارزش واقعی شرکتی که در آن سرمایهگذاری میکنند، آگاهی داشته باشند. یک سرمایهگذار باید بداند که چه زمانی به سهم بلندمدتی موردنظر ورود نماید، چطور ریسک را مدیریت کند و چه زمانی از سهم خارج شود.
به نظر میرسد در آینده بحث و جنجال میان طرفداران تحلیل تکنیکال و بنیادی بیاهمیت شود؛ زیرا با پیشرفت بشریت، رویکردهای مختلف تکنیکالی و بنیادی، مانند آنالیز کمی (Quantitative Analysis) و آنالیز سیستماتیک (Systematic Analysis)، با یکدیگر ترکیب خواهد شد تا به معاملهگرها در انتخاب سهام پربازده کمک کنند.
امیدواریم مقاله مقایسه تحلیل تکنیکال و بنیادی برایت سودمند بوده باشد. اگر این پست را پسندیدی، حتماً با دوستانت به اشتراک بگذار. در انتها اگر نظری در مورد این پست یا دیگر پستها داری، حتماً با ما در میان بگذار. ما وقتی نظراتت را میخوانیم بسیار خوشحال میشویم. این بازخوردها مایه دلگرمی ماست و انگیزهٔ ما را برای رسیدن به هدفمان دوچندان میکند.
متشکریم که با ما همراه بودی. تا بعد.