( ویدئوی فوق، مربوط به مصاحبه خبرنگار یک شبکه تلویزیونی برزیلی با آرات حسینی در مردادماه سال ۱۳۹۸ است)
فقط یک خبرنگار خارجی میتونه اونقدر احمق باشه که دوازده هزار کیلومتر راه رُ از برزیل بیاد ایران و بعد هم راهی شمال کشور بشه و دنبال خانهی پدر آرات حسینی بگرده که چی؟ که با یه پسر پنج سال و نُه ماههی ایرانی که نمیدونه چی بگه، مصاحبه کنه! یکی هم پیدا نشد بهش بگه آخه اَبله، برزیل اونهمه ورزشکار درجهی یک در چندین رشتهی ورزشی داره، اونوقت تو، همهشون رُ وِل کردی و اینهمه راه اومدی ایران که بچسبی به مصاحبه با آرات حسینی!
بگذریم.
ولی آیا میدونید احمقتر از اون خبرنگار برزیلی، کدوم خبرنگار بود ؟
بله درست حدس زدید. خبرنگار روزنامه بریتانیایی دیلیمیل، خیلی احمقتر از خبرنگار اون شبکهی برزیلی بود. چون اگر اون خبرنگار برزیلی، آرات رُ بعد از پنج سالگی به عنوان سوژه انتخاب نمود. ولی این خبرنگار انگلیسی وقتی که آرات حتّی دو ساله نشده بود و در گمنامی محض بود، راجع بهش خبر تهیه کرد.
و مسخرهآمیز تر اینکه، طوری با شگفتی از تواناییهای آرات نوشته بود که انگار تا حالا همچین چیزی ندیده بود.
واقعاً که این خارجیها خیلی ندید بدید هستند. و من مطمئنم که بین بسیاری از مردم ایران و نیز اکثریت مطلق مسئولین دولتی و خبرنگارهای کشورمان، حتّی یک نفر هم مثل اون خارجی ها ندید بدید نیست وگرنه قبل از اینکه خارجیها از دیدن آرات شگفت زده شوند، ما باید از دیدن آرات شگفت زده میشدیم. ولی اصلاً اینطور نبود و آرات و کارهایش آنقدر برایمان عادی بود که تعجب میکردیم چرا پدر آرات فکر میکند بچّهی شگفتانگیزی دارد؟
( آرات حسینی در حالت خواب کودکانه و خیلی هم عادی! )
پدر آرات از همون وقتی که آرات هنوز یکسالش بود، فکر میکرد پسر شگفتانگیزی دارد و مثلاً یه روز رفت صدا و سیمای مازندران و خیلی اصرار و پافشاری کرد تا اینکه بالاخره یکنفر پیدا شد و شاید دلش به حال پدر آرات سوخت! و تصمیم گرفت که از آرات، یک گزارش تهیّه کنند. ولی همانطور که خدمتتان عرض کردم انگار در ایران عادیتر از آرات، وجود ندارد و آن گزارش شبکهی مازندران هم فقط مورد توجّه پدر و مادر آرات قرار گرفت و موجب شد که آنها حسابی قربون دست و پای بلوری فرزند دلبندشان شوند. ولی در خارج از دنیای خانوادگی آنها، هیچ بازتابی در جامعه نداشت. تا اینکه تقریباً یکسال دیگر هم گذشت و پدر آرات هم در این مدّت، کمکم وارد اینستاگرام شده و توانسته بود هجدههزار فالوئر (که نود درصد خارجی و غیر ایرانی بودند) را جذب صفحهی آرات کند ولی در دنیای واقعی و از نظر مردم ، در حال انگشتنما شدن به عنوان دیوانهای بود که کار و کاسبی اش را رها کرده است تا همبازی بچّهاش شود! در همین حین و در حالیکه آرات تا رسیدن به دوّمین سالروز توّلدش فقط چند هفته فاصله داشت، یک فرد مشهور برزیلی، آرات را مورد توجّه قرار داده و موجب شده بود که همان خبرنگار احمق روزنامهی دیلیمیل نیز با آرات آشنا شود و در مورد او ، عکس و توضیحات منتشر کرده و آرات را به عنوان کسی که در شبکههای اجتماعی، طوفانی به پا خواهد کرد، توصیف کند.
و از آن به بعد بود که نام آرات حسینی در خبرگزاری ها و رسانههای خبری ایران و جهان، پُرکاربرد شد. البته با این تفاوت که برای خارجیها، خود آرات جالب بود و برای ایرانیها، توجّه خارجیها به آرات، جالب بود:
بــله، وقتی که طوفان آرات در شبکههای اجتماعی، کمکم در حال شکلگیری بود، اینطور به نظر میرسید که نگاه ایرانیها نسبت به آرات، تابع نگاه خارجیها است و حداقل تا زمانی که خارجیها از آرات، تعریف و تمجید میکنند، ایرانیها نیز از تعریف و تمجید خارجیها نسبت به آرات، خوششان بیاید و همان احساس را منعکس کنند:
دعوت تلویزیون چین از آرات حسینی برای شرکت در مسابقه استعدادیابی، اوّلین تجربهی احساس قهرمان بودن را در آرات بوجود آورد. ( تمام هزینههای سفر و اقامت، توسط چینیها پرداخت شد و پذیرایی مفصلی از آرات به عمل آوردند. )
آن سالها لقب جهانی آرات، پسر عنکبوتی بود!
🖕آرات در برنامه «حالا خورشید» رضا رشیدپور و همچنین «فرمول یک» علی ضیاء و «وقتشه» کامران تفتی حضور یافت. و نیز در تیتراژ برنامه «ماه عسل» احسان علیخانی و «ستارهی آریایی» داریوش کاردان نیز ایفای نقش کرد.
و همچنان خبرهایی با نگاه مثبت نسبت به او در رسانههای فارسیزبان و غیرفارسیزبان ، در حال انتشار بود
🖕گزارش مارکا در مورد آرات. در آن زمان هنوز خیلیها فکر میکردند آرات نام یک دختر است. و همین موضوع مورد توجّه مارکا نیز قرار گرفت. رسانههای شیلی ، مکزیک ، ژاپن ، آلمان ، چین ، ترکیه ، انگلستان ، کشورهای عربی و تعداد دیگری از کشورها، بسیاری از اخبار آرات را برای مخاطبینشان برجسته میکردند. و همین اخبار، کم و بیش در رسانههای فارسیزبان نیز بازتاب مییافت.
👇 و مثلاً حتّی اگر یک فرد میلیاردر هندی هم در مورد آرات توئیت میکرد، مورد توجه رسانههای فارسیزبان قرار میگرفت.
البتّه از وقتی که آرات تغییر رشته داد و فوتبال را به عنوان رشتهی اصلیاش انتخاب کرده بود. کمکم نشانههایی در حال ظهور بود که نشان میداد آرزوی آرات برای تبدیل شدن به بهترین فوتبالیست دنیا، نه تنها با آرزوی بسیاری از فوتبالدوستان متعصّب ایرانی، تطبیق ندارد. بلکه ظاهراً موجب خطخطی شدن اعصاب و روح و روانشان نیز میشود.
مثلاً تصوّر کنید چه احساسی به آدم دست میدهد وقتی که ببیند بعضی از این رسانههای خارجی، آنقدر بیشعور هستند که آرات را به چیزی شبیه «پادشاه فوتبال» تشبیه کرده و نام بزرگانی همچون علی کریمی و علی دایی و مهدی مهدویکیا را به عنوان مقدّمهی معرّفی آرات، به کار میبرند ! 👇
واقعاً که این خارجیها خیلی نفهم تر از این چیزی هستند که فکرش را میکردیم و معلوم نیست کِی میخواهند بفهمند که برای یک بچّهی شش ساله ، آرزو کردن توپ طلای بهترین فوتبالیست دنیا، غلط زیادی است!
ولی خُب اگر رفتار اشتباه خارجیها موجب تقویت توهمات آرات و پدرش شده بود. کم نبودند فوتبالدوستان متعصبی که میتوانستند واقعیت را به پدر آرات نشان دهند:
البته ظاهراً پدر آرات هم از آن افرادی بود که خودش را به خواب زده و قصد بیدار شدن نداشت!
امّا خوشبختانه مسئولین عزیز، مثل همیشه حواسشان خیلی جمع بود و خیلی زود موفق شدند که حتّی به پدر آرات نیز بفهمانند که ایران آن کشوری نیست که احمقها مدیریتش را بر عهده داشته و فرق بین دوغ و دوشاب را ندانند.
بنابراین اگر پدر آرات تصمیم گرفت که از ایران برود. برای این بود که دید در ایران هیچ جایی برای سوءاستفاده از هیچ چیزی وجود ندارد. امّا فقط کافیست پایت را از مرز بگذاری آنطرف تا بتوانی از همگان سوءاستفاده کنی. (اشاره به خاطرات پدر آرات که میگوید در مدت بیست روز اقامت در ترکیه، بیشتر از تمام سالهایی که در ایران بودند، تحویلشان گرفتند)
براستی وقتی حماقت خارجیها روزافزون است چرا پدر آرات نخواهد و نتواند در آنجا هر روز افراد بیشتری را گول بزند.
در خارج از ایران، حتّی لیونل مسی هم نتوانست تشخیص دهد که ویدئویی که آرات به او تقدیم کرد، در واقع نقشهی شوم پدر آرات برای سوءاستفاده از پسرش بود. با این حساب تعجبی ندارد که نام افرادی همچون نواک جوکوویچ و داگلاس کاستا و پاتریک کلایورت و ریوفردیناند و دیوید لوییس و لوکاس پودولسکی و مارسل دزایی و بسیاری افراد (کمتر معروف) دیگر را در فهرست طویل فریب خوردگان پدر آرات ببینیم.
و از آن بدتر اینکه فیفا و ایافسی و لالیگا و بارسلونا و بسیاری از وبسایتهای معتبر ورزشی و شبکههای تلویزیونی نیز هر کدام به نحوی حمایتشان از آرات را نشان دادهاند. آنها همچون کبک سرشان را در برف فرو کردهاند و شاید به این زودی ها نتوانند در مورد آرات و پدرش آن چیزی را بفهمند که رسانههای ایرانی و فارسیزبان، از مدتها قبل، فهمیدهاند.
بله در ایران تقریباً همگان به خوبی میدانند که اگر رسانههای جهان همچنان از آرات حمایت میکنند، نشانهی بیعقلی و نفهمی آنهاست. امّا دیر یا زود، آنها نیز متوجه اشتباهشان خواهند شد.
بنابراین چه فرصتی از این بهتر که اینبار به جای پیروی از رسانههای خارجی، سنّت شکنی کرده و در مخالفت و افشاگری بر علیه آرات و پدرش، در این امر خیر پیشقدم شده و گوی سبقت را از جهانیان برباییم!!