پدر آرات حسینی در صفحهی آرات و در ذیل ویدئوی فوق، نوشت:
باورتون میشه ؟
من تازه دارم یک نفس راحت میکشم،
چقدر خوب که آراتم بزرگ شد مثل یک مرد، اون یاد گرفت مسواکشو بزنه، بخوابه، بیدار بشه خودش حرکتهای ورزشیه کمرو قبل از صبحونه بزنه، تو تمریناتش جدی باشه، به من یاد بده خیلی چیزها رو، تازه این پدر سوخته وقتی دارم بهش میگم آرات اینطوریه و میخوام دوباره بهش بگم بهم میگه :
چرا میخوای دو بار بگی من همون اولین باری که گفتی فهمیدم 🙂
امروز ناهار ماهی درست کردم ، غذایی که خیلی دوست داره قشنگ تو بشقاب با چند چیز دیگه تزعین ( نمیدونم چطور نوشته میشه 😃 ) کردم گفتم بیا، گفت:
بابا یکم صبر کن میام
چند بار گفتم و اون گفت یکم دیگه میام.
داشت تمرین میکرد بعد دیگه اعصابم خورد شد و گفتم:
بابا بیا دیگه ول کن ؛
رفت دستو پاهاشو شست و اومد یک بغض اون ته دلش بود گفتم چیه ؟
بغضش ترکیدو گفت : من موفق نشدم یک حرکتو انجام بدم
گفتم ببین نباید گریه کنی چون باز میتونی وقت داری
یهو حرفمو قطع کرد و گفت :
یعنی چی گریه نکنم مگه رونالدو گریه نمیکنه ؟ چرا میخوای بهم یاد بدی گریه نکنم چرا ؟ مگه نگفتم بزار گریه کنم چون آروم میشم
رفتم بوسش کردمو گفتم :
من نوکرتم بابا
من نمیدونستم اینقدر بزرگ شدی ،
بعد با هم نشستیمو گریه کردیم
یک گریه پدر و پسری 😭😭
__________________________________
__________________________________